اصحاب الاخدود

 
قتل اصحاب الاخدود * النّار ذات الوقود * اذ هم عليها قعود * و هم علي ما يفعلون بالمؤمنين شهود
سوره بروج آيات 4 تا 7
مرگ و عذاب بر صاحبان گودالِ شكنجه،باد. همان گودالهاي پر آتش و پر هيزم كه شعله هاي عظيم داشت در آن هنگام كه در كنار آن گودال آتش (با خونسردي) نشسته بودند و آنچه را كه نسبت به مؤمنان انجام مي دادند تماشا مي كردند
اصحاب اخدود چه كساني بودند؟
اخدود، به معني گودال بزرگ يا خندق است و منظور در اينجا خندقهاي عظيمي است كه مملو از آتش بود تا شكنجه گران مؤمنان را در آنها بيفكنند و بسوزانند
ذونواس آخرين نفر از سلسه پادشاهان گروه حمير در سرزمين يمن به آئين يهود درآمد و گروه حمير نيز از او پيروي كردند، او نام خود را يوسف نهاد و مدتي بر اين منوال گذشت، تا اينكه به او خبر دادند كه در سرزمين نجران در شمال يمن هنوز گروهي بر آئين نصرانيت ماندند، هم مسلكان ذونواس او را وادار كردند كه اهل نجران را مجبور به پذيرش آئين يهود كند، او به سوي نجران حركت كرد و ساكنان آنجا را جمع نمود و آئين يهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار بر پذيرش آن كرد، ولي آنها ابا نموده و حاضر به دست كشيدن از آئين خود نشدند و خود را آماده مرگ و شهادت كردند
ذونواس دستور داد خندق عظيمي كندند و هيزم در آن ريختند و آتش زدند« بعضي از مفسران نقل كرده اند كه طول خندق چهل ذراع و عرض آن دوازده ذراع بود و بعضي گفتند هفت گودال كه هر كدام به همين وسعت بود،اين كوره هاي آدم سوزي كه بدست يهود به وجود آمد ،احتمالاً نخستين كوره هاي آدم سوزي در طول تاريخ بود» و گروهي را زنده زنده در آن گودال انداختند و گروهي را با شمشير قطعه قطعه كردند كه جمع عدد آنها به بيست هزار نفر رسيد. در نهايت با تقاضاي كمك از طرف عدهاي از مسيحيان، نجاشي سلطان حبشه از شنيدن استقامت وشهادت مظلومانه مردم ناراحت شده و با لشكر حبشه به يمن تاخت و ذونواس را شكست داد
آري اين شكنجه گران بيرحم سر انجام به عذاب الهي گرفتار شدند و انتقام خونهايي كه به ناحق ريخته بودند در همين دنيا از آنها گرفته شد و عذاب حريق و سوزنده قيامت نيز در انتظارشان است
تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي
جلد 26 ص 337
 
کوشش: منصوره مدرسی- ارشد تاریخ اسلام

درس سنتهای تاریخی-

 
در بخش 4 بحث از بعثت تا هجرت پیامبر (ص ) است و سختیهایی که پیامبر در مکه متحمل می شدند. پیامبر در سن 40سالگی
از جانب خداوند و توسط جبرئیل برگزیده شدند و وقتی پیامبر آنرا برای خدیجه بازگو کردند خدیجه جریان را برای پسر عموی
خود ( حدیقه بن نوفل ) بازگو کرد و او پیامبری حضرتش را تصدیق نمود .
مراحل سه گانه دعوت : تا 3 سال مخفیانه سپس دعوت خویشان و بعد از آن دعوت عمومی
انقطاع وحی (فترت ): که برخی آنرا 15 روز دانسته اند و سپس سوره واضحی نازل شد . البته این فترتها حکمتهایی داشته چون خداوند فراموشکار نبوده و فرشتگان هم طبق فرمان خداوند عمل می کنند .
آزارهایی که پیامبر و یارانشان از جانب مشرکان می دیدند و سبب مهاجرت به حبشه شد .
درس جهان در آستانه بعثت (خلاصه درس 7)
مذاهب جزیره العرب به دو دسته تقسیم می شوند : ادیان ابراهیمی و ادیان غیر ابراهیمی
به لحاظ تاریخی توحید و یکتاپرستی مقدم است چون اولین شخصی که هبوط کرده حضرت آدم بوده است که برگزیده
و یکتاپرست است و اگر قرار باشد اولین انساها چند گانه پرست باشند با حکمت و هدف آفرینش سازگاری ندارد .
یکی از ادیانی که حضور مناسبی در جزیره دارد 0 بویژه در شمال و مرکز ؛ دین یهودیت (آئین حضرت موسی ) است.
یهود به معنای توبه است , کسی که به سوی حق برمی گردد و از لحاظ لغوی پیروان حضرت موسی را یهود می نامند .
سه نقل تاریخی در مورد هجرت یهود به جزیره العرب وجود دارد :
1- مهاجرت قبیله شمعون از فلسطین به شمال حجاز در زمان داوود پیامبر
2- کوچ یهودیان به حجاز در پی فتوحات بابلیان و عاشوریا ن
3- کوچ یهودیان در سده اول میلادی که بیشتر در مینه مستقر شدند.

توسط:زهرا زینی ارشد تاریخ اسلام

جاهلیت

جاهلیت ، اصطلاحی قرآنی و حدیثی ناظر به نوعی از ویژگیهای اخلاقی و اعتقادی و نیز دوره ای از تاریخ پیش از اسلام عربستان که این ویژگیها در آن بروز کرده است . واژة الجاهلیّة ، مأخوذ از ریشة ج ه ل ، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل » و پسوند «یّة » است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند (روزنتال ، ص 35؛ د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل hiliyya" ¦"Dja ؛ نیز رجوع کنید به نولدکه ، ج 1، ص 242، پانویس 10). این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن ، در تعابیر «ظنَّالجاهلیّة » (آل عمران : 154)، «حُکمَالجاهلیّة » (مائده : 50)، «تَبَّرُجَالجاهلیّة » (احزاب : 33) و «حَمِیَّةَالجاهلیّة » (فتح : 26) به کار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است . این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات ، که مشتقات دیگر جهل ، نظیر «تَجْهَلونَ» (نمل : 55)، جاهلونَ (فرقان : 63) و جاهلین (بقره : 67؛ اعراف : 199)، در آنها آمده ، دیده می شود. در مجموع ، می توان گفت که قرآن به دورة خاصی از تاریخ عرب در عربستان پیش از اسلام توجه و از ویژگیهای اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است . در واقع ، قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در اخلاق و رفتار مردم آن ، دورة جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره عَلَم شده است .

در آیة 154 سورة آل عمران (... یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَالحقِّ ظنَّ الجاهِلیَّةِ...)، عده ای به علت گمان نادرست در بارة خدا مذمت شده اند. طبری (ذیل آیه ) این گروه را منافقان می داند که در کار خدا و رسولش شک کرده بودند. طَبْرِسی (ذیل آیه ) منظور از «ظنّالجاهلیّة » را این گمان منافقان دانسته که خدا رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم و اصحابش را یاری نخواهد کرد. بر این اساس ، وی دو معنا برای این تعبیر آورده است : یکی اینکه اعتقاد منافقان دربارة خداوند همانندِ اعتقاد دورة جاهلیت است و دیگر اینکه گمان آنان نظیر گمان اهل جاهلیت (یعنی کفار و منکرانِ تحقق وعده های الاهی ) است (نیز رجوع کنید به نَحّاس ، ج 1، ص 499). اما به نظر طباطبائی (ذیل آیه ) مراد از «ظنّ الجاهِلیَّة » گمان عده ای بود که تصور می کردند چون به اسلام گرویده اند حتماً باید در جنگ پیروز شوند و بر خدا واجب است بر اساس وعده اش ، بدون هیچ قید و شرطی ، دین خود و پیروانش را یاری کند. این گمان ، نا به حق و جاهلی بود زیرا عرب جاهلی معتقد به ارباب انواع بودند و بر همین اساس معتقد بودند که پیامبر نیز نوعی رب است که مسئلة غلبه و غنیمت به او واگذار شده است و بنابراین ، وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد.

در آیة 50 سورة مائده (اَفَحُکْمَ الجاهِلیَّةِ یَبغونَ...)، منظور از تعبیر «حُکم الجاهلیّة » نوع حکم و داوری اهل جاهلیت است . برای این آیه دو وجه ذکر شده است : بر اساس وجه اول سبب نزول آیه آن است که بنی قُرَیظه * و بنی نَضیر * ، پیامبر اکرم را در



نزاعی که میان آنها رخ داده بود، حَکَم قرار دادند و آن گاه که پیامبر به عدالت بین آنها حکم کرد، بنی نضیر ناخشنود شدند و حُکم پیامبر را نپذیرفتند، سپس این آیه نازل شد. بر اساس وجه دوم ، در واقع آنها می خواستند پیامبر، همانند دورة جاهلیت ، بین کشتگانِ دو قبیله تفاوت قائل شود. آیة یاد شده ناظر به طعن یهود است که با اینکه خود صاحب کتاب و علم بودند، در پی حکم و داوری از نوع داوری اهل جاهلیت رفتند که بر مبنای هیچ وحی و کتابی نبود و ریشه در جهل و هواپرستی داشت ( رجوع کنید به زمخشری ؛ فخررازی ، ذیل آیه ). بر این اساس ، آیه شامل هرکسی می شود که حکمی غیر از حکم خدا را طلب کند (زمخشری ؛ طبری ، ذیل آیه ). طباطبائی (ذیل آیه ) نیز بر اساس حدیثی از امام صادق علیه السلام ( رجوع کنید به کلینی ، ج 7، ص 407؛ طوسی ، تهذیب ، ج 6، ص 218) و همچنین تقابل میان دو نوع استفهام توبیخی و انکاریِ موجود در آیه ، نتیجه گرفته است که حکم از دو حال خارج نیست : حکم خدا یا حکم جاهلیت .

در آیة 33 سورة احزاب (... ولاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلیَّةِالاُولی '...)، همسران پیامبر ــ و سایر زنان مؤمن ــ از تبرّج به شیوة جاهلیان نهی شده اند. مراد از «تبرّج الجاهلیّة » در این آیه ، تکبر آنان در راه رفتن یا آشکار کردن زینتهایشان برای مردان ، همانند زنان جاهلی ، است ( رجوع کنید به طبری ؛ طوسی ، التبیان ؛ زمخشری ؛ طبرسی ، ذیل آیه ). در بارة مراد از تعبیر «الجاهلیّة الاولی '» در این آیه اختلاف نظر هست . برخی آن را دوره ای زمانی در نظر گرفته و در تعیین مصداق آن ، فواصل مختلفی ذکر کرده اند، نظیر دورة زمانی بین حضرت آدم و نوح ، بین حضرت نوح و ادریس ، و بین حضرت عیسی علیه السلام و رسول اکرم ( رجوع کنید به طبری ؛ طوسی ، التبیان ؛ طبرسی ، ذیل آیه ). به نظر طبری (همانجا) منظور از «الجاهلیّة الاولی '»، جاهلیت پیش از اسلام است یعنی از دورة حضرت آدم تا عیسی . وانگهی جاهلیت پیش از اسلام بدان سبب جاهلیت اولی ' نامیده شده که پس از ظهور اسلام نیز نوعی اخلاق جاهلی در جامعة مسلمانان وجود داشت ، چنانکه در برخی احادیث و اخبار به این نکته اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به طبری ، همانجا؛ ادامة مقاله ). زمخشری (ذیل آیه ) احتمال داده که منظور از جاهلیت اولی '، کفر قبل از اسلام است در مقابل «الجاهلیّة الاُخری '» که فسق و فجور بعد از اسلام است ، اما در مقابل گفته شده (فخررازی ، ذیل آیه ) که در اینجا اولی ' در مقابل اُخری ' نیست ، بلکه مراد از تعبیر جاهلیت اولی '، جاهلیت کهن است .

در آیة 26 سورة فتح (اِذْجَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهم الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجاهِلیَّه ...) گفته اند که منظور از «حمیّة الجاهلیّة » تعصب عرب جاهلی به خدایانشان بود که موجب می شد از پرستش غیر آنها خودداری ورزند؛ یعنی ، نوعی گردن فرازی که مانع هر نوع تسلیم و انقیاد می گردید. مراد از حمیت جاهلی را تن زدن مردم از اعتراف به رسالت رسول اکرم نیز دانسته اند ( رجوع کنید بهطوسی ، التبیان ؛ طبرسی ، ذیل آیه ). به گفتة فخررازی (ذیل آیه ) حمیت خود صفتی مذموم است و اضافه شدن آن به جاهلیت بر قبح آن افزوده است .

علاوه بر این ، در قرآن از برخی آداب و رسوم و اعتقادات و اعمال عرب جاهلی انتقاد شده است . پاره ای از مظاهر شاخص جاهلیت که در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده است ، عبارت اند از: شرک ، نیکی نکردن به والدین ، کشتن فرزندان از بیم فقر (انعام : 151)، زنا (اسراء:32)، واداشتن کنیزان به زنا (بِغا * ؛ نور: 33)، زنده به گور کردن دختران (تکویر: 8)، میگساری (بقره : 219؛ مائده : 90ـ91)، رباخواری (بقره : 275ـ276)، تحقیر زن (نحل : 58 ـ59)، قمار (مَیْسِر)، اَزلام (مائده : 90) و مقدّس دانستن برخی حیوانات نظیر بَحیرَه * (مائده : 103؛ برای اطلاع از اعتقادات و سنّتهای فرهنگی عرب جاهلی و نقد آنها در قرآن و حدیث رجوع کنید بهتوحید * ).

در احادیث اوصاف و مطالب گوناگونی در بارة جاهلیت و مظاهر و مصادیق آن آمده است . نوع کاربرد واژة جاهلیت در این احادیث نشان می دهد که این واژه از صدر اسلام ، اصطلاحی رایج برای بیان نوع اخلاق و رفتار و آداب دینی پیش از بعثت رسول اکرم بوده است . از برخی خطبه های حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغة (برای نمونه رجوع کنید بهخطبة 2، 26، 95) چنین برمی آید که عرب دورة جاهلیت ، علاوه بر ناگوار بودن خوردنیها و آشامیدنیهایشان ، اعتقادات دینی صحیح و ارتباطات خویشاوندی و اجتماعیِ مناسب ، و در مجموع زندگی فردی و اجتماعی بِسامانی نداشتند. نظیر این اوصاف در سخنان جعفربن ابی طالب * ، سرپرست مهاجران مسلمان به حبشه ، در برابر پادشاه حبشه نیز آمده است ( رجوع کنید به ابن حنبل ، ج 5، ص 291). خطبة معروف حضرت زهرا سلام اللّه علیها، در مسجد نبوی ، نیز همین معنا را افاده می کند ( رجوع کنید به ابی طاهر، ص 13).

پاره ای از روایات دلالت بر آن دارد که صحابة پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم به فرهنگ دورة جاهلیت و زندگی خود در آن دوره توجه ، و خاطرات آن عهد را یادآوری می کردند ( رجوع کنید بههمان ، ج 5، ص 105؛ ابن عبدربّه ، ج 5، ص 113). در مواردی پیامبر اکرم به سخن آنان گوش می داد و گاه لبخند می زد ( رجوع کنید بهابن حنبل ، همانجا). در جایی نیز پیامبر اکرم فرمود آگاهی از وقایع و اشعار دوران جاهلیت ، علمی است که نه دانستنش سودمند است نه ندانستنش مضر ( رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 32). از جمله مسائل مهم برای اصحاب ، که مکرر در بارة آن از پیامبر پرسش می کردند، اعمالی بود که در دورة جاهلیت انجام داده بودند و آن حضرت در پاسخ می فرمود اگر واجد اسلام و ایمان صحیح شوید، به اعمال دورة جاهلیت خود مؤاخذه نمی شوید، در غیر این صورت هم به اعمال دورة جاهلیت و هم به اعمال دورة پس از اسلام مؤاخذه خواهید شد ( رجوع کنید به ابن حنبل ، ج 1، ص 379، 409؛ مسلم بن حجاج ، ج 1، ص 77ـ 78؛ برقی ، ج 1، ص 250). گاهی اصحاب از پیامبر در بارة نذرها و پیمانهای بسته شده در دورة جاهلیت سؤال می کردند و پیامبر گاه بر وفا به آن پیمانها تأکید می ورزید ( رجوع کنید بهابن حنبل ، ج 2، ص 207؛ بخاری ، 1401، ج 2، ص 260؛ همو، 1406، ص 125).

از مجموع احادیث برمی آید که پیامبر و ائمه علیهم السلام از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کردند. گاه پایه و اساس آن ، یعنی تعصب (حمیّت ) جاهلی ، را تخطئه می نمودند و گاهی مظاهر و مصادیق آن را تبیین و از آنها انتقاد می کردند. بر اساس حدیثی ، پیامبر اکرم اسلام را موجب خوار شمردن کسانی دانسته که در جاهلیت عزیز بودند و بزرگداشت کسانی که در جاهلیت ذلیل بودند، و تأکید کرده که خدا اسلام را مایة از بین بردن نخوت و تفاخر جاهلی به قبیله و نسب قرار داده است ( رجوع کنید به کلینی ، ج 5، ص 340، نیز رجوع کنید بهج 8، ص 246؛ ابن حنبل ، ج 2، ص 361). بنا بر حدیثی دیگر از رسول اکرم ، کسی که در دلش به اندازة ذره ای تعصب جاهلی باشد در روز قیامت با اعراب جاهلی محشور خواهد شد ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 2، ص 308؛ ابن بابویه ، 1417، ص 704). در مواردی نیز ایشان برخی اصحاب خود را به سبب داشتن نوعی رفتارهای جاهلی ملامت کرده است ( رجوع کنید بهبخاری ، 1401، ج 1، ص 13؛ مسلم بن حجاج ، ج 5، ص 93؛ طبری ، ذیل احزاب : 33). پیامبر اکرم در جاهلیت ستیزی چنان جدّی بود که به جای دو روزی که آنان در عصر جاهلی به جشن و پایکوبی می پرداختند، دو روز عیدفطر و قربان را جایگزین کرد ( رجوع کنید بهابن حنبل ، ج 3، ص 103، 235، 250). همچنین نام فردی را که در جاهلیت «عزیز» بود، که نوعی نخوت و غرور جاهلی را نشان می داد، به عبدالرحمان تغییر داد ( رجوع کنید به ابن حنبل ، ج 4، ص 178، نیز رجوع کنید به ج 5، ص 84). حضرت علی علیه السلام نیز مردم را از در افتادن به دام حمیت و عصبیت جاهلی پرهیز داده و شیطان را مظهر آن معرفی کرده است ( رجوع کنید بهنهج البلاغة ، خطبة قاصعه ، ص 288ـ289). در پاره ای از احادیث ، برخی اعمال و رفتارهایی که مسلمانان انجام می دادند، مصداق فرهنگ جاهلی شمرده شده است . بر اساس حدیثی از امام سجاد علیه السلام عصبیتِ مذمومِ جاهلی به این معناست که شخص ، افراد شریر قوم خود را بهتر از افراد نیک قوم دیگر بداند و به آنان در اعمال ظالمانه کمک کند ( رجوع کنید به کلینی ، ج 2، ص 308ـ309). همچنین در احادیث آمده که نوشندة شراب ، نمازش تا چهل روز پذیرفته نیست و اگر در این چهل روز از دنیا برود، به مرگ جاهلی مرده است ( رجوع کنید به همان ، ج 6، ص 400ـ401؛ طوسی ، تهذیب ، ج 9، ص 106ـ107؛ هیثمی ، ج 5، ص 72). مُردن بدون وصیت ( رجوع کنید بهفتال نیشابوری ، ج 2، ص 482)، مالیدن خون عقیقه به سر نوزاد ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1404، ج 1، ص 29) و خوردن غذا نزد مصیبت زدگان ( رجوع کنید بههمو، 1414، ج 1، ص 182) از مصادیق دیگر جاهلیت ، و مذموم است .

از جمله مسائلی که در احادیثِ مرتبط با این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته ، مسئلة ارتباط امامت با مفهوم جاهلیت است . در این احادیث عدم معرفت فرد به امامت مساوی با جاهلیت دانسته شده و تأکید گردیده که چنین فردی همانند اهل جاهلیت از دنیا می رود زیرا تحت طاعت امام عصر خود و تابع هیچ امر حقی نیست (برقی ، ج 1، ص 154؛ ابن بابویه ، 1404، ج 1، ص 63؛ کلینی ، ج 1، ص 376؛ مازندرانی ، ج 6، ص 354). این مضمون در دعاها هم آمده است ، چنانکه در دعای غیبت حضرت قائم ، داعی از خدا می خواهد که او را به مرگ جاهلی از دنیا نَبَرد ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 512؛ نیز رجوع کنید بهامامت * ). در احادیث شیعی همچنین کینه داشتن به حضرت علی علیه السلام موجب مرگ جاهلی ( رجوع کنید به همو، 1386، ج 1، ص 144، 157) و سیرة امام زمان هنگام ظهور، همانند پیامبر در آغاز اسلام ، مبارزه با جاهلیت دانسته شده است ( رجوع کنید به طوسی ، تهذیب ، ج 6، ص 154).

در قرون اخیر با گسترش تحقیقات خاورشناسان در زمینة اسلام شناسی ، خاصه در حوزة عرب شناسی و سیرة نبوی و قرآن ، مفهوم جاهلیت روشن تر و نمایان تر شد.

خاورشناس مجاری ، ایگناتس گولدتسیهر (ج 1، ص 201ـ 208)، با پژوهش در شعر و فرهنگ جاهلی به این نتیجه رسید که جهل در مقابل حلم (به معنای عقل ) است نه علم . بر این اساس ، عصر جاهلیت به معنای دورة نادانی و جهالت نیست بلکه دوران بربریت و سرکشی و شامل خشونت ، استبداد، خودپرستی ، یاوه گویی و نظایر آنهاست (نیز رجوع کنید بهبلاشر ، ج 1، ص 30). گفتنی است که تقابل جهل و حلم ریشه در میراث شعری عرب (برای نمونه رجوع کنید به اَصمَعی ، ص 97؛ آلوسی ، ج 1، ص 103؛ نیز رجوع کنید به حوفی ، ص 348ـ350) و احادیث و روایات اسلامی ( رجوع کنید بهابن هشام ، ج 3، ص 93ـ94؛ کلینی ، ج 1، ص 112) دارد. همچنین در این منابع ، جهل در کاربرد ثانوی اش در تقابل با علم نیز به کار رفته است (ایزوتسو ،





1966، ص 28؛ نیز رجوع کنید بهجهل * ). با آنکه نظریة گولدتسیهر مورد تشکیک واقع شد ( رجوع کنید بهروزنتال ، ص 32ـ33) و برخی مترجمان قرآن پس از وی ، در ترجمة مشتقات جهل (از جمله جاهلیت ) به نظریة او توجه چندانی نکردند ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل hiliyya" ¦"Dja )، حاصل پژوهش گولدتسیهر در کنار تحقیقات جدید در بارة فرهنگ عرب پیش از اسلام ، دستمایة پژوهش محققان بعدی قرار گرفت .

اسلام شناس ژاپنی ، توشیهیکو ایزوتسو، در کتاب مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید (ص 28ـ35) بر اساس پژوهشی که عمدتاً بر مبنای آیات قرآن و شواهد حدیثی و تاریخی است ، نظریة گولدتسیهر را تکامل بخشید و نتیجه گرفت که در کاربرد قرآنی ، جهل و به تبع آن جاهلیت ، ناظر به دشمنی دشمنانِ پیامبر با عقیدة توحید و پرخاشگری به آن است که بر اساس موازین اخلاقی آنان اعتقادی سختگیرانه و طاقت فرسا بود. علاوه بر این ، ایزوتسو فصلی از کتاب خود خدا و انسان در قرآن را به تبیین مفهوم جاهلیت در چارچوب ارتباط میان مفاهیم رب و عبد اختصاص داد. به نوشتة وی عرب جاهلی ، اللّه را خدای مطلق نمی شناخت بلکه قائل به ارباب بود و استقرار مفهوم ربوبیت مطلق برای اللّه تغییری اساسی در تصور ارتباط میان خدا و انسان ایجاد کرد، به این معنا که انسان در برابر اللّه فقط باید عبد (فرمانبردار بدون قید و شرط ) باشد و مفاهیمی چون عبادت ، طاعت ، قنوت ، خشوع و تضرع نیز در همین چارچوب معنا می یابند. به عقیدة او مهم ترین صورتی که مفهوم عبودیت را بیان می کند مفهوم «اسلام » به معنای تسلیم شدن محض در برابر خواست خداست . اسلام به این معنا نقطه ای است که در آن ، زندگی فرد به دو بخش تقسیم می شود. این دو بخش سرشتهای کاملاً متفاوتی دارند که می توان آنها را جاهلی و اسلامی نامید. در واقع ، مسلم شدن به این معناست که فرد از خودپسندی و مغرور بودن به قدرت انسانی خویش دست بکشد و به عنوان عبد تسلیم خدا شود و در مقابل ، جاهل بودن فرد به معنای مغرور بودن او به قدرت بشری و استقلال مطلق است . ایزوتسو، با استناد به آیات قرآن ، تکبر و خودپسندی

را سرچشمة همة خصلتهای دورة جاهلیت دانسته

و بر آن است که اسلام ضربة سختی بر این روحیه ــ که

به طور خلاصه در آیة 26 سورة فتح آمده ــ وارد ساخت . بدین ترتیب ، با ظهور ارزشهای قرآنی بر بنیاد توحید و اعتقاد

به ربوبیتِ مطلقِ اللّه که با نفی شرک همراه بود، میان دو

اصل ناسازگار، یعنی جاهلیت و اسلام ، مبارزه ای پدید آمد

که پیش از این سابقه نداشت ( رجوع کنید بهص 198ـ204).

خاورشناس فرانسوی ، رژیس بلاشر، در تاریخ ادبیات عرب بر اساس یافته های پیشین به صورت بندی روان شناسی شخصیت عرب بدوی پرداخته و ویژگیهای فردی و اجتماعی عرب جاهلی را چنین برشمرده است : خوگرفتن با خشونت از کودکی که در کنار تنگدستی و محرومیت او را تندخو، مغرور، زودخشم و ستیزگر می کرد؛ حس شرف و ناموس که در واقع مظهر توجه وی به نیکنامی بود؛ بلندپروازی ؛ انتقام جویی (ثار) که هم با جنبه های فردی و هم با جنبه های اجتماعی و دینی مرتبط بود؛ رجزخوانی که جلوة بیرونی و هنری صفات یاد شده بود و معمولاً در جنگ مجال بروز می یافت ؛ و قمار و باده نوشی که نشان دهندة نیاز عرب بدوی به خودنمایی و نمایش ثروت و بی اعتنایی در صرف آن بود ( رجوع کنید به بلاشر، ج 1، ص 23ـ 28). بلاشر (ج 1، ص 30)، پس از بیان این خصوصیات و ضمن تأیید نظریة گولدتسیهر، می گوید که تمام این جلوه های روانی مجموعه ای را تشکیل می داد که اسلام آن را جاهلیت نامید. ویلیام وات (ص 24ـ 25)، ضمن بررسی اوضاع فکری و اعتقادی عرب جاهلی ، از مجموع این ویژگیها با تعبیر «انسان گرایی قبیله ای » یاد کرده است . همچنین روزنتال (ص 32ـ35)، علاوه بر بررسی واژة جاهلیت از نظر لغوی ، به بحثی تطبیقی میان منابع یهودی و آیات قرآن در این باب پرداخته است .

بنا بر شواهد قرآنی و حدیثی و آرا و پژوهشهای محققان ، جاهلیت در تاریخ عرب پیش از اسلام منحصر نماند، بلکه مظاهر و مصادیق فراوانی از آن پس از اسلام هم وجود داشت تا جایی که می توان سده های نخستین اسلامی را دوران مبارزة فرهنگ جاهلیت با ارزشهای جدید اسلامی دانست ( رجوع کنید به امین ، ص 78ـ83). مثلاً ابن تیمیّه (متوفی 728) در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم مخالفةَ اصحاب الجحیم ، جاهلیت در دورة اسلامی را، در مقابل جاهلیت مطلق ، جاهلیت مقید خوانده ( رجوع کنید بهص 69ـ79) و به مصادیق آن در عصر خود از جمله تشبه مسلمانان به کافران ، در اعیاد، اشاره کرده است (ص 1).

در قرون اخیر، محمدبن عبدالوهاب (بنیانگذار فرقة وهابیت ، متوفی 1206) و پیروان وی ، که به شدت متأثر از آرا و اندیشه های ابن تیمیّه بودند، موضوع جاهلیت دورة جدید را مطرح کردند. ابن عبدالوهاب معتقد بود مردم سراسر دنیا یا دست کم مردم عربستان ، به دلیل اینکه عقاید و اعمالشان

مبتنی بر وحی نیست ، همگی در جاهلیت به سر می برند ( > دایرة المعارف قرآن < ، ذیل ignorance" of "Age ). در آغاز قرن



بیستم نیز اصلاحگرانی چون محمد عبده (متوفی 1323/1905) و محمد رشیدرضا (متوفی 1314 ش / 1935) در تفسیرالمنار (ج 6، ص 422ـ423) به این موضوع اشاره کردند. به اعتقاد آنان برخی مسلمانان در عصر حاضر، از حیث دین و اخلاق ، جاهلانه تر از مخاطبان آیات قرآن در عصر نزول رفتار می کنند.

اندیشة «جاهلیت جدید» در دهه های اخیر، عمدتاً بر اثر مواجهة جهان اسلام با دنیای جدید، به صورت مفهومی مستقل در آثار برخی علما و نویسندگان دینی بازآفرینی شد. سیدابوالاعلی مودودی (متوفی 1358 ش / 1979)، رهبر دینی و سیاستمدار پاکستانی ، نخستین بار در 1318 ش / 1939 از تجدد به جاهلیت جدید تعبیر کرد که در نگاه وی همة نظامهای حکومتی و نظریات سیاسی و اجتماعی ناسازگار با اخلاق و فرهنگ اسلامی را در بر می گرفت (مودودی ، ذیل مائده : 50؛ احزاب : 33). وی هم جهان کمونیسم و هم دنیای غرب را مصداق این مفهوم می دانست (برای چکیدة آرای مودودی در این باره رجوع کنید به > دائرة المعارف جهان اسلام آکسفورد < ، ذیل ah" â¦"Jahil ؛ > دایرة المعارف قرآن < ، همانجا). آرای مودودی با ترجمة آثار مهم او به عربی در دهة 1330 ش /1950 در جهان عرب رواج یافت . شاگرد وی ، ابوالحسن علی حسنی نَدْوی (متوفی 1378 ش / 1999)، در 1330 ش /1950، کتابی با نام ماذا خَسر العالَم بِانحِطاطِ المُسلمین نوشت و در آن نظریة «جاهلیت جدید» مودودی را شرح داد (سیوان ، ص 23). از این کتاب در کشورهای اسلامی استقبال گسترده ای شد به طوری که بارها تجدید چاپ و به زبانهای گوناگون ترجمه شد ( رجوع کنید به ندوی ، ص 3ـ4؛ سیوان ، همانجا). ندوی (ص 259) عالم را به قطار سریع السیری تشبیه کرده است که جاهلیت غرب با تمام قوا و امکانات ، آن را به سوی هدف خود پیش می برد و مسلمانان نیز در کنار سایر ملل دنیا مسافران بی اختیار و ناگزیر آن اند.

در مصر عالم دینی و فعال سیاسی ، سیدقطب (متوفی 1346 ش / 1966)، مفهوم جاهلیت جدید را بیش از پیش گسترش داد. وی تحت تأثیر آرای مودودی و ندوی بود ( رجوع کنید بهندوی ، مقدمة سیدقطب ، ص 12ـ16؛ سیدقطب ، 1384، ص 63، پانویس 1؛ نیز رجوع کنید به سیوان ، همانجا) و پس از سفرش به امریکا، در کتاب فی ظلال القرآن (ج 2، ص 724ـ730) مطالبی در این باب نوشت . وی بعدها آرای تفصیلی خود را در بارة جاهلیت معاصر در کتابی با نام مَعالِمُ فی الطریق منتشر ساخت . وی در این کتاب از تقابل جاهلیت و اسلام و انحرافات جوامع جاهلی جدید سخن گفته و مسلمانان را به فاصله گرفتن از تفکرات جاهلی و حرکت به سوی ارزشها و ساختن جامعة اسلامی دعوت کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 22ـ23، 117، 142، 146، 151). به نظر سیدقطب (1384، ص 21)، همة تصورات ، عقاید، فرهنگها و قوانین بشر امروز جاهلی است (حتی بسیاری از آنها که اسلامی پنداشته می شود) جاهلیتی همانند آنچه اسلام در آغاز با آن مواجه بود یا حتی بدتر از آن . در نگاه وی (1384، ص 200ـ201) جاهلیت ، بندگی انسان در برابر انسان است و اسلام ، بندگی انسان در برابر خداست ؛ بنابراین ، این دو آشتی ناپذیرند و برای ایجاد جامعة اسلامی باید از جاهلیت به اسلام منتقل شد (برای تفصیل بیشتر آرای سیدقطب در این باره رجوع کنید به حداد، ص 85 ـ87؛ سیوان ، ص 23ـ27).

برادر سیدقطب ، محمد قطب (متوفی 1344 ش / 1965)، نیز در این باب جاهلیّة القَرن العِشرین را نوشت . وی (ص 11) بر آن است که جاهلیت هم نوعی حالت روانی است که فرد از پذیرش هر نوع هدایت از سوی خدا سرپیچی می کند و هم نوعی عملکرد است که داوری بر طبق احکام الاهی را برنمی تابد. جاهلیت همان هوا و هوس است که منحصر به دورة خاصی نیست و همة اقوام و زمانها را در برمی گیرد. به نظر وی (ص 12ـ13)، جاهلیت عرب ساده و سطحی بود اما جاهلیت جدید مبتنی بر علم ، تحقیق ، نظریه پردازی و مترادف با آن چیزی است که امروزه پیشرفت و تمدن خوانده می شود. محمدقطب ، جاهلیت قرن بیستم را عصارة جاهلیت همة اعصار تاریخ غرب دانسته (ص 46) و در بخش اعظم کتاب خود، مظاهر جاهلیت جدید را در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و هنری نقد کرده است . وی در نهایت (ص 347) راه جاهلیت زدایی را در عصر جدید رهایی از اسارت حاکمان آن ، یعنی دو نظام سرمایه داری و کمونیستی ، و رجوع دوباره به اسلام دانسته است . در پاره ای از آثار متفکران مسلمان ایرانی معاصر هم می توان اشاره هایی به مفهوم جاهلیت جدید و مصادیق امروزین آن سراغ گرفت ، از جمله علی شریعتی در کتابهایی مانند بازگشت (ص 391) و با مخاطب های آشنا (ص 70ـ71) به این موضوع پرداخته است .

منابع : علاوه بر قرآن ؛ محمود شکری آلوسی ، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب ، چاپ محمد بهجة اثری ، بیروت ?] 1314 [ ؛ ابن ابی طاهر، بلاغات النساء ، قم : مکتبه بصیرتی ، ] بی تا. [ ؛ ابن بابویه ، الامالی ، قم 1417؛ همو، علل الشرایع ، نجف 1386/ 1966، چاپ افست قم ] بی تا. [ ؛ همو، عیون الاخبارالرضا ، چاپ حسین اعلمی ، بیروت 1404/ 1984؛ همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1414؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1363 ش ؛ ابن تیمیّه ، اقتضاء الصراط المستقیم مخالفة اصحاب الجحیم ، ] بی جا، بی تا. [ ؛ ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت : دارصادر، ] بی تا. [ ؛ ابن عبدربّه ، العقدالفرید ، چاپ علی شیری ، بیروت

1408ـ1411/1988ـ1990؛ ابن هشام ، السیرة النبویة ، چاپ طه عبدالرووف سعد، بیروت 1411؛ عبدالملک بن قریب اصمعی ، الاصمعیّات ، چاپ احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمدهارون ، ] قاهره ? 1375/1955 [ ؛ احمد امین ، فجرالاسلام : یبحث عن الحیاة العقلیة فی صدرالاسلام الی آخرالدولة الامویة ، قاهره 1370/1950؛ محمدبن اسماعیل بخاری ، الادب المفرد ، بیروت 1406/1986؛ همو، صحیح البخاری ، استانبول 1401/1981؛ احمدبن محمد برقی ، کتاب المحاسن ، چاپ جلال الدین محدث ارموی ، قم ?] 1331 ش [ ؛ احمد محمد حوفی ، الحیاة العربیة من الشعر الجاهلی ، قاهره ] 1972 [ ؛ محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ، ] تقریرات درس [ شیخ محمد عبده ، ج 6، مصر 1375؛ زمخشری ؛ علی شریعتی ، بازگشت ، ] تهران 1357 ش [ ؛ همو، با مخاطب های آشنا ، تهران 1377 ش ؛ طباطبائی ؛ طبرسی ؛ طبری ، جامع ؛ محمدبن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی ، بیروت ] بی تا. [ ؛ همو، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان ، تهران 1390؛ علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، بیروت ?] 1387 [ ، چاپ افست قم ] بی تا. [ ؛ محمدبن حسن فتال نیشابوری ، روضة الواعظین ، نجف 1386/1966، چاپ افست قم 1368 ش ؛ محمدبن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب ، بیروت 1421/2000؛ سیدقطب ، فی ظلال القرآن ، بیروت 1386/1967؛ همو، معالم فی الطریق ، ] قاهره [ 1384/1964؛ محمد قطب ، جاهلیة القرن العشرین ، ] قاهره [ 1384/1964؛ کلینی ؛ محمد صالح بن احمد مازندرانی ، شرح اصول الکافی ، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی ، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/ 2000؛ مسلم بن حجاج ، الجامع الصحیح ، بیروت : دارالفکر، ] بی تا. [ ؛ ابوالاعلی مودودی ، تفهیم القران ، لاهور 1949ـ1972؛ احمدبن محمد نحاس ، معانی القرآن الکریم ، چاپ محمدعلی صابونی ، مکه 1408ـ1410؛ ابوالحسن علی ندوی ، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین ، قاهره 1408/1988؛ علی بن ابوبکر هیثمی ، مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، بیروت 1408/1988؛

Rإgis Blachةre, Histoire de la littإraturearabe , Paris 1952-1966; EI 2 , s.v. "Dja ¦hiliyya"; Encyclopaedia of the Qur ف a ¦n , ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, 2001- s.v. "Age of ignorance" (by William E. Shepard); Ignaz Garabe oldziher, Muslim Studies , ed. S.M. Stern, translated from the German by C. R. Barber and S. M. Stern, London 1967-1971; Yvonne Yazbeck Haddad, "Sayyid Qutb: ideologue of Islamic revival", in Voices of resurgent Islam , ed. John L. Esposito, New York 1983; Toshihiko Izutsu, Ethico-religious concepts in the Qur ف a ¦n , Montreal 1966; idem, God and man in the Koran: semantics of the koranic weltanschaung , Tokyo 1964; Theodor Nخldeke, Geschichte des Qura ¦ns , Leipzig 1909, repr. Hildesheim 1981; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, New York

1995, s.v. "Ja ¦hil ¦âyah" (by Eleanor Abdella Doumato); Franz Rosenthal, Knowledge triumphant: the concept of knowledge in medieval Islam , Leiden 1970; Emmanuel Sivan, Radical Islam: medieval theology and modern politics , New Haven 1985; William Montgomery Watt, Muhammad at Mecca , Karachi 1979.



 
 
 
 
حقوق اين پایگاه اطلاع رسانی متعلق به بنياد دايرة المعارف اسلامي مي باشد. استفاده از تمام يا قسمتي از آن، فقط با ذکر منبع مجاز است.
 
تهیه از محبوبه مدرسی-ارشد تاریخ اسلام

5 سنت تاریخی با تکیه بر قرآن کریم

1-یک نمونه از آیات قرآن هست که تاریخ را دارای سنتها و ضوابطی معرفی می کند : الف) «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُم فَلَا یَستَأخَرُونَ سَاعَهً وَ لَایَستَقدِمُونَ» (یونس 49) ب) «وَ لِِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُم لَایَستَأخِرُونَ سَاعَهً وَ لَایَستَقدِمُونَ» (اعراف 34)
در این دو آیه "أَجَل" به امت نسبت داده شده ؛ منظور از امت جامعه است پس طبق این آیات ملتها اجلهای مشخصی دارند و قوانینی یر هر امتی حکومت می کند ؛ ظاهر آیه از اجل گروهی خبر می دهد نه اجل فردی ، و مقصود از آن مردن حیات اجتماعی است نه حالتی که به فرد وابسته است زیرا آجال فردی مختلف اند در حالی که در این آیات از یک اجل جمعی یاد می شود .

2-عذاب دنیوی که جامعه را در برگیرد تنها اختصاص به ستمگران جامعه ندارد بلکه همه افراد را در بر می گیرد : « وَ اتَّقُوا فِتنَهً لَّا تُصِیبَنَّ الّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُم خآصَّهً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ » (انفال 25) سخن از نتیجه طبیعی اعمال امت از طریق ستمگری و تجاوز است که اختصاص به ستمگران ندارد بلکه همه افراد یک جامعه با وجود اختلاف در نوع رفتار و شخصیتهاست . ولی مجازات اخروی تنها اختصاص به مجرم دارد ولی مجازات دنیوی گسترده تر است .

3- «وَ إِن کَادُوا لَیَستَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرضِ لِیُخرِجُوکَ مِنهَا وَ إِذاً لَّا یَلبَثُونَ خِلَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً سُنَّهَ مَن قَد أَرسَلنَا قَبلَکَ مِن رُّسَلِنَا وَلَا تَجِدَ لِسُنَّتِنَا تَحوِیلاً» (اسراء76-77) این سنت تاریخی می گوید : وقتی کارشان به مبارزه تا سر حد بیرون راندن پیامبر از شهر کشیده شد ، بعد از آنکه نتوانستند با طرق و وسایل دیگر با او مبارزه کنند ، در این صورت آنان مدت زیادی باقی نخواهند ماند . مقصود این است که ؛ مردم مکه به عنوان یک جمعیت مبارز پایدار باقی نمی مانند ، اینان عده مردم با شخصیت و انقلابی و مردمی هدفدار نخواهند بود زیرا با رفتاری که انجام دادند ، موقعیت خود را به زودی از دست داده متلاشی می گردند .

4- «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسِیرُوا فُی الأَرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کَانَ عَقِبَهُ المُکَذِّبِینَ»(آل عمران 137) این آیه به این سنت اشاره کرده که: پافشاری بر پیروی از حق و کاوش روی حوادث تاریخ ، برای راهیابی به سنن تاریخ و عبرت آموزی از آنها دارد.

5- «وَ لَقَد کُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِکَ فَصَبََرُوا عَلَی مَا کُذِّبُوا وَ أُذُوا حَتَّی أَتَاهُم نَصرُنَا وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَتِ اللهِ وَ لَقَد جَاءَکَ مِن نَّبَإِی المُرسَلِینَ» (انعام 34) این آیه دل پیامبر را استوار ساخته او را از تجارب گذشتگان آگاه می سازد و با قانون تجارب گذشته اش آن را مربوط ساخته برایش توضیح می دهد . در این مورد قانون و سنتی وجود دارد که در مورد او و انبیای پیشین به طور یکنواخت جاری است . برطبق این قانون او به زودی یاری شده و در نهایت پیروز خواهد شد ولی باید شرایط این پیروزی را فراهم ساخت : شکیبایی استقامت وتکمیل دیگر شرایط تنها راه رسیدن به پیروزی است .

6- «وَ مَا أَرسَلنَا فِی قَریَهٍ إِلّا قَالَ مُترَفُوهَا إِنّا بِمَا أُرسِلتُم بِهِ کَافِرُونَ وَ قَالُوا نَحنُ أَکثَرُ أَموَالاً وَ أَولاداً وَ مَا نَحنُ بِمُعَذِّبِینَ»(سبأ34-35) در تمام طول تاریخ بین پیامبران با مترفان و مسرفان در همه ملتها و جوامع رابطه ای برقرار بوده ، این رابطه نشان دهنده این است که اگر تصادف بود تکرار نمی شد و کلیت پیدا نمی کرد ؛ بنابراین یک رابطه منفی بین در این جا موجود است ، رابطه مخالفت و تناقض بین موقعیت رسالتهای آسمانی در زندگی اجتماعی مردم ، در روند تاریخ ، با موقعیت مترفان و مسرفان ، این رابطه در حقیقت نقش پیامبران را از نقش مترفان و مسرفان در زندگی اجتماعی جدا می سازد و به طور کلی بخشی از طرز بینش اجتماعی این دو دسته است .

تهیه کننده : زینب شریفی شکوه
ارشد تاریخ اسلام 91
بر گرفته از کتاب سنتهاي تاريخي قران شهيد صدر

وضعیت جغرافیایی شبه جزیره عربستان

 
عربستان شبه جزیره بزرگی است که در جنوب غربی آسیا قرار دارد. شبه جزیره عربستان را از سه جهت آب احاطه کرده؛ اما عرب، از باب تشبیه، بر آن نام جزیره، اطلاق می­کنند.بنابراین جزیرة العرب سرزمین خشکی است که از سه سوی در حصار آب قرار گرفته است.
از غرب؛ دریای سرخ که حد فاصل جزیرة العرب و قاره آفریقاست.
از جنوب؛ اقیانوس هند و آب های آزاد.
از شرق؛ دریای عمان و خلیج فارس که جزیرةالعرب را از ایران جدا می سازد.
از شمال با کویت و عراق و شامات (اردن و سوریه) پیوند زمینی دارد.
چنان چه مشاهده می کنید سرزمین عربستان از سه جانب به دریا پیوسته و این سه جانب را پنج دریا از جمله: خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب، خلیج عدن و دریای سرخ، فراگرفته است.
 
تقسیمات شبه جزیره عربستان
  جغرافی­دانان از گذشته­های دور، تقسیماتی را برای بلاد عرب قائل شده­اند، از جمله گفته شده که این سرزمین از سه ناحیه تشکیل شده:
ا-بلادالعربالصخریه: که شمال جزیرة­العرب و جنوب غربی بادیة­الشام، بعلاوه صحرای سینا را شامل می­شده است.
2-بلادالعربالصحراویه: که بیشتر بلاد عرب از حدود سوریه و عراق تا اقیانوس هند را در برداشت.
3-بلادالعرب السعید: که یمن و حجاز و عمان را شامل می­شد.
اما غالب عرب، این شبه جزیره را به پنج قسم، تقسیم کرده است: تهامه، حجاز، نجد، عروض و یمن.پس:
الف- تهامه
تهامه منطقه ساحلی باریک مشرف بر بحر قلزم یا همان دریای سرخ است که از یمن شروع شده، تا شمال عقبه امتداد می­یابد؛ منطقه یمن در جنوب آن و حجاز در شمال آن واقع است;  عرض آن در بعضی نقاط، تا پنجاه میل می­رسد و به جهت گرمای زیاد و روانی شن­هایش، بدین نام، خوانده شده است. اعراب در گذشته، بواسطه پستی زمین، به  آن «غور» نیز می­گفته­اند. در این شنزار داغ، سر حدات و بنادری نیز به وجود آمده که بندر«حدیده» در یمن و نیز بنادر «جده» و «ینبع» در حجاز، از جمله آنهاست. در حد شمالی تهامه، بخش کوچکی به نام «وجه»، وجود دارد که گمان می­رود، همان شهر حجر یا مداین صالح(ع)، باشد. در شرق تهامه، سلسله جبال«سرات» واقع است که از شمال به جنوب امتداد دارد؛ این کوه از بلندی­های نجد و از وسط منطقه حجاز می­گذرد، در این قسمت دره­ها و مناطق آتشفشانی بسیاری وجود دارند و نیز اراضی ریگزاری در دامنه آتشفشانها وجود دارند که به «حره»، موسومند.
ب- حجاز
 منطقه حجاز، از شرق تهامه و شمال یمن شروع شده و تا فلسطین کشیده می­شود و چون بین نجد و تهامه، فاصله انداخته، به آن حجاز می­گفته­اند حجاز از سمت شرق تا پشته­های نجد، ادامه می­یابد؛ در شمال حجاز، «وادی القری» قرار دارد که حد حجاز است با «علا» که در قدیم به آن «دادان» می­گفتند. این منطقه دارای سرزمین­های کوهستانی و صخره­ای با صحراهای گرم و سوزان است و از شهرهای مهم آن مکه و مدینه و طائف است. این منطقه در تاریخ بیشتر از مناطق دیگر مورد عنایت بوده و این به خاطر وجود کعبه معظمه در این منطقه است.
ج- نجد
نجد، منطقه وسیعی از شبه جزیره عربستان، را شامل می­شود. این ناحیه از جنوب به یمن و از شرق به بحرین و از شمال به بادیه عراق و بادیه شام و بادیه جزیره محدود می­شود. نجد به جهت بلندای ارتفاعش، به این نام، موسوم شده است و ارتفاع آن، از غرب به شرق (تا سرزمن عروض) کاسته می­شود؛ عرب قسمت بلند نجد را که مجاور حجاز است، «عالیه» و قسمت پشت آن را که به عراق می­رسد، «سافله» می­نامد.
   شرق نجد را که با یمامه مجاور است، «وشوم» و شمال آن را که به دو کوه اجا و سلمی، در سرزمین طی می­رسد، «قصیم» نامیده­اند. قصیم، شنزاری است که در آن «غضا» که نوعی چوب گز است، می­روید. از این رو، مردم نجد را «اهل الغضا» نامیده­اند. در شمال نجد، نفود قرار دارد که مساحت عظیمی را در بر گرفته است، این بیابان از «وادی تیماء» شروع شده و تا سیصد میل به سمت شرق ادامه می­یابد و از پشته­های شن قرمز انباشته است. نفود در نزدیکی عراق، به سمت جنوب می­پیچد و نجد و بحرین را از هم جدا می­سازد. این فاصله را «دهناء» یا «رملة العالج» نامیده­اند که در زمان جاهلیت و اسلام مسکن تمیم و ضبه بود. کویر ربع­الخالی نیز با وسعتی بالغ بر پنجاه هزار میل مربع، یمامه و نجد را از عمان و مهره و شحره و حضرموت جدا می­کندو صحرای احقاف، نیز جزء همین بیابان است که در حد فاصل بین یمن تا نجد و حجاز، کشیده شده است.
 
د-عروض
  عروض در شرق و شمال شرق شبه جزیره عربستان واقع است و شامل بلاد یمامه و بحرین و نواحی اطراف آن است. بحرین در گذشته از بصره تا عمان ادامه داشته و شامل کویت و احساء و جزائر بحرین و قطر فعلی نیز می­شده است. این سرزمین موطن قبیله عبد­القیس، در زمان جاهلی بود. در این منطقه بخصوص احساء، آب فراوان بوده و از شهرهای قدیمی­اش، هجر و قطیف است.
 
ر- یمن
جنوب عربستان  به جهت خیر و برکتش، «یمن» نام گرفته است. این سرزمین از سرسبزترین و با برکت­ترین مناطق شبه جزیره عربستان، به شمار آمده و از گذشته اقتصادی و اجتماعی بسیار درخشانی، برخوردار بوده است. در گذشته، یمن کل جنوب عربستان را در بر داشته و شامل  عمان، حضرموت، مهره، شحر، عدن و صنعا و دیگر بخش­های یمن می­شده است. حدود آن از سرین آغاز شده تا یَلَملَم، سپس از آنجا تا پشت طائف امتداد یافته، به نجد یمن و از آنجا به خلیج فارس در شرق عربستان می­رسید.
 
جلوه­های طبیعی
بیابان­ها
  در شبه جزیره عربستان صحراهای وسیعی وجود دارد، این صحراها بیش از یک سوم شبه جزیره را، به خود اختصاص داده­اند. صحراهایی غیر قابل سکونت و بدون آب و علف که تنها بعضی از اوقات، در آن باران می­بارد. هوا در آن بسیار گرم، جز در کناره بعضی از سواحل، خشک است. صحرا­های نفود و ربع­الخالی، بزرگترین صحراهای شبه جزیره را تشکیل می­دهند.
 
صحرای نفود
   این صحرا در شمال شرقی نجد، واقع شده و مساحتی بالغ بر صد هزار کیلومتر مربع را شامل می­شود. نفود، پوشیده از ریگ­های سرخ و سفید است که با وزش باد، دائماً از مکانی به مکان دیگر، روانند و تپه­های بزرگی از آن را بوجود آورده­اند. این صحرا از شمال به «وادی سرحان» و از غرب به قسمت جنوبی واحه تیماء و از جنوب به کوه­های أجأ و سلمی و از شرق به جنوب شهر «حائل» محدود می­شود؛ بارش در این منطقه کم است. در بهار، این منطقه، به بهشتی از گلهای شقایق و دیگر گلها، تبدیل می­شود؛ اما این بهشت چند روزه، دیری نمی­پاید که از شدت گرما و نبود رطوبت، از بین می­رود.
 
ربع الخالی
   این صحرا که بواسطه خالی بودنش از سکنه، به این نام معروف شده از یمن تا عمان در حاشیه­های خلیج فارس، امتداد می­یابدو از قدیم، قسمتی از آن را «دهناء» و قسمت دیگر را، صحرای «احقاف» می­نامیده­اند. احقاف، شنزاری است که بین عمان و حضرموت واقع است.
   صحرای دهناء توسط، صحرای نفود در شمال و حضرموت و مهره در جنوب یمن در غرب و عمان در شرق احاطه شده است. این صحرا، در شمال صحرای ربع­الخالی و احقاف، قسمت غربی صحرای دهناء را تشکیل می­دهد که منطقه وسیعی است، پوشیده از رمل. «وبار» قسمت دیگر از صحرای دهناست این صحرا در گذشته، زمین­هایی حاصلخیز با درختان میوه بسیار بود؛ اما اکنون به صحرا تبدیل شده است.
   در صحرای دهناء نیز که زمین­هایی است، غالبا ً پوشیده از رمل سرخ، تپه­های رملی با ارتفاعات مختلف، مناطق وسیعی از زمین را در برگرفته­اند که با وزش باد، دائماً جابجا می­شوند؛ ریزش کم باران و خشکی بی­حد و حصر آن، مردم ساکن در این منطقه را وادار به کوچ کرده است.
 
کوهها
   از بزرگترین صفات طبیعی در شبه جزیره عربستان، سلسله جبال «سرات» است. قسمت­هایی از این رشته کوه در موازات ساحل غربی، از یمن تا شام کشیده شده و به سلسله کوههای بلاد شام که مشرف به صحرا هستند، متصل می­شود و به واسطه فاصله انداختن بین نجد و تهامه، به حجاز معروف است. بزرگترین قله آن، «دباغ» با ارتفاع 2200 متر است، کوه­های وثر و شیبان نیز، از دیگر کوه­های این رشته کوه­اند که در مکه واقعند؛ قسمت دیگر از رشته کوه سرات، در موازات سواحل جنوب، به شرق شبه جزیره، در عمان رفته و ارتفاعات بلندی را در آنجا تشکیل می­دهد؛ دو قله معروف آن یکی در صنعاست، با ارتفاع 3200 مترو دیگری جبل اخضر است، در عمان به ارتفاع 3050 متر. این کوهها، مانع عبور رطوبت شده و موجبات نزول بارش، بخصوص در قسمت­های شرقی سلسله جبال سرات و یمن را فراهم می­آ ورند.
   شعرای مشهور جاهلی نیز در اشعارشان از بسیاری از این کوهها نام برده­اند، کوه­هایی مثل ابان، تعار، رضوی، عارض، عسیب، مجمیر و ... .
 رودها
   در جزیره­العرب رودهای بزرگ به معنای معروف، وجود ندارد؛ بلکه نهرهای کوچکی وجود دارند که با بارش تشکیل می­شوند.
شعاب
 
شعب به کسر شین، در لغت به معنای راه میان دو کوه، یا شکاف و شیار میان دو کوه یا آبراهه­ای است، درروی زمین که از دو طرف لبه­هایی مشرف برآن دارد(دره تنگ). بواسطه وجود مناطق بلند، در غرب و جنوب شبه جزیرة العرب، شعاب متعددی در این مناطق وجود دارد که به تعدادی ار آنها اشاره می­شود:
 
شعب آل­خنس
  در مکه واقع است، اخنس بن شریق ثقفی بواسطه این تنگه مانع عبور بنی زهره، برای جنگ با پیامبر(ص) در جنگ بدر شد. پیامبر(ص) نیز در روز فتح مکه از همین دره وارد مکه شدند.
 
شعب آل قنفذ
  دره­ای است، در سمت راست منی و محل سکونت حاندان قنفذ بن زهیر؛ امروزه به آن دره که در دامنه غربی کوه معابده و در میان این کوه و صفی السباب واقع است، الشعبه و شعبة­الحرث می­گویند؛ زیرا بزرگان بنی­حرت در آنجا ساکن شدند.
شعب ابی­دبّ: که گورستان قدیمی مردم مکه در آنجا واقع بود.
شعب سلع: دره­ای است، در مدینه که در گذشته به شعب بنی­حرام معروف بود.
شعب العجوز: در حومه مدینه قرار داشته و مقتل کعب بن اشرف یهودی است. شعب ابی­طالب: در ادوار مختلف به نام­های شعب هاشم و شعب علی بن ابیطالب و شعب ابی یوسف نیز معروف بوده است.
   جرار، ثبیر، الرخم، العجوز، حوا(حراء)، احد، عقیق، خوز و ...نیز از دیگر شعاب معروف شبه جزیره عربستان هستد.  
 
در نتیجه چکیده کلام اینکه:
 
جزیرة العرب از نظر جغرافیایی به پنج بخش تقسیم می شود:
1 - حجاز؛ سواحل شرقی دریای سرخ و طبعاً شامل بخشی از ناحیه غربی جزیرةالعرب است که مهم ترین شهرهای آن مکه، مدینه، طائف و جده است.
کلمه حجاز به معنای «مانع» است. این نام بدین دلیل است که رشته کوه «سراة» که از شمال تا جنوب در برابر دریای سرخ کشیده شده، دو قسمت را از یکدیگر جدا کرده که در یک سوی آن نجد و در سوی دیگر تهامه قرار گرفته است. بدین ترتیب، این کوه ها مانعی در میان این دو ناحیه است. در واقع، بخشی از حاشیه شرقی دریای سرخ را که مکه و مدینه در آن قرار دارد، حجاز می نامند.
حجاز چون دیگر نواحی جزیرة العرب، بسیار خشک و کم آب است و تنها در برخی از وادیها، آب های فصلی و یا چاه وجود دارد که از قدیم برخی از قبایل عرب را پیرامون خود گرد آورده است. به همین دلیل در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحیه به عنوان مراکز شهری شناخته می شده است: مکه، طائف، یثرب و خیبر.
2 - تهامه؛ آن بخش از جزیرة العرب است که در جنوب حجاز قرار دارد. حجاز به دو ناحیه غربی و شرقی تقسیم می شود؛ ناحیه شرقی آن، که منطقه ای کوهستانی است «حجاز» نامیده می شود و قسمت غربی آن، دشتی سرازیر به سوی دریای سرخ است «تهامه» نام دارد.
3 - نجد؛ قسمت میانی جزیرة العرب از شمال به جنوب است که در شرق حجاز قرار دارد.
4 - عروض؛ بخش وسیعی از جزیرة العرب را که در ناحیه شرقی آن قرار دارد، اصطلاحاً عروض می نامند. مهم ترین شهرهای منطقه شرقی، شهرهای احساء و قطیف است که مرکز شیعیان عربستان می باشد. در حاشیه شرقی و جنوب شرقی جزیره، کشورهای قطر، بحرین و عمان قرار دارند.
5 - یمن؛ شامل نواحی جنوب جزیرة العرب است که به دو قسمت یمن جنوبی و یمن شمالی تقسیم گردیده و در حال حاضر یک کشور به حساب می آیند.
بدین ترتیب، جزیرة العرب افزون بر آن که از لحاظ جغرافیایی به مناطق مختلف تقسیم می شود، به لحاظ سیاسی، مشتمل بر چندین واحد مستقل سیاسی است. امروزه گسترده ترین و مهم ترین بخش جزیرة العرب را کشور عربستان سعودی تشکیل می دهد.
 
 
(محقق :ستوده گروه تاریخ اسلام)

خلاصه فصل 1و2 کتاب تاریخ اسلام از منظر قرآن کریم

 

 

              «کلاس سنتهای تاریخی در آیات و روایات»
مقدمه

آشنایی با تاریخ صدر اسلام و سیره نبوی و آگاهی از چگونگی تعامل و یا تقابل مخاطبان پیامبر اسلام (ص) با دعوت جدید و تجلیل حوادث آن مقطع خاص از تاریخ اسلام از نیازهای نخستین یک مسلمان فرهیخته است و از آنجا که فعل و تقریر پیامبر (ص) مانند سخن او یم حجت شرعی است بررسی زندگی آن حضرت می تواند مبنای خوبی برای درک و فهم درست احکام و معارف اسلام باشد.

درباره سیره نبوی کتاب های بسیاری از قدیم و جدید نوشته شده که بر اساس روایات تاریخی است و گاهی هم از آیات قرآنی استفاده شده است . همچنین در کتاب های تفسیری به مناسبت تفسیر آیات مربوط به سیره پیامبر (ص) شان نزول هایی ذکر شده که آیه را با حادثه خاصی مربوط می سازد.

آنچه برعهده  کتاب حاضر است استخراج حوادث تاریخی عصر پیامبر (ص) از آیات قرآنی و اصالت دادن به آنست و البته در توضیح آیات مورد نظر و ایجاد زمینه برای فهم درست محتوای آیات از روایات تاریخی و منابع حدیثی هم استفاده فراوانی شده است.

فصل اول و دوم کتاب مشتمل بر بحث های مقدماتی است . فصل نخست درباره فلسفه تاریخ و تبیین عامل پیدایش و زوال جامعه های بشری و قوانین حاکم بر تاریخ از دیدگاه قرآن است و در فصل بعدی فرهنگ عصر جاهلی که خاستگاه اسلام است با عنایت به اشارات قرآنی بررسی است.

فصل اول : فلسفه ی تاریخ و سنن حاکم بر آن

بشر در طول تاریخ حیات خود نشیب و فرازها و جنگ و ستیزهای بسیاری دیده است تمدن های متعددی در نقاط مختلف زمین متولد شده و بعد از چندی مرده اند ، حال با توجه به تحولات و تطورات عظیمی مه در تاریخ بشر به وجود آمده است این سوال مطرح می شود که عامل این تحولات چه بوده و چه نیرویی سبب شده است که انسان این راه دراز وپرپیچ و خم را طی کند و اینچنین دستخوش  تغییر است و تحولات بنیادی گردد و اساسا آیا می توان قانونی را کشف کرد که بیان کننده این حرکت ها باشد و ظهور و سقوط تمدنها و دوستهای گوناگونی را که در تاریخ بوده اند توجیه و تفسیر کند ؟

بحث در این باره به عهده فلسفه تاریخ است . در این علم ابتدا این بحث مطرح می شود که آیا قانون و قانون هایی بر تاریخ حکومت می کند یا اینکه به طور کلی همه حوادث و تطورات تاریخ اتفاقی بوده است و از هیچ قانونی تبعیت نمی کند ؟ و بعد نوبت به این بحث می رسد که اگر حکومت قانون را بر حرکت تاریخ بیندیشیم آن قانون چیست و چگونه می توان از آن در ساختن تاریخ فردا استفاده کرد؟

نظریه های گوناگونی در تبیین تحولات تاریخی ابراز شده است که در واقع نظر خود را به تاریخ تحمیل نموده و با خوش باوری حوادث آینده را نیز پیش بینی باصطلاح علمی کرده اند.

به گمان ما همچنین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده است که جمعی از متفکران آزاد اندیش به مقابله با آن برخیزند و اساسا وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند . اما اگر از نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان « سخن الهی » بر تاریخ حکومت دارد آیا باز هم می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد؟

پیش از توضیح این نظریه ذکر چند نکته را لازم می دانیم :

1.     هدفمند بودن حرکت تاریخ : قرآن کریم مساله هدفداری جهان و انسان را با تاکید و اصرار فراوان مطرح می سازد و از کسانی که این حقیقت را قبول ندارند و جهان خلقت را بی هدف و عبث و باطل می پندارد به شدت انتقاد می کند : « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ »(ص/27)

2.     آزادی انسان در ساختن جامعه :

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ » (نحل/112)

سنتهای الهی عامل محرک تاریخ

اگر بخواهیم نظر قرآن را در یک جامعه بیان کنم باید بگویم مهمترین انگیزه حرکت تاریخ و جامعه « سنتهای الهی» است ولی اینکه منظور از این سنتها چیست و کاربرد آن تا کجاست مطلبی است که بایستی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

قرآن کریم هر گونه تغییر و تولی را که در جوامع بشری به وجود می آید به سنتهای الهی نسبت می دهد ومتذکر می شود که هیچ گونه تحولی در خارج از این سنتها اتفاق نمی افتد .همچنین خاطر نشان می سازد در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد .

آیه « سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا   » (احزاب/62)

تخلف ناپذیری این سنتهای خاصّ الهی که همواره باید مورد توجه باشد تخلف ناپذیری این سنتها و حتمیت وقوع آنهاست.

همان گونه که قوانین طبیعی استثنابردار نیست و در حوزه حکومت خود با خرمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ وجوامع بشری نی دقیقا همین حکم را دارد .

خداوند متعال فکر و اندیشه انسان را به این حقیقت بزرگ رهنمون می شود که اونمی تواند بیرون از سنتهای الهی زندگی کند و این سنتها به هیچ عنوانی تغییر نمی یابد : «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا   » ( فاطر/43)

فصل دوم : جاهیلت ، ابعاد و نشانه ها

برای درک بهتر تاریخ عصر نبوی و تقابل و یا تعامل جامعه ای که پیامبر اسلام در آن ظهور کرد ضروری است که با ویژگی ها و آداب و سنن و ابعاد فکری و فرهنگی و نظام های اجتماعی و سیاسی آن جامعه آشنا شویم تا از راهکارها و موانع راه آورنده اسلام آگاهی پیدا کنیم.

مهمترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگی های فکری و فرهنگی آن محیط آگاهی های لازم را به دست می دهد.

مهمترین مطلبی که در این زمینه باید به آن توجه کنم این است که اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پبامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و تبلیغ و اندرز پیامبران محروم بودند . قرآن کریم در این باره می فرماید : «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ  بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ  » (سجده/3)

امیرالمومنین (ع) در این باره می فرماید:

« خداوند پیامبر اسلام (ص) را هنگامی مبعوث فرمود که از زمان پیشین مدتها گذشته و ملتها در خواب عمیقی فرو رفته  فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و کارهای (زشت) گسترش یافته بود و آتش جنگ زبانه می کشید.»

برای همین بود که فرهنگ حاکم بر اعراب جاهلی آمیزه ای از شرک و جهل و خرافات و جنگ و خونریزی بود . و ما اکنون برخی از آن را با استفاده از آیات قرآنی مورد بحث قرار می دهیم.

شرک و بت پرستی :

 شاید برترین نوع انحراف فکر یدر عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود.

بنابراین مشرکان در اصل خدا را باور داشتند و او را مدبر اموری دانشتند ولی با شریک قرار دادن به خدا و پرستش بتها به گمراهی بزرگی افتاده بودند که اساس بقیه انحرافات و کجروی های آنان بود . آنها می گفتند ما بتها را عبادت می کنیم تا میان ما و خدا واسطه باشند و ما را به او نزدیک کنند . «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ   » (زمر/3)

خرافه و بدعتها :

یکی دیگر از مظاهر نادانی و دوری از حکمت پیامبران در عصر جاهلی قبلی در حجاز وجود خرافات و بدعتهای گوناگون بود که بر اندیشه های مردم آن جا حکومت می کرد . منظور از خرافات ، آداب و سنن خاصی بود که انها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به آنها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که آنها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدای خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود و آنها برهانی به آن نداشتند.

عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه :

 نوع مردم عصر جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقاد نداشتند هرچند که افراد معدودی به نوعی آنرا باور داشتند و مثلا زیدبن عمروبن نفیل در جاهلیت شعری گفته که دلالت بر اعتقاد او به معاد دارد:

تری الارار دار هم جنان                    و للکفار حامیه سعید

و خزی فی الحیاه و ان یموتوا              یلاقوا ما تضیق به الدور

برخی از هنجارهای غلط وگاهی جنایت بار عبارت بود از :

1.     توهین به زنان و ستمگری در حق آنان

2.     زنده به گور کردن دختران

3.     ربا خواری و میگساری و قماربازی و برده داری

در پایان این فصل یاداور می شویم که کلمه « جاهلیت» که به عصر اعراب پیش از اسلام اطلاق می شود چهار بار در قرآن آمده که در آنها به داوری ها و باورهای غلط وخودنمایی ها و تعصبات جاهلی اشاره شده است.

 گردآورنده :

فاطمه سوسرایی- ارشد تاریخ اسلام

 

 

درس سنتهای تاریخی

تاریخ اسلام

 

از نیاز های یک مسلمان آشنایی با تاریخ صدر اسلام و سیره نبوی است.

با اینکه مشکلات زیادی در بدست آوردن تاریخ است ولی جای بسی خوشحالی است که بسیاری از حوادث در آیات قرآن بیان شده است که منبع مطمئنی برای ما است.

فصل اول کتاب مشتمل بر فلسفله تاریخ و عامل پیدایش و زوال جامعه بشری از دیدگاه قرآن و فصل دوم فرهنگ عصر جاهلی با توجه به آیات  قرآن بررسی میشود

فصل اول فلسفه تاریخ

ابتدا این بحث مطرح است که آیا قانون یا قانون هایی بر تاریخ حکومت میکنند یا اینکه همه ی حوادث اتفاقی است؟

نظریات مختلفی بیان شده است که همین نظریات غیر واقع بینانه سبب شده است که قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند . اما نظر قرآن در این زمینه این است که یک سلسله قضایایی شرطی به عنوان " سنن الهی " بر تاریخ حکومت دارد .

چند نکته از قرآن :

1-     نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین و مشخص در حال حرکت است. (شاهد قرآنی  ص/27 )

2-     انسان ها در ساختن جوامع آزاد هستند. (شاهد قرآنی  نحل/112 )

بنابراین انحطاطی که برای یک جامعه پیش می آید با کارهایی که مردم انرا آزادانه انجام می دهند رابطه ی علی دارد . (شاهد قرآنی  رعد/31 )

3-     پیامبران معماران بزرگ تاریخ اند و چون محققان غربی از این مسئله غفلت کرده اند مجبور به افسانه گویی شده اند

 

 

سنت های الهی عامل محرک تاریخ

هرگونه تغییر و تحول را قرآن کریم در جوامع بشری به " سنت های الهی" نسبت میدهد. (شاهد قرآنی  احزاب/62 )

قرآن کریم تاریخ را ن به عنوان یک سرگرمی و قصه بلکه به عنوان الگو برای حرکت انسان به سوی آینده ای بهتر مطرح میسازد و به این طریق سنت های تغییر ناپزیر الهی را در کل تاریخ به انسان گوشزد میکند

تخلف ناپذیری سنت ها

قرآن این مطلب را یادآور میشود تا مبادا قومی خود را برتر از دیگران بداند و خود را از حساب در امان بداند . (شاهد قرآنی  بقره/80 )

قرآن پرده های غفلت راازدیدگان انسان کنار میزند و با مطرح کردن تجربه های مکرر تاریخی به انسان میگوید که بیرون از سنت های الهی نمتواند زندگی کند و این سنت ها تغییر ناپذیراند . (شاهد قرآنی  فاطر/43 – انعام/34 – نمل/52 )

فصل دوم

جاهلیت

برای درک بهتر تاریخ عصرنبوی زروری است که با ویژگی های مختلف آن جامعه آشنا شویم که مطمئن ترین منبع برای آشنایی ، قرآن مجید است .

دوران فطرت که آن فاصله زمانی بین پیامبر قبلی با پیامبر اسلام است باعث انحرافات در بین مردم شده بود که برخی از آنها عبارت اند از:

1-     شرک و بت پرستی که بدترین نوع انحراف بود . (شاهد قرآنی  یونس/31 )

گر چه در اصل خدا را قبول داشتند ولی با شریک قراردادن به خدا دچار گمراهی شده بودند . (شاهد قرآنی  زمر/3 )

2-   خرافه ها و بدعتها که مردم گرفتار آن بودند فکر و اندیشه آنها را اسیر اوهام باطل کرده بود. لذا یکی از هدفهای رسالت پیامبر اسلام (ص) یرداشنت بار سنگین خرافه ها بود . (شاهد قرآنی  اعراف/156 )

یکی از اینم بدعتها (حمس ) بود که در مورد مناسک حج آنها خود را ساکنان حرم میدانستند و وقوف عرفات را نداشتند اما سایر قبایل وقوف به عرفات را انجام میدادند . (شاهد قرآنی  بقره/199 )

 

هنجارهای اجتماعی و اقتصادی

1-     توهین به زنان در زمان جاهلیت زن مانند برده بود و مورد بهره برداری قرار میگرفت . (شاهد قرآنی  نور/33 )

2-     زنده به گور کردن دختران (شاهد قرآنی  نحل/58و59 )

3-     ربا خواری ... (شاهد قرآنی  بقره/275 )

4-     انجام عمل نسئ که تاخیر و تغییر ماههای حرام بود که اسلام منع کرد . (شاهد قرآنی  توبه/37 )

 

نظانهای حکومتی

نظام حکومتی خاص نداشتند و نظامی قبیله گی داشتند و هر قبیله رئیس داشت و در دارالندوه جمع می شوند و به مشورت می نشستند.

ازمنصوره شاکری-ارشد تاریخ اسلام

 

خلاصه دو فصل اول از کتاب تاریخ اسلام از منظر قرآن


قرآن کتاب تاریخی نیست ،ولی گاهی برای هدفهای تربیتی خود به ذکر برخی از حوادث تاریخی مثل زندگی پیامبران و امتهای پیشین و حوادث عصر پیامبر می پردازد . قرآن در بیان این رخدادها شیوه خاصی دارد و اجمال و تفصیل ، آغاز و انجام مطلب و استخدام واژه ها تابع هدفی خاص است .
در فلسفه تاریخ به اعتقاد برخی ، قانون یا قوانینی بر تاریخ حکومت می کند ، و به نظر عده ای همه حوادث و تطورات تاریخ اتفاقی است و از هیچ قانونی تبعیت نمی کند .
منشأ پیدایش این نظریه که تاریخ هیچگونه نظام و قانونی ندارد ، نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است ؛
به نظر مؤلف نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ که بر عامل واحد تکیه دارد ، سبب شده جمعی از متفکران آزاد اندیش به مقابله با آن برخیزند و اساساً وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند .
باید توجه داشت که :1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان و هرچه در آن است به سوی هدفی مشخص گام می سپارد و هیچ چیز بیهوده وبی هدف آفریده نشده است . هدف جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی است عبارت است از پیروزی نیروی حق بر باطل ووحاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .
2-آزادی انسان در سازندگی جامعه : از نظر قرآن جامعه برای خود شخصیتی مستقل دارد و همچون فرد حرکت می کند و جذب و دفع می کند و حتی مانند فرد متولد می شود ؛ بر طبق این نظر جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساخت تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد .
3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : آنها در شکل گیری بسیاری از جوامع نقش تعین کننده ای داشتند ، پیامبران خود با وجود شمار انبوهشان با یکدیگر اختلافی نداشته و همه یک راه را دنبال نموده اند و هر یک تکمیل کننده کتر پیامبر قبل بوده اند و این یکی از امتیازات آنهاست که آنها را از فلاسفه و دانشمندان متمایز می سازد .
به نظر قرآن مهم ترین انگیزه حرکت تاریخ و جامعه ، سنتهای الهی است ؛ قرآن کریم هر گونه تغییر و تحول جوامع بشری را به سنت های الهی نسبت می دهد و تأکید می کند که هیچگونه تحولی فراسوی این سنتها اتفاق نمی افتد و سنتهای الهی تغییر ناپذیر است و بر سرتاسر تاریخ بشری حاکمیت دارد .
سنتهای مورد نظر قرآن ، قوانینی است که از ترکیب غرایز ، عواطف ،اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهان پدید می آید ، که همه عوامل اجتماعی ، اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .
یکی از ویژگی های سنتهای الهی تخلف ناپذیری و حتمیت وقوع آنهاست ؛ این سنتها از مقوله علت و معلول است و قانون علیت هرگز استثنا پذیر نیست .
قرآن تأکید می کند که اسلام درمحیطی ظهور کرد که مدتهای طولانی پیامبری در آن مبعوث نشده بود و مردم از دعوت تبلیغ پیامبران محروم بودند ؛وجود این دوران فترت باعث دور افتادن مردم از ارزشهای الهی و دچار شدن آنها به انحرافات فکری و عقیدتی شده بود ، امیر مؤمنان در این باره می فرمایند :« خداوند پیامبر اسلام را زمانی مبعوث فرمودکه از زمان پیامبران پیشین مدتها گذشته و ملتها در خواب عمیقی فرو رفته و فساد جهان را فراگرفته وکارهای(زشت) گسترش یافته بود و آتش جنگ زبانه میکشید.» شاید بدترین نوع انحراف فکری در عصر جاهلی(دورى از توحيد و خداشناسى ) بود. مشرکان به نوعى جبر نيز قائل بودند و مى گفتند اگر شرك آنها گمراهى هم باشد از ناحيه خداست ؛« سَيَقُولُ الَّذينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِن شَيْءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّى ذاقُوا بَأْسَنا »
منظور از خرافات ، آداب و سنن خاصى بود كه آنها بدون دليل دينى يا عقلى بدان باور داشتند و سخت به آنها پايبند بودند ، و منظور از بدعتها كارهايى بود كه به عنوان حكم الهى (فرمان خداى خدايان ) انجام مى دادند؛ در حالى كه خدا به آن فرمان نداده بود و آنها برهانى بر آن نداشتند . عربهاى جاهلى درباره چارپايان احكام ويژه اى اجرا مى كردند و آن را حكم الهى درباره حيوانات مى دانستند ؛حكم ديگر درباره حيوانات و گاه كشتزارها اين بود كه گاهى خوردن از گوشت حيوانى و يا از محصول كشتزارى را مخصوص افراد ويژه اى مى شمردند و استفاده از آن را براى ديگران ممنوع مى دانستند و اين را به خدا نسبت مى دادند و حكم الهى ياد مى كردند .
«حُمس» یکی از بدعتهای آنان بود ،[ که عبارت است از عدم وقوف حجاج قریش در صحرای عرفات ] قریش از آنجا که برای خود منزلتی ورای سایر قبایل متصور بود با این دستاویز که عرفات بیرون از حرم است وما اهل حرم هستیم از وقوف در عرفات شانه خالی می کردند .
مردم عصر جاهلى اغلب به معاد (زنده شدن پس از مرگ ) اعتقاد نداشتند و تنها افرادى اندك آن را باور داشتند ؛
در عصر جاهلی مردم گرفتار برخی سنتها رفتارهای ناپسندی بودند که اسلام به مبارزه با آنها برخواست از جمله : الف) توهین وستم به زنان ؛ در عصر جاهلى با زن مانند يك برده يا كالا رفتار مى شد و از حقوق انسانى بى بهره بود. ب) زنده به گور کردن دختران ؛ در فرهنگ منحط مردم آن عصر دخترداشتن عيب و ننگ بود. از این رو نوزاد دختر را زنده به گور می کردند که مبادا بزرگ شود و در جنگی اسیر دشمن گردد یا از تأمین خوراک او ناتوان گردند . ج ) رباخوارى ، ميگسارى ، قمار بازى و برده دارى : قرآن ناهنجاریاجتماعی و اقتصادی مانند روابط نامشروع مردان و زنان ، زور گویی زورمندان ، ربا خواری ،میگساری و قمار بازی را «فواحش» یاد میکندو اظهار می دارد خداوند آنها را حرام و ممنوع کرده است . د) انجام عمل نسیئ : در عصر جاهلیت با وجود آنکه چها ماه مشخص را حرام اعلام کرده بودند و چنگ و خونریزی در این ماهها حرام بود ولی گاه به دلیل منافع شخصی ترتیب این ماهها را به هم میزدند و حرمت ماه را به تأخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام میکردند که به این عمل نسیئ می گفتند.
در میان عرب جاهلی جز نظام قبیلگی حکومتی از نوع حکومتهای معروف وجود نداشت ؛ هر قبیله برای خود رئیس و آداب و رسومی داشت و در شهر مکه و اطراف آن قبایل مختلف با حفظ فرهنگ خاص در نظام هماهنگی زندگی می کردند و بزرگانشان در محلی به نام دارالندوه مشورت می کردند و کارهای مهم نیز بر عهده قبیله هاو افراد خاصی بود و این مناصب به آنها ارث می رسید ؛ در فرهنگ جاهلی کاهنان و منجمان و جادو گران و فالگیران و شاعران و آشنایان با کتابهای پیشین و انساب عرب ، به نوعی بر مردم حاکمیت داشتند و آنان در مشکلات خود به کاهنان و برخی شخصیت های مشهور مانند ورقه ابن نوفل وولید ابن مغیرهمراجعه می کردند . از این رو با ذهنیت خود به سخنان شاعران وکاهنان ،با شنیدن آیات قرآن پیامب اسلام را کاهن و شاعر نامیدند .
کلمه جاهلیت «عصر اعراب پیش از اسلام» در قرآن چهار بار آمده ؛«ظن جاهلی ، حکم جاهلی ،تبرج جاهلی و حمیه جاهلی» .





تهیه کننده : زینب شریفی شکوه-ارشد تاریخ اسلام
تاریخ اسلام ورودی 91

تاریخ عرب قبل از اسلام)#(

تاریخ عرب قبل از اسلام
منابع تاریخی جاهلی:
1-منابع باستانی که در بر گیرنده سنگ نبشته ها (بیشترین اطلاعات از از دوره عرب جاهلی از این طریق می باشد) و آثار معماری (شامل آثار منقول مانند سکه ها، اشیای چوبی و... و آثار غیر منقول شامل مثل عمارت ها) است.
2-منابع مکتوب عربی که قرآن کریم (موثقترین منبع و مبنای قانون گذاری اسلامی است؛ زیرا این کتاب از جانب خداوند متعال نازل شده و در صحت نص آن شکی وجود ندارد)، حدیث (دومین منبع شریعت اسلامی که دربردارنده احکام و قوانین اداره جامعه متحول اسلامی است)، کتاب های تفسیر (تشبیهات و استعاراتی را که فهم آن ها برای انسان دشوار است را تبیین می کند و به دو صورت تفسیر مأثور که از پیامبر(ص) نقل شده و تفسیر به رأی که مفسر در آن به لغت و معانی الفاظ تکیه می کند)، سیره و مغازی (به اخبار عصر جاهلی مقارن دوره اسلامی و یا مربوط به حیات پیامبر (ص) می باشند) و نیز کتاب های تاریخی و جغرافیایی (کتاب های تاریخی دو دسته اند: اول کتاب هایی که در برگیرنده محمد بن محمد، شعیری، جامع الاخبار، نجف، مطبعه حیدریه، بی تا، ص عرب در عصر جاهلیت نخستین است و کتاب هایی است که شامل اخبار عرب عصر جاهلی مقارن با دوره اسلامی یا متصل به زندگی پیامبر (ص) است) و شعر جاهلی ( بسیاری از حالات اجتماعی و دینی عرب ها و نیز طبیعت خلق و خوی آن ها را توصیف می کند) از مهم ترین آن هاست.
3- منابع غیر عربی که شامل تورات و تلمود (در این دو کتاب از عرب ها سخن به میان آمده است)، کتاب های عبری، کتب تاریخی یونانی و لاتینی و منابع مسیحی (شامل بسیاری از اخبار عرب و ارتباط و پیوند آنان با یونان و ایران است) است.
معنای کلمه عرب و طبقات آن ها
عرب را به معنای صحرای واقع در غرب سرزمین رافدین و صحرای عرب و شبه جزیره سینا، چادرنشین، فرمانده عرب و اعرابی که در بادیه سکونت دارند، معنا کرده اند.
عرب ها به سه گروه تقسیم می شوند: عرب بائده، عاربه ( منسوب به قحطان اند) و مستعربه منسوب عدنان اند). به طبقه دوم و سوم، عرب بقیه می گویند. عرب بائده به علت شن های روان و فوران آتشفشان ها نابود شده اند. از جمله این اقوام، قوم عاد، ثمود، طسم، جد یس، جرهم و جاسم می باشند.
بیشتر سرزمین های عرب را صحراها تشکیل می دهند که در کل به سه قسمت تقسیم می شوند:
1-سرزمین های سنگی عرب که شامل حره ها، صحرای جنوب و صحرای نفوذ است.
2-سرزمین های سعادتمند عرب: که منظور از آن سرزمین یمن یا زمین سرسبز است.
3-مناطق بیابانی عرب: که به صحرای شام اطلاق می شد، سپس این نام شامل بیابان های وسیع و مناطق صحرایی گردید.

زينب احتشام-ارشد تاریخ اسلام

تاریخ اسلام از منظر قرآن(#)

تاریخ اسلام از منظر قرآن
خلاصه فصل اول:
آیا حواد ثی که در طول تاریخ رخ می دهند به علت این است که قوانینی بر آن ها حاکم است یا اینکه این حوادث اتفاقی بود ه و از هیچ قانونی تبعیت نمی کنند؟
اگرتاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده باشند که هیچ ارتباط و پیوندی بین آن ها وجود ندارد، در این صورت قانونی نیز وجود نخواد داشت. منشأپیدایش این نظریه نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است.
درباره اینکه عامل تکرار این حوادث چیست، دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در این جا تنها به نظر قرآن بسنده می شود. قرآن کریم در ابتدا به هدفمند بودن حرکت تاریخ و حرکت آن به سوی هدف معینی سخن می گوید، سپس به آزادی انسان در سازند گی جامعه مبنی بر این که جامعه نیز مانند فرد می تواند آگاهانه در ساخت تاریخ و ریدادهایش نقش مؤثری داشته باشد، تکیه می کنند. بعد از آن به نقش سرنوشت ساز پیامبران و تعقیب یک هد معین از سوی ایشان پرداخته و د ر انتها بیان می کنند که قوانینی تخت عنوان سنت های الهی بر اتفاقات و حوادث تاریخ حاکم هستند. قوانینی که از ترکیب غرایز، عواطف، اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهان پدید می آید که همه عوامل اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسان ها را در بر می گیرد.
قرآن کریم هرگونه هر گونه تغییر و تحول جوامع بشری را به سنت ای الهی نسبت می دهند و تأ کید می نماید هر اتفاقی که صورت می گیرد خارج از محدوده سنت های الپهی نمی باشد؛ چرا که این سنت ها تخلف ناپذیر و وقوعشان حتمی بوده و انسان را به تفکر وا می دارند.
خلاصه فصل دوم:
عامل انحراف مردم عصر جاهلیت به دلیل بود که مدت ها پیامبری مبعوث نشده نبود. لذا وجود این فاصله زمانی منجر به دور شدن مردم از ارزش های الهی و دچار شدن به انواع انحرات عقیدتی و فکری و به وجود آمدن انواع خرافات و گمراهی ها گردید. از جمله این انحرافات شامل: شرک و بت پرستی (در دل خدا را قبول داشتند؛ اما در عمل بت های ساخته دست خویش را شریک و واسطه میان خود و خداوند قرار می دادند و گمراهی ناشی ز شرک خیش را جبری و از سوی خدا می دانستند)، خرافه ها و بدعت ها (منظور از خرافات، آداب و سنن خاصی هستند که که بدون دلیل دینی یا عقلی بدان اعتقاد داشتند و منظور از بدعت ها کارهایی که به عنوان حکم الهی و بدون برهان و فرمان خداوند، حکم می راندند)، بد عت ها درباره حیوانات ( عرب جاهلی حکم ویزه ای بر ای این حیوانات پیاده می کردد که به خاط تقرب به بتها و قد ردانی از آن حیوان صورت می گرفت. یا اینکه خوردن گوشت این یوان را مخصوص افراد ویژه ای دانسته و تمامی این موارد را به خداند نسبت د اده و حکم وی می دانستند)، بدعت ها در حج (عرب جاهلی در عرفات وقوف نمی کرد زیرا خود را از از فرزتدان حضرت ابراهیم و ساکنان حرم می دانستند و نام این بدت را حمس نامیده بودند)، عقیده مشرکان در خصو معاد، فرشتگان و جن (مردم آن دوره معاد را غیر از اندکی بار ندشته و به تمسخر می گرفتند. همچنین فرشتگان را دختران خدا و جن را خویشان خدا می دانستند)، هنجارهای اجتماعی و اقتصادی که شامل توهین و ستم به زنان و پایمال کردن حقوق ایشان، زنده به گور کردن دختران، رباخواری، میگساری، قمار بازی و برده داری و انجام عمل نسیئ (یعنی ترتیب چهار ماهی را که حرام بود ه خاطر منافع خویش به هم می زدند) می باشد.
نظام هی حکومتی ناظر در آن دوره بر اساس آداب و رسوم هر قبیله ای بود که درای فرهنگ هی خاصی بودند.غیر از قبیله ها، کاهنان و جچادوگران و... به نوعی بر مردم حاکمیت داشتند و مردم در حل مشکلاتشان به آن ها رجوع می کردند.
کلمه جاهلیت در قرآن به چهار معنای ظن جاهلیت، حکم جاهلیت، تبرج جاهلیتو حمیه جاهلیت به کار رفته که در آن ها به داوری ها، باورهای غلط، خودنمایی ها و تعصبات جاهلی اشاره شده است.

زينب احتشام-ارشد تاریخ اسلام

جهان در آستانه بعثت(2-3)ب

از نیاز های یک مسلمان آشنایی با تاریخ صدر اسلام و سیره نبوی است.
با اینکه مشکلات زیادی در بدست آوردن تاریخ است ولی جای بسی خوشحالی است که بسیاری از حوادث در آیات قرآن بیان شده است که منبع مطمئنی برای ما است.
فصل اول کتاب مشتمل بر فلسفله تاریخ و عامل پیدایش و زوال جامعه بشری از دیدگاه قرآن و فصل دوم فرهنگ عصر جاهلی با توجه به آیات قرآن بررسی میشود
فصل اول فلسفه تاریخ
ابتدا این بحث مطرح است که آیا قانون یا قانون هایی بر تاریخ حکومت میکنند یا اینکه همه ی حوادث اتفاقی است؟
نظریات مختلفی بیان شده است که همین نظریات غیر واقع بینانه سبب شده است که قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند . اما نظر قرآن در این زمینه این است که یک سلسله قضایایی شرطی به عنوان " سنن الهی " بر تاریخ حکومت دارد .
چند نکته از قرآن :
1- نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین و مشخص در حال حرکت است. (شاهد قرآنی ص/27 )
2- انسان ها در ساختن جوامع آزاد هستند. (شاهد قرآنی نحل/112 )
بنابراین انحطاطی که برای یک جامعه پیش می آید با کارهایی که مردم انرا آزادانه انجام می دهند رابطه ی علی دارد . (شاهد قرآنی رعد/31 )
3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ اند و چون محققان غربی از این مسئله غفلت کرده اند مجبور به افسانه گویی شده اند


سنت های الهی عامل محرک تاریخ
هرگونه تغییر و تحول را قرآن کریم در جوامع بشری به " سنت های الهی" نسبت میدهد. (شاهد قرآنی احزاب/62 )
قرآن کریم تاریخ را ن به عنوان یک سرگرمی و قصه بلکه به عنوان الگو برای حرکت انسان به سوی آینده ای بهتر مطرح میسازد و به این طریق سنت های تغییر ناپزیر الهی را در کل تاریخ به انسان گوشزد میکند
تخلف ناپذیری سنت ها
قرآن این مطلب را یادآور میشود تا مبادا قومی خود را برتر از دیگران بداند و خود را از حساب در امان بداند . (شاهد قرآنی بقره/80 )
قرآن پرده های غفلت راازدیدگان انسان کنار میزند و با مطرح کردن تجربه های مکرر تاریخی به انسان میگوید که بیرون از سنت های الهی نمتواند زندگی کند و این سنت ها تغییر ناپذیراند . (شاهد قرآنی فاطر/43 – انعام/34 – نمل/52 )
فصل دوم
جاهلیت
برای درک بهتر تاریخ عصرنبوی زروری است که با ویژگی های مختلف آن جامعه آشنا شویم که مطمئن ترین منبع برای آشنایی ، قرآن مجید است .
دوران فطرت که آن فاصله زمانی بین پیامبر قبلی با پیامبر اسلام است باعث انحرافات در بین مردم شده بود که برخی از آنها عبارت اند از:
1- شرک و بت پرستی که بدترین نوع انحراف بود . (شاهد قرآنی یونس/31 )
گر چه در اصل خدا را قبول داشتند ولی با شریک قراردادن به خدا دچار گمراهی شده بودند . (شاهد قرآنی زمر/3 )
2- خرافه ها و بدعتها که مردم گرفتار آن بودند فکر و اندیشه آنها را اسیر اوهام باطل کرده بود. لذا یکی از هدفهای رسالت پیامبر اسلام (ص) یرداشنت بار سنگین خرافه ها بود . (شاهد قرآنی اعراف/156 )
یکی از اینم بدعتها (حمس ) بود که در مورد مناسک حج آنها خود را ساکنان حرم میدانستند و وقوف عرفات را نداشتند اما سایر قبایل وقوف به عرفات را انجام میدادند . (شاهد قرآنی بقره/199 )

هنجارهای اجتماعی و اقتصادی
1- توهین به زنان در زمان جاهلیت زن مانند برده بود و مورد بهره برداری قرار میگرفت . (شاهد قرآنی نور/33 )
2- زنده به گور کردن دختران (شاهد قرآنی نحل/58و59 )
3- ربا خواری ... (شاهد قرآنی بقره/275 )
4- انجام عمل نسئ که تاخیر و تغییر ماههای حرام بود که اسلام منع کرد . (شاهد قرآنی توبه/37 )


نظانهای حکومتی
نظام حکومتی خاص نداشتند و نظامی قبیله گی داشتند و هر قبیله رئیس داشت و در دارالندوه جمع می شوند و به مشورت می نشستند.

آز:منصوره شاكري-ارشد تاریخ اسلام

خلاصه درس جهان در استانه بعثت2-3

جلسه دوم
تاريخ اسلام دفتر مطالعات اعجاب انگيز مسلمان ها و تولد اسلام است قرآن كه كتاب اسلام است به يك معني كتاب تاريخ است همان طور كه كتاب تمام علوم اسلامي است كتاب اسلام هم هست. صحنه هاي اعجاب انگيز طندگي بشر را قرآن بيان كرده و قرآن از هبوط آدم و هوا كه از صحنه هاي اعجاب آميز كه هنوز بشر به آن نرسيده و نتوانسته چيزي از هبوط آدم و حوا كه از صحنه هاي اعجاب انگيز كعبه است و صحنه هاي فيل و ابرهه و كار هنري كه در قرآن نمايش داده شد پرندگاني با تيزهاي كوچك فيل ها را از پاي در آوردند صحنه هاي تولد حضرت محمدr است اگر بخواهيم صحنه هاي اعجاب انگيز را مطالعه كنيم كتاب تاريخ اسلام را مطالعه نمايم.
تاريخ اسلام غم هايي كه پيامبر در كنار بستر ابوطالب است يا وداع حضرت با فاطمه بنت اسد است صحنه ي تنهايي پيامبر است. صحنه اي كه پيامبر به هر دري مي زند كه از آرمان ها دفاع كند چه نامهرباني ها مي بيند و صحنه هاي غم انگيز ديگر كه مطالعه كند بايد سراغ تاريخ اسلام بيايد كه چگونه فرشته بر قلب پيامبر وارد شده و نبوت و بعثت حضرت با علم و دانش است، انسان به جايگاهي برسد كه حتي از فرشتگان بالاتر رود 13 سال سختي حضرت در مدينه، دفاع سميه- بلال- عمار و غيره
نمايشگاه هجرت كه شخصي براي دفاع از آرمان ها زادگاه خودش، جاي كه عشق حودش را ترك كند، صحنه ي جنگ بدر و احد و دفاع هايي كه مسلمان ها مجبور شوند از خود دفاع كنند و صحنه ي تسليم شدن لمپراطورهاي بزرگ در مقابل اعراب كه نه لشكر كافي نه صلاح كافي داشتند.
بعد از بحث از ضرورت مطالعه تاریخ راجع به اهمیت جزیره العرب بحث شود. تاریخ اسلام مهم است اما جزیزه العرب چه اهمیتی دارد؟ خوب خود تاریخ اسلام را بخوانیم از بعثت شروع کنیم به هجرت برسیم دعوت،اقسام دعوت را ولی چه ضرورتی دارد سراغ جزیره العرب برویم همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند بعثت پیامبرr تحول بزرگی در جزیره العرب در درجه ی اول و در جهان در درجه ی دوم ایجاد کرده اگر بخواهیم تحولات را عالمانه بررسی کنیم باید وضعیت جوامعی که این تحولات آن جا اتفاق افتاده خوب بشناسیم باید ضعف های که آن جامعه را بشناسیم تا تغییرات را بهتر متوجه شویم هدیه و عطیه ی که دین بزرگ آورده در صورتی به خوبی شناخته می شود که وضعیت جوامع به ویژه زادگاه اسلام و مهد تولد اسلام را بهتر بشناسیم آن وقت است که می توانیم مقایسه کنیم.
البته این سخن بدان معنی نیست که اگر جزیره العرب شناخته نشود آن تحول اسلامی شناخته نمی شود نه، واقع بینانه نیست، کامل نیست اگر بخواهیم به یک چیز دقیقی برسیم از آن چه که مبعث آورده و بعثت و دعوت جدید آورده باید قبلش بررسی کنیم کجا بوده اصلا برای این که بفهمیم ببینیم آیات قرآن چه می گوید باید جامعه شناس جزیره العرب، روحیات مردم عرب را بخوانیم و در واقع وضعیت که قبایل به هم داشته اند این ها را بخوانیم بعد متوجه می شویم آیات قرآن چه می گوید اگر دارد یک چیزهایی را نفی می کند با نهی می کند یا امر می کند ناظر به چیست شما باید در واقع حج جاهلی و طوافی که در دوران جاهلیت انجام می داده اند آن موقع این ها وضع های اسلام را متوجه می شود.
نکته دیگر که ضرورت دارد تاریخ جزیره العرب را بدانیم این است که عده ای مستشرقان مدعی هستند که اسلام جدید نیست بلکه فراورده از دین قبلی است احکام و شریعت آن چیزی جدای از دین یهود نیست و نکات اخلاقی که در اسلام وجود دارد معتقدند که عرب در جزیره العرب داشتند و اسلام همان ها را امضا کرده و چیز جدیدی نیاورده است.
ما برای این که این مسائل را عالمانه پاسخ دهیم باید اقوام و قبائل مختلف را خوب بشناسیم تا بتوانیم به این شبهه پاسخ دهیم. قرآن یک وضعی از مردم عرب دارد که در کلام حضرت علی(علیه السلام) یک توصیف از مردم عرب دارد ما برای این که کلمات قرآن را خوب متوجه شویم باید برویم مردم جزیره العرب را خوب بشناسیم قرآن در سوره ابراهیم می فرماید: بعثت و دعوت حدید آمده تا مردم را از غل و زنجیر نجات دهد این عْسر و عقلان چیست باید رفت سراغ مطالعه جزیره العرب یا حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: این اقسام و احکام چی هستند عرب را در بر کرده اند چی هستند باید جزیره العرب را شناخت تا کلام وحی را بهتر درک نمود.

خلاصه در س تاریخ اسلام


فصل اول :فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر آن
بعضیها گمان کرده اند که تاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده و هیچ رابطه ای این امور را به هم پیوند نمی دهد و همه جریانات تاریخ بر حسب اتفاق و تصادف بوجود امده و بنابراین جستجوی یک قانون کلی برای حوادث تاریخی کار بیهوده ای است . ما تصور می کنیم منشا پیدایش این نظریه که تاریخ هیچ گونه نظام و قانونی ندارد وجود نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است مانند نظریه هایی که مبتنی بر حرکت دوره ای تاریخ است. در پاسخ به این که هر تمدنی پس از رسیدن به مرحله شکوفایی به زوال و انحطاط می گراید و نابود می شود "توسیدید" تباهی قدرت را مطرح می کند که قدرت مطلق همیشه موجبات تباهی و فساد خود را فراهم می آورد . (ابن خلدون) عامل عصبیت و غرور قومی را ذکر می کند به گمان ما همین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده که جمعی از متفکران آزاد ا ندیش وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند اما اگر نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان (سنن الهی) برتاریخ حکومت داردآیا باز می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد.
ذکر چند نکته:
1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین گام می سپارد و جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی و مجموعه ای از افراد انسانی است باید هدفی داشته باشد و هدف نهایی در حرکت تاریخ بشری ، پیروزی نیروهای باطل و حاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .
2- آزادی انسان در ساختن جامعه : جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساختن تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد این حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن منعکس شده است :سوره رعد / 31 (محققا برای کسانی که کافر شده اند به سبب اعمالی که انجام داده اند بلای کوبنده ای می رسد و یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید تا وعده خدا فرا رسد که خداوند از وعده خود تخلف نمی کند )
3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : محققان غربی که همه چیز را با مقیاسهای مادی می سنجند چون در توجیه و تبیین کار انبیاء و مساله وحی و نیوت به بن بست می رسند خیلی راحت از کنار این مسئله می گذرند و با جملات مبهم و بی دلیل قضیه را خاتمه می دهند ناتوانی این محققان از درک حقیقت وحی و نبوت گاهی به جایی می رسد که آنان را به افسانه گویی وادار می کند و پناه بردن به این گونه افسانه ها و یا مطرح کردن ترس و جهل به عنوان منشا پیدایش دین ناشی از عدم درک حقیقت وحی و نبوت است و اگر خط فکری انبیاء را دنبال کنیم و نقش تعیین کننده آن را در جریانات تاریخی مورد توجه قرار دهیم می بینیم که قسمت اعظم تاریخ را در واقع پیامبران رقم زده اند و بی اعتنایی به این مسئله نوعی خیانت به تاریخ است .

سنتهای الهی عامل محرک تاریخ :
قرآن کریم هر گونه تغییر و تحولی را که در جوامع بشری بوجود می آید به سنت های الهی نسبت می دهد و این سنت ها بر کل تاریخ بشر در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد سنتهای مورد نظر قرآن عبارت است از قوانینی که از ترکیب غرائز و عواطف و فکر و اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهانی که در آن زندگی می کند به دست می آید که طیعا همه عوامل اجتماعی و اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .به طور کلی می توان سنت های الهی را به یک اصل کلی و یک قاعده عمومی برگشت داد و اینکه هر گاه جامعه امکانات و تواناییها ی خود را در مسیری که از جانب خدا تعیین شده قرار دهد و خود را با عالم هستی منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی بر قرار کند چنین جامعه ای صعود می کند و قابلیت بقا دارد در مقابل اگر جامعه ای با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه هوسهای زود گذر قرار بدهد چنین جامعه ای تاوان این انحراف از مسیر حق را خواهد داد.

تخلف ناپذیری سنتها :
همانگونه که قوانین طبیعی استثنا بردار نیست و در حوزه حکومت خود با جزمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ و جوامع بشری نیز دقیقا همین حکم را دارد . قرآن کریم روی این مطالب اصرار تاکید فراوان دارد و در آیات متعددی تخلف ناپذیری سنتها را گوشزد می کند . سوره بقره/ 80
آری برای نژاد پرستانی مانند یهود خداوند هشدار می دهد که سنتهای خداوند در جامعه بشری تخلف ناپذیرند و هیچ قومی نباید خود را ملتی شکست ناپذیر بداند بلکه باید خود را در گرو اعمال خود و مقهور سنن الهی ببیند.

فصل دوم : جاهلیت ، ابعاد و نشانه ها
مهمترین و مطمئن ترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگیهای فکری وفرهنگی آن محیط آگاهیهای لازم را به دست می دهد اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پیامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و انذار پیامبران محروم بودند کجرویهای فکری و عقیدتی وجود داشت

شرک و بت پرستی :
بدترین نوع انحرافات فکری در عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود البته آنها بخاطر تعلیمات حضرت ابراهیم و برخی از پیامبران که در فاصله های دور بودند در زوایای دل خود خدا را می شناختند و او را آفریدگار جهان می دانستند ولی در عمل برخی از پدیده های عالم از جمله بتهای ساخته و پرداخته دست خود را شریک خدا می دانستند و به جای خدا آنها را می پرستیدند و پای آنها قربا نی می کردند . نخستین کسی که دین اسماعیل را تغییر داد و عرب را به پرستش بتها دعوت کرد عمرو بن لحی بود انچه شگفت آور بود که پیامبر اسلام (ص) در عرض مدت کوتاهی توانست بت پرستی را ریشه کن سازد و جزیره العرب را به کلی از بت و بت پرستی پاکسازی کند.

خرافه ها و بدعتها :
منظور از خرافات اداب و سنتی بود که آنها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به انها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که انها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود. موثر دانستن اجرام آسمانی در مرگ و زندگی ، مراجعه به کاهنان و جادوگران ، افروختن اتش برای طلب باران ؛ دفن شتر در کنار قبر اشراف و موارد دیگر از جمله خرافات عصر جاهلی بوده است .

انواع بدعتها :
احکام برخی از حیوانات : انها برخی از حیوانات را نامگذاری خاصی می کردند و برای آنها حکمی در نظر می گرفتند به طور مثال : سائبه شتری بود که صاحب آن نذر می کرد که اگر حاجتش روا شود او را آزاد کند بحیره شتری بود که پنج شکم زاییده بود و پنجمی نر بود . اعراب جاهلی این حیوانات را رها می کردند و از انها استفاده نمی کردند و ا ین کار یکی به جهت تقرب به بتها بود و دیگری به عنوان قدر دانی از آن حیوان بود آنان این حکم را به خدا نسبت می دادند و قرآن این حکم را رد کرد و آن را افترایی می داند که به خدا بسته شده است .

بدعتهای آنان در حج :
از جمله بدعتها این بود که می گفتند : ما فرزندان ابراهیم و ساکنان حرم هستیم و هیچ قبیله ای قدر و منزلت ما را ندارد بنابراین ما وقوف در عرفات نمی کنیم چون صحرای عرفه بیرون از حرم است و ما خود اهل حرم هستیم و وقوف به عرفه را ترک کردند اما قبایل دیگر وقوف به عرفه می کردند و این بدعت را (حمس) می نامند .آنها در طواف هم بدعتهایی داشتند عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه : نوع مردم جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بیگانگی آنها از مسئله معاد آنچنان بود که وقتی پیامبر اسلام (ص) آن را مطرح کرد آنها پیامبر را به خاطر این سخن متهم به دیوانگی کردند . همچنین مشرکان در عصر جاهلی در باره فرشتگان معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند قرآن ضمن رد قاطعانه آن با طنز خاصی می پرسد که چگونه شما دارای پسر هستید ولی خدا دختر دارد و همچنین آنان اجنه و پریان را هم خویشاوندان خدا قلمداد می کردند

هنجارهای اجتماعی و اقتصادی :
ا لف- توهین به زنان و ستمگری در حق آنان : در عصر جاهلی زن همواره مورد ستم بود و با او مانند یک برده یا کالا رفتار می شود واز حقوق انسانی بی بهره بود ستمگریهای انان در حق زنان این بود که اگر مردی می مرد و زنی از او به جای می ماند پسر بزرگش خود را مالک او می دانست اگر از او خوشش می آمد با او ازدواج می کرد و گرنه او را به ازدواج دیگری در می آورد و مهریه اش را می گرفت و خودش خرج می کرد و قرآن ازدواج با همسر پدر را به شدت نهی می کند .
ب- زنده به گور کردن دختران : در ان عصر دختر داشتن عیب و ننگ بود و لذا گاهی نوزاد دختر را زنده به گور می کردند و این کار گاهی به خاطر حفظ خود از ننگ دختر داشتن بود و گاهی از سر ناتوانی از تامین خوراک او بود و قرآن در آیات متعددی به این جنایت مشرکان اشاره می کند و هر دو عامل را خاطر نشان می کند .
ج- ربا خوری و میگساری و قمار بازی و برده داری : در خصوص ربا خوری که ثروتمندان آن عصر سخت گرفتار آن بودند و به یک باره با آن مبارزه نشد و دست آخر حرمت قطعی آن اعلام گردید . و در خصوص شرابخوری که آ« هم به صورت یک عادت در آمده بودند مانند رباخوری ، اسلام به صورت تدریجی با آن برخورد کرد . برده داری هم یکی از کارهای رایج در عصر جاهلی یود که از آنان هر گونه کاری می کشیدند و در حق آنان ظلم می کردند و اسلام مردم را به خوشرفتاری با بردگان دعوت نمود و از مردم خواست مانع ازدواج بردگان خود نشوند.
د- انجام عمل (نسیی) در عصر جاهلی چهار ماه از ماههای قمری ( رجب، ذیعقهده ، ذیحجه، محرم ) را ماههای حرام می گفتند و در این ماهها از هر گونه جنگ و خونریزی پرهیز می نمودند ولی در عصر جاهلی به خاطر منافع خودشان ترتیب انها را به هم می زدند و گاهی حرام بودن یک ماه را به تاخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام می کردند و این هر ساله طی مراسمی پس از انجام مناسک حج اعلام می شد و به آن (نسیی) می گفتند لذا قرآن آن را کاری زشت و فزونی در کفر اعلام کرد.

نظام های حکومتی : در میان اعراب عصر جاهلی حکومتی از نوع حکومتهای معروف وجود نداشت واگر بخواهیم نامی برای نظام اجتماعی آنان پیدا کنیم می توانیم ان را نظام قبیلگی بنامیم هر قبیله ای برای خود رئیس واداب رسومی داشت ودر شهر مکه واطراف ان قبایل مختلف با حفظ فرهنگ خاص خود تحت نظام هماهنگی زندگی می کردند کارهای مهم بر عهده قبیله ها وافراد خاصی بودواین مناصب به ارث به آنان می رسید کارهای مهم قبیله عبارتند از : مباشرت در امر (نسیی) ، کلید داری کعبه ، خدمت به زائران ، تعمیر مسجدالحرام بود که آنان به این مناصب افتخار می کردند . در حالی که قرآن ایمان به خدا و جهاد را بالاتر از این مناصب معرفی می کند .

زهرا حسنزاده سرتختي-ارشد تاریخ اسلام

تاریخ اسلام از منظر قرآن1

فصل اول :فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر آن
بعضیها گمان کرده اند که تاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده و هیچ رابطه ای این امور را به هم پیوند نمی دهد و همه جریانات تاریخ بر حسب اتفاق و تصادف بوجود امده و بنابراین جستجوی یک قانون کلی برای حوادث تاریخی کار بیهوده ای است . ما تصور می کنیم منشا پیدایش این نظریه که تاریخ هیچ گونه نظام و قانونی ندارد وجود نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است مانند نظریه هایی که مبتنی بر حرکت دوره ای تاریخ است. در پاسخ به این که هر تمدنی پس از رسیدن به مرحله شکوفایی به زوال و انحطاط می گراید و نابود می شود "توسیدید" تباهی قدرت را مطرح می کند که قدرت مطلق همیشه موجبات تباهی و فساد خود را فراهم می آورد . (ابن خلدون) عامل عصبیت و غرور قومی را ذکر می کند به گمان ما همین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده که جمعی از متفکران آزاد ا ندیش وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند اما اگر نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان (سنن الهی) برتاریخ حکومت داردآیا باز می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد.
ذکر چند نکته:
1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین گام می سپارد و جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی و مجموعه ای از افراد انسانی است باید هدفی داشته باشد و هدف نهایی در حرکت تاریخ بشری ، پیروزی نیروهای باطل و حاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .
2- آزادی انسان در ساختن جامعه : جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساختن تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد این حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن منعکس شده است :سوره رعد / 31 (محققا برای کسانی که کافر شده اند به سبب اعمالی که انجام داده اند بلای کوبنده ای می رسد و یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید تا وعده خدا فرا رسد که خداوند از وعده خود تخلف نمی کند )
3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : محققان غربی که همه چیز را با مقیاسهای مادی می سنجند چون در توجیه و تبیین کار انبیاء و مساله وحی و نیوت به بن بست می رسند خیلی راحت از کنار این مسئله می گذرند و با جملات مبهم و بی دلیل قضیه را خاتمه می دهند ناتوانی این محققان از درک حقیقت وحی و نبوت گاهی به جایی می رسد که آنان را به افسانه گویی وادار می کند و پناه بردن به این گونه افسانه ها و یا مطرح کردن ترس و جهل به عنوان منشا پیدایش دین ناشی از عدم درک حقیقت وحی و نبوت است و اگر خط فکری انبیاء را دنبال کنیم و نقش تعیین کننده آن را در جریانات تاریخی مورد توجه قرار دهیم می بینیم که قسمت اعظم تاریخ را در واقع پیامبران رقم زده اند و بی اعتنایی به این مسئله نوعی خیانت به تاریخ است .

سنتهای الهی عامل محرک تاریخ :
قرآن کریم هر گونه تغییر و تحولی را که در جوامع بشری بوجود می آید به سنت های الهی نسبت می دهد و این سنت ها بر کل تاریخ بشر در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد سنتهای مورد نظر قرآن عبارت است از قوانینی که از ترکیب غرائز و عواطف و فکر و اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهانی که در آن زندگی می کند به دست می آید که طیعا همه عوامل اجتماعی و اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .به طور کلی می توان سنت های الهی را به یک اصل کلی و یک قاعده عمومی برگشت داد و اینکه هر گاه جامعه امکانات و تواناییها ی خود را در مسیری که از جانب خدا تعیین شده قرار دهد و خود را با عالم هستی منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی بر قرار کند چنین جامعه ای صعود می کند و قابلیت بقا دارد در مقابل اگر جامعه ای با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه هوسهای زود گذر قرار بدهد چنین جامعه ای تاوان این انحراف از مسیر حق را خواهد داد.

تخلف ناپذیری سنتها :
همانگونه که قوانین طبیعی استثنا بردار نیست و در حوزه حکومت خود با جزمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ و جوامع بشری نیز دقیقا همین حکم را دارد . قرآن کریم روی این مطالب اصرار تاکید فراوان دارد و در آیات متعددی تخلف ناپذیری سنتها را گوشزد می کند . سوره بقره/ 80
آری برای نژاد پرستانی مانند یهود خداوند هشدار می دهد که سنتهای خداوند در جامعه بشری تخلف ناپذیرند و هیچ قومی نباید خود را ملتی شکست ناپذیر بداند بلکه باید خود را در گرو اعمال خود و مقهور سنن الهی ببیند.

فصل دوم : جاهلیت ، ابعاد و نشانه ها
مهمترین و مطمئن ترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگیهای فکری وفرهنگی آن محیط آگاهیهای لازم را به دست می دهد اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پیامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و انذار پیامبران محروم بودند کجرویهای فکری و عقیدتی وجود داشت

شرک و بت پرستی :
بدترین نوع انحرافات فکری در عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود البته آنها بخاطر تعلیمات حضرت ابراهیم و برخی از پیامبران که در فاصله های دور بودند در زوایای دل خود خدا را می شناختند و او را آفریدگار جهان می دانستند ولی در عمل برخی از پدیده های عالم از جمله بتهای ساخته و پرداخته دست خود را شریک خدا می دانستند و به جای خدا آنها را می پرستیدند و پای آنها قربا نی می کردند . نخستین کسی که دین اسماعیل را تغییر داد و عرب را به پرستش بتها دعوت کرد عمرو بن لحی بود انچه شگفت آور بود که پیامبر اسلام (ص) در عرض مدت کوتاهی توانست بت پرستی را ریشه کن سازد و جزیره العرب را به کلی از بت و بت پرستی پاکسازی کند.

خرافه ها و بدعتها :
منظور از خرافات اداب و سنتی بود که آنها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به انها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که انها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود. موثر دانستن اجرام آسمانی در مرگ و زندگی ، مراجعه به کاهنان و جادوگران ، افروختن اتش برای طلب باران ؛ دفن شتر در کنار قبر اشراف و موارد دیگر از جمله خرافات عصر جاهلی بوده است .

انواع بدعتها :
احکام برخی از حیوانات : انها برخی از حیوانات را نامگذاری خاصی می کردند و برای آنها حکمی در نظر می گرفتند به طور مثال : سائبه شتری بود که صاحب آن نذر می کرد که اگر حاجتش روا شود او را آزاد کند بحیره شتری بود که پنج شکم زاییده بود و پنجمی نر بود . اعراب جاهلی این حیوانات را رها می کردند و از انها استفاده نمی کردند و ا ین کار یکی به جهت تقرب به بتها بود و دیگری به عنوان قدر دانی از آن حیوان بود آنان این حکم را به خدا نسبت می دادند و قرآن این حکم را رد کرد و آن را افترایی می داند که به خدا بسته شده است .

بدعتهای آنان در حج :
از جمله بدعتها این بود که می گفتند : ما فرزندان ابراهیم و ساکنان حرم هستیم و هیچ قبیله ای قدر و منزلت ما را ندارد بنابراین ما وقوف در عرفات نمی کنیم چون صحرای عرفه بیرون از حرم است و ما خود اهل حرم هستیم و وقوف به عرفه را ترک کردند اما قبایل دیگر وقوف به عرفه می کردند و این بدعت را (حمس) می نامند .آنها در طواف هم بدعتهایی داشتند عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه : نوع مردم جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بیگانگی آنها از مسئله معاد آنچنان بود که وقتی پیامبر اسلام (ص) آن را مطرح کرد آنها پیامبر را به خاطر این سخن متهم به دیوانگی کردند . همچنین مشرکان در عصر جاهلی در باره فرشتگان معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند قرآن ضمن رد قاطعانه آن با طنز خاصی می پرسد که چگونه شما دارای پسر هستید ولی خدا دختر دارد و همچنین آنان اجنه و پریان را هم خویشاوندان خدا قلمداد می کردند

هنجارهای اجتماعی و اقتصادی :
ا لف- توهین به زنان و ستمگری در حق آنان : در عصر جاهلی زن همواره مورد ستم بود و با او مانند یک برده یا کالا رفتار می شود واز حقوق انسانی بی بهره بود ستمگریهای انان در حق زنان این بود که اگر مردی می مرد و زنی از او به جای می ماند پسر بزرگش خود را مالک او می دانست اگر از او خوشش می آمد با او ازدواج می کرد و گرنه او را به ازدواج دیگری در می آورد و مهریه اش را می گرفت و خودش خرج می کرد و قرآن ازدواج با همسر پدر را به شدت نهی می کند .
ب- زنده به گور کردن دختران : در ان عصر دختر داشتن عیب و ننگ بود و لذا گاهی نوزاد دختر را زنده به گور می کردند و این کار گاهی به خاطر حفظ خود از ننگ دختر داشتن بود و گاهی از سر ناتوانی از تامین خوراک او بود و قرآن در آیات متعددی به این جنایت مشرکان اشاره می کند و هر دو عامل را خاطر نشان می کند .
ج- ربا خوری و میگساری و قمار بازی و برده داری : در خصوص ربا خوری که ثروتمندان آن عصر سخت گرفتار آن بودند و به یک باره با آن مبارزه نشد و دست آخر حرمت قطعی آن اعلام گردید . و در خصوص شرابخوری که آ« هم به صورت یک عادت در آمده بودند مانند رباخوری ، اسلام به صورت تدریجی با آن برخورد کرد . برده داری هم یکی از کارهای رایج در عصر جاهلی یود که از آنان هر گونه کاری می کشیدند و در حق آنان ظلم می کردند و اسلام مردم را به خوشرفتاری با بردگان دعوت نمود و از مردم خواست مانع ازدواج بردگان خود نشوند.
د- انجام عمل (نسیی) در عصر جاهلی چهار ماه از ماههای قمری ( رجب، ذیعقهده ، ذیحجه، محرم ) را ماههای حرام می گفتند و در این ماهها از هر گونه جنگ و خونریزی پرهیز می نمودند ولی در عصر جاهلی به خاطر منافع خودشان ترتیب انها را به هم می زدند و گاهی حرام بودن یک ماه را به تاخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام می کردند و این هر ساله طی مراسمی پس از انجام مناسک حج اعلام می شد و به آن (نسیی) می گفتند لذا قرآن آن را کاری زشت و فزونی در کفر اعلام کرد.

نظام های حکومتی : در میان اعراب عصر جاهلی حکومتی از نوع حکومتهای معروف وجود نداشت واگر بخواهیم نامی برای نظام اجتماعی آنان پیدا کنیم می توانیم ان را نظام قبیلگی بنامیم هر قبیله ای برای خود رئیس واداب رسومی داشت ودر شهر مکه واطراف ان قبایل مختلف با حفظ فرهنگ خاص خود تحت نظام هماهنگی زندگی می کردند کارهای مهم بر عهده قبیله ها وافراد خاصی بودواین مناصب به ارث به آنان می رسید کارهای مهم قبیله عبارتند از : مباشرت در امر (نسیی) ، کلید داری کعبه ، خدمت به زائران ، تعمیر مسجدالحرام بود که آنان به این مناصب افتخار می کردند . در حالی که قرآن ایمان به خدا و جهاد را بالاتر از این مناصب معرفی می کند .

محقق: نجمه دهقانی طلبه سطح 3

جهان در آستانه بعثت(2-3)


جلسه دوم
تاريخ اسلام دفتر مطالعات اعجاب انگيز مسلمان ها و تولد اسلام است قرآن كه كتاب اسلام است به يك معني كتاب تاريخ است همان طور كه كتاب تمام علوم اسلامي است كتاب اسلام هم هست. صحنه هاي اعجاب انگيز طندگي بشر را قرآن بيان كرده و قرآن از هبوط آدم و هوا كه از صحنه هاي اعجاب آميز كه هنوز بشر به آن نرسيده و نتوانسته چيزي از هبوط آدم و حوا كه از صحنه هاي اعجاب انگيز كعبه است و صحنه هاي فيل و ابرهه و كار هنري كه در قرآن نمايش داده شد پرندگاني با تيزهاي كوچك فيل ها را از پاي در آوردند صحنه هاي تولد حضرت محمد است اگر بخواهيم صحنه هاي اعجاب انگيز را مطالعه كنيم كتاب تاريخ اسلام را مطالعه نمايم.
تاريخ اسلام غم هايي كه پيامبر در كنار بستر ابوطالب است يا وداع حضرت با فاطمه بنت اسد است صحنه ي تنهايي پيامبر است. صحنه اي كه پيامبر به هر دري مي زند كه از آرمان ها دفاع كند چه نامهرباني ها مي بيند و صحنه هاي غم انگيز ديگر كه مطالعه كند بايد سراغ تاريخ اسلام بيايد كه چگونه فرشته بر قلب پيامبر وارد شده و نبوت و بعثت حضرت با علم و دانش است، انسان به جايگاهي برسد كه حتي از فرشتگان بالاتر رود 13 سال سختي حضرت در مدينه، دفاع سميه- بلال- عمار و غيره
نمايشگاه هجرت كه شخصي براي دفاع از آرمان ها زادگاه خودش، جاي كه عشق حودش را ترك كند، صحنه ي جنگ بدر و احد و دفاع هايي كه مسلمان ها مجبور شوند از خود دفاع كنند و صحنه ي تسليم شدن لمپراطورهاي بزرگ در مقابل اعراب كه نه لشكر كافي نه صلاح كافي داشتند.
بعد از بحث از ضرورت مطالعه تاریخ راجع به اهمیت جزیره العرب بحث شود. تاریخ اسلام مهم است اما جزیزه العرب چه اهمیتی دارد؟ خوب خود تاریخ اسلام را بخوانیم از بعثت شروع کنیم به هجرت برسیم دعوت،اقسام دعوت را ولی چه ضرورتی دارد سراغ جزیره العرب برویم همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند بعثت پیامبر تحول بزرگی در جزیره العرب در درجه ی اول و در جهان در درجه ی دوم ایجاد کرده اگر بخواهیم تحولات را عالمانه بررسی کنیم باید وضعیت جوامعی که این تحولات آن جا اتفاق افتاده خوب بشناسیم باید ضعف های که آن جامعه را بشناسیم تا تغییرات را بهتر متوجه شویم هدیه و عطیه ی که دین بزرگ آورده در صورتی به خوبی شناخته می شود که وضعیت جوامع به ویژه زادگاه اسلام و مهد تولد اسلام را بهتر بشناسیم آن وقت است که می توانیم مقایسه کنیم.
البته این سخن بدان معنی نیست که اگر جزیره العرب شناخته نشود آن تحول اسلامی شناخته نمی شود نه، واقع بینانه نیست، کامل نیست اگر بخواهیم به یک چیز دقیقی برسیم از آن چه که مبعث آورده و بعثت و دعوت جدید آورده باید قبلش بررسی کنیم کجا بوده اصلا برای این که بفهمیم ببینیم آیات قرآن چه می گوید باید جامعه شناس جزیره العرب، روحیات مردم عرب را بخوانیم و در واقع وضعیت که قبایل به هم داشته اند این ها را بخوانیم بعد متوجه می شویم آیات قرآن چه می گوید اگر دارد یک چیزهایی را نفی می کند با نهی می کند یا امر می کند ناظر به چیست شما باید در واقع حج جاهلی و طوافی که در دوران جاهلیت انجام می داده اند آن موقع این ها وضع های اسلام را متوجه می شود.
نکته دیگر که ضرورت دارد تاریخ جزیره العرب را بدانیم این است که عده ای مستشرقان مدعی هستند که اسلام جدید نیست بلکه فراورده از دین قبلی است احکام و شریعت آن چیزی جدای از دین یهود نیست و نکات اخلاقی که در اسلام وجود دارد معتقدند که عرب در جزیره العرب داشتند و اسلام همان ها را امضا کرده و چیز جدیدی نیاورده است.
ما برای این که این مسائل را عالمانه پاسخ دهیم باید اقوام و قبائل مختلف را خوب بشناسیم تا بتوانیم به این شبهه پاسخ دهیم. قرآن یک وضعی از مردم عرب دارد که در کلام حضرت علی(علیه السلام) یک توصیف از مردم عرب دارد ما برای این که کلمات قرآن را خوب متوجه شویم باید برویم مردم جزیره العرب را خوب بشناسیم قرآن در سوره ابراهیم می فرماید: بعثت و دعوت حدید آمده تا مردم را از غل و زنجیر نجات دهد این عْسر و عقلان چیست باید رفت سراغ مطالعه جزیره العرب یا حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: این اقسام و احکام چی هستند عرب را در بر کرده اند چی هستند باید جزیره العرب را شناخت تا کلام وحی را بهتر درک نمود.




جلسه سوم
زادگاه و خاستگاه اسلام جزیره العرب است یا شبه جزیره به معنای (لغوی) قطع کردن و بریدن از یک چیزی و در اصطلاح خشکی یا قطعه زمینی که دور تا دور آن را آب فرا گرفته باشد.
در زندگی های روزمره فکر جزیره ای، زندگی جزیره ای یا هر چیزی که خاص باشد، و در واقع بریده از دیگران مثلا فکر باشد زندگی باشد یا هر چیز خاص دیگر.
و در اصطلاح جغرافیایی خشکی که دورادور آن آب باشد جزیره گفته می شود.
حالا خاستگاه و زادگاه اسلام جزیره است یا شبه جزیره؟
عده زیادی از زادگاه اسلام به عنوان جزیره و عده ای گفته اند شبه جزیره العرب ولی از شبه جزیره دفاع می کنیم و می گوییم بهتر است چون خشکی که دورا دور آن آب فرا گرفته زادگاه اسلام از چهار طرفش آب فرا نگرفته بلکه از سه طرف آن آب فرا گرفته است.
(هر دو اصطلاح درست است هم جزیره و هم شبه جزیره)
البته عده ای از قدما و تاریخ دانان- جغرافی دانان خشکی که از سه طرف آب آن را فرا گرفته باشد جزیره می گوید. 45 هزار جزیره و شبه جزیره در جهان وجود دارد (بحث حدود جزیره العرب)
عربستان به سه بخش تقسیم شده است:
1. عربستان صخره ای سنگی 2. صحرایی یا مرکزی 3. منطقه حجاز
فلات مرکزی شامل مرکز است.
اقوام بامیه و باقیه
اقوام عربستان یا قبایل عربستان به دو گروه 1. بادیه بائده و باقیه تقسیم می شوند
از نظر مردم شناسی
بائده از ظهور اسلام بودند هم در جنوب بودند و هم در شمال طبق گزارش قرآن و کشف کتیبه ها، اقوام مختلفی در عربستان زندگی می کردند مثل لوط- عاد- ثمود- حجاز- عمالقه در جنوب و جنوب غرب
و اقوام دیگر که در جاهای مختلف جزیره العرب بودند که این اقوام از بین رفته اند که چه تمدن هایی داشتند چه کارهای هنری داشتند.
طبق آيات قرآن بعد به خاطر طغیان ها و و فسادی که کردند دچار عذاب الهی شدند که به آنها اعراب بائده گویند که از آن هخا به خوبی یاد نمی شد.
اعراب باقیه(شمالی) مستعربه
باقیه شمال: عدنان یا مستعربه و غیر اصیل یاد می شد در حجاز- مکه- مدینه- مجموعه حجاز
باقیه جنوب: عرب اصیل- قحطانی- گویند که در جنوبند.
این دو گروه اصلی هستند که حرف سر این دو گروه است.
آن چه از آيات قرآن ناظر به جزیره العرب هست و زمان جاهلیت ناظر به همین دو گروه است مخصوصاًعرب های شمالی که بیابان گردند اهل بادیه هست،اهل ويبّر هستند اهل شتر هستند، زندگی بادیه و بیابانی دارند و در مقابل زندگی شهر نشینی. پیامبر از نسل عدنان است.
آیا پیامبر جزء اعراب اصیل نبود. ابراهیم دو تا سه مهاجرت داشتند به مکه. اعراب باقیه الان هستند طوایفی مثل اوس- خزرج- خزاعه جْرخوم و... همه از عرب های باقیه هستند.

 

محقق:نجمه دهقانی -ارشد تاریخ اسلام

خلاصه ای از درس 2و3 (جهان در استانه بعثت)

خلاصه درس 2 :قران کتاب تاریخ اسلام ، کتاب تمام علوم اسلامی است که صحنه های اعجای آمیزی از زندگی بشر را ترسیم کرده است از حبوط آدم و حوا که هنوز بشر به آن نرسیده و نتوانسته هیچ سری و رمزی از این حبوط را کشف کنددر قرآن نمایش داده شده است .تاریخ اسلام صحنه یتیمی محمد و صحنه تنهایی خاتم پیامبران ، صحنه وقتی که پیامبرمی خواست به هر دری بزند از آرمانها و بینش تهی دفاع کند و مردم را نجات دهد چه نامهربانیها می بیند و سراغ قیایل مختلف می رود با سنگ از پیامبراستقبال می کنند. و صحنه های غم انگیز شعب ابیطالب ، صحنه محاصره شدن ، صحنه قطع مراوده کردن قبایل با یک قبیله که جرم آن این است که گفتند : لا اله الا الله و اهل نماز شدن و این صحنه های غم انگیز را هر کس می خواهد مطالعه کند باید سراغ تاریخ اسلام برود.
اهمیت تاریخ جزیره العرب : همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند بعثت پیامبر تحول بزرگی در جزیره العرب در درجه اول و در درجه دوم در جهان ایجاد کردو این اعجاز و هدیه ای را که اسلام اورده در صورتی به خوبی شناخته می شود و واقع بینانه خواهد بود که ما وضعیت زادگاه اسلام و مهد تولد اسلام را بهتر بشناسیم ان موقع می توانیم مقایسه کنیم و اگر جزیره العرب شناخته نشود تحول اسلامی دانسته نمی شود.عده ای از مستحشران مدعی هستند که دین اسلام دین جدیدی نیست اسلام برگرفته از ادیان قبلی می باشد و اسلام هر چه که دارد از یهودیت گرفته و احکام و شریعت اسلام و آن چه در آیین یهود بوده نیست ، و فقط ممکن است افزوده ها و کم وکاستی هایی داشته باشد همین است و غیر این نیست .و در خصوص اخلاقیات انها معتقدند اینها یک سری صفات و روحیات و خصوصیاتی بوده که عرب در جزیره العرب داشتند که اسلام همانها را امضا کرده و در واقع اسلام چیز جدیدی نیاورده است . و برای اینکه این ادعاها را پاسخ دهیم باید سراغ جزیره العرب برویم و باید روحیات و آداب و رسوم و مراسم قبایل مختلف را بشناسیم تا بتوانیم به این شبهه پاسخ دهیم .

قرآن کریم در سوره ابراهیم می فرماید : بعثت و دعوت جدید آمده تا حصر و اغلالی که بر دست و پای و گردن و جان مردم جزیره العرب زده شده بردارد برای دانستن این اغلال باید به سراغ مطالعه جزیره العرب بر
خلاصه درس 3 : جزیره در لغت از جزر به معنای قطع کردن و بریدن از یک چیز است در اصطلاح خشکی یا قطعه زمینی که دور تا دور آن را آب فرا گرفته باشد جزیره گویند و اصطلاح شبه جزیره برای زادگاه اسلام دقیقتر می باشد زیرا این زادگاه را از چهار طرف آب فرا نگرفته از سه طرف آب فراگرفته (جنوب ، مشرق، مغرب ) و شمال که به خشکی احاطه شده است
تقسیمات جزیره العرب به لحاظ جغرافیایی : 1-عربستان صحرایی یا مرکزی که شامل مناطق مرکزی و فلات داخلی و صحرای بزرگ می شود 2-عربستان صخری یا سنگی که شامل منطقه حجاز می شود 3- عربستان خوشبخت یا سعید که یمن وجنوی عربستان را شامل می شود
تقسیم جزیره العرب به لحاظ مردم شناسی : ا- باقیه: اقوامی که قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب بودند که در شمال و جنوب و در بخش های دیگر جزیره بودند و طبق انچه قران نقل کرده افراد زیادی در جزیره زندگی می کردند قوم عاد و ثمود در حجاز و شام قوم سبا در جنوب عمالقه در جنوب غرب و قوم مدین در طائف و اقوام امین در بقیه جزیره بودند . 2- بائده: اقوامی که از بین رفتند و نابود شدند و در سوره فجر آیه 8 تا 16 از این اقوام یاد می کند که بخاطر طغیان و زیاده خواهی و فساد دامن گیر عذاب الهی شدند و از بین رفتند و از این قوم به بدی یاد شده است.
اقوام باقیه به دو دسته تقسیم می شوند : 1- اعراب شمال که ازآنها به عدنانیها یا مستعر به و غیر اصیل در تاریخ ثبت شده است عمدتا در حجاز ، مکه و مدینه و اطراف طائف مستقر هستند 2- اعراب جنوبی که از آنها به عرب اصیل و قحطابی یاد می شود و در یمن و اطراف یمن مستقر هستند .و آنچه از جاهلیت یاد می کنیم مربوط به اعراب شمالی است که ار آنها به اهل وبر یاد می شود که وبر در واقع چادرنشینان و بیا بانگردان هستند
آیا می توان گفت پیامبر عرب اصیل نیست در حالی که قر آن به زبان عربی اصیل نازل شده در جواب می گوییم حضرت اسماعیل ساکن حجاز نبودن و حضرت ابراهیم زن و بچه اش را از راه شمال عربستان به حجاز آورد پس عرب شمالی از نسل عدنان و حضرت اسماعیل اند و پیامبر اسلام مستعر به است یعنی حضرت اسماعیل با اعراب ازدواج کرد و به زبان عربی تکلم کردند .
پس اعراب باقیه اعرابی هستند که هنگام ظهور اسلام حاضر و ناظر و فعال بودند و الان نیز هستند و بسیاری از قبایلی که در مکه و مدینه و یمن هستند از قحطانی ، عدنانی ، اوس و خزرج، ربیعه، خزاعه، لخم، جرخوم، قزلعه، قسانیان که در تاریخ اسلام و جزیره العرب از آنها یاد می کنیم در واقع جزء اعراب باقیه هستند .
خلاصه ای از فصل اول و دوم کتاب تاریخ اسلام از منظر قرآن
خلاصه فصل اول :فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر آن
بعضیها گمان کرده اند که تاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده و هیچ رابطه ای این امور را به هم پیوند نمی دهد و همه جریانات تاریخ بر حسب اتفاق و تصادف بوجود امده و بنابراین جستجوی یک قانون کلی برای حوادث تاریخی کار بیهوده ای است . ما تصور می کنیم منشا پیدایش این نظریه که تاریخ هیچ گونه نظام و قانونی ندارد وجود نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است مانند نظریه هایی که مبتنی بر حرکت دوره ای تاریخ است. در پاسخ به این که هر تمدنی پس از رسیدن به مرحله شکوفایی به زوال و انحطاط می گراید و نابود می شود "توسیدید" تباهی قدرت را مطرح می کند که قدرت مطلق همیشه موجبات تباهی و فساد خود را فراهم می آورد . (ابن خلدون) عامل عصبیت و غرور قومی را ذکر می کند .(اگوستن) و (ویکو) اراده الهی و (هگل) روح حاکم بر تاریخ را عامل این تغییرهای بنیادی می دانند و (مارکس) تکامل ابزار را مطرح می کند.
به گمان ما همین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده که جمعی از متفکران آزاد ا ندیش وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند اما اگر نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان (سنن الهی) برتاریخ حکومت داردآیا باز می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد.
ذکر چند نکته: 1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین گام می سپارد و جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی و مجموعه ای از افراد انسانی است باید هدفی داشته باشد و هدف نهایی در حرکت تاریخ بشری ، پیروزی نیروهای باطل و حاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .2- ازادی انسان در ساختن جامعه : جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساختن تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد این حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن منعکس شده است :سوره رعد / 31 (محققا برای کسانی که کافر شده اند به سبب اعمالی که انجام داده اند بلای کوبنده ای می رسد و یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید تا وعده خدا فرا رسد که خداوند از وعده خود تخلف نمی کند ) 3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : محققان غربی که همه چیز را با مقیاسهای مادی می سنجند چون در توجیه و تبیین کار انبیاء و مساله وحی و نیوت به بن بست می رسند خیلی راحت از کنار این مسئله می گذرند و با جملات مبهم و بی دلیل قضیه را خاتمه می دهند ناتوانی این محققان از درک حقیقت وحی و نبوت گاهی به جایی می رسد که آنان را به افسانه گویی وادار می کند و پناه بردن به این گونه افسانه ها و یا مطرح کردن ترس و جهل به عنوان منشا پیدایش دین ناشی از عدم درک حقیقت وحی و نبوت است و اگر خط فکری انبیاء را دنبال کنیم و نقش تعیین کننده آن را در جریانات تاریخی مورد توجه قرار دهیم می بینیم که قسمت اعظم تاریخ را در واقع پیامبران رقم زده اند و بی اعتنایی به این مسئله نوعی خیانت به تاریخ است .
سنتهای الهی عامل محرک تاریخ : قرآن کریم هر گونه تغییر و تحولی را که در جوامع بشری بوجود می آید به سنت های الهی نسبت می دهد و این سنت ها بر کل تاریخ بشر در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد . سوره احزاب /62 (این سنت خداست در مورد فرشتگان و در سنت خدا هیچ گونه تغییری نخواهی یافت ) سنتهای مورد نظر قرآن عبارت است از قوانینی که از ترکیب غرائز و عواطف و فکر و اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهانی که در آن زندگی می کند به دست می آید که طیعا همه عوامل اجتماعی و اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .به طور کلی می توان سنت های الهی را به یک اصل کلی و یک قاعده عمومی برگشت داد و اینکه هر گاه جامعه امکانات و تواناییها ی خود را در مسیری که از جانب خدا تعیین شده قرار دهد و خود را با عالم هستی منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی بر قرار کند چنین جامعه ای صعود می کند و قابلیت بقا دارد در مقابل اگر جامعه ای با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه هوسهای زود گذر قرار بدهد چنین جامعه ای تاوان این انحراف از مسیر حق را خواهد داد.
تخلف ناپذیری سنتها : همانگونه که قوانین طبیعی استثنا بردار نیست و در حوزه حکومت خود با جزمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ و جوامع بشری نیز دقیقا همین حکم را دارد . قرآن کریم روی این مطالب اصرار تاکید فراوان دارد و در آیات متعددی تخلف ناپذیری سنتها را گوشزد می کند . سوره بقره/ 80 (و گفتند : آتش ما را نخواهد رسید مگر چند روز اندک ، بگو : آیا از خدا پیمانی گرفته اید که او نتواند پیمان خود را بشکند یا به خدا چیزی را می گویید که نمی داند ) آری برای نژاد پرستانی مانند یهود خداوند هشدار می دهد که سنتهای خداوند در جامعه بشری تخلف ناپذیرند و هیچ قومی نباید خود را ملتی شکست ناپذیر بداند بلکه باید خود را در گرو اعمال خود و مقهور سنن الهی ببیند.
خلاصه فصل دوم : جاهلیت ، ابعاد و نشانه ها
مهمترین و مطمئن ترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگیهای فکری وفرهنگی آن محیط آگاهیهای لازم را به دست می دهد . و اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پیامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و انذار پیامبران محروم بودند وجود این فاصله زمانی که در اصطلاح به آن دوران فترت گفته می شود باعث دور افتادن مردم از ارزشهای الهی و دچار شدن آنها به انحرافات و کجرویهای فکری و عقیدتی شده بود .
شرک و بت پرستی : بدترین نوع انحرافات فکری در عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود البته آنها بخاطر تعلیمات حضرت ابراهیم و برخی از پیامبران که در فاصله های دور بودند در زوایای دل خود خدا را می شناختند و او را آفریدگار جهان می دانستند ولی در عمل برخی از پدیده های عالم از جمله بتهای ساخته و پرداخته دست خود را شریک خدا می دانستند و به جای خدا آنها را می پرستیدند و پای آنها قربا نی می کردند . نخستین کسی که دین اسماعیل را تغییر داد و عرب را به پرستش بتها دعوت کرد عمرو بن لحی بود انچه شگفت آور بود که پیامبر اسلام (ص) در عرض مدت کوتاهی توانست بت پرستی را ریشه کن سازد و جزیره العرب را به کلی از بت و بت پرستی پاکسازی کند.
خرافه ها و بدعتها : منظور از خرافات اداب و سنتی بود که آنها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به انها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که انها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود. موثر دانستن اجرام آسمانی در مرگ و زندگی ، مراجعه به کاهنان و جادوگران ، افروختن اتش برای طلب باران ؛ دفن شتر در کنار قبر اشراف و موارد دیگر از جمله خرافات عصر جاهلی بوده است .
انواع بدعتها : - احکام برخی از حیوانات : انها برخی از حیوانات را نامگذاری خاصی می کردند و برای آنها حکمی در نظر می گرفتند مثلا : (سائبه) شتری بود که صاحب آن نذر می کرد که اگر حاجتش روا شود او را آزاد کند (بحیره) شتری بود که پنج شکم زاییده بود و پنجمی نر بود . اعراب جاهلی این حیوانات را رها می کردند و از انها استفاده نمی کردند و این کار یکی به جهت تقرب به بتها بود و دیگری به عنوان قدر دانی از آن حیوان بود آنان این حکم را به خدا نسبت می دادند و قرآن این حکم را رد کرد و آن را افترایی می داند که به خدا بسته شده است .
بدعتهای آنان در حج : از جمله بدعتها این بود که می گفتند : ما فرزندان ابراهیم و ساکنان حرم هستیم و هیچ قبیله ای قدر و منزلت ما را ندارد بنابراین ما وقوف در عرفات نمی کنیم چون صحرای عرفه بیرون از حرم است و ما خود اهل حرم هستیم و وقوف به عرفه را ترک کردند اما قبایل دیگر وقوف به عرفه می کردند و این بدعت را (حمس) می نامند .آنها در طواف هم بدعتهایی داشتند مثلا : گاهی به صورت عریان طواف می کردند که قرآن در سوره اعراف آیات 31 تا 33 به آن اشاره دارد و این که نماز و دعای آنان در کنار کعبه عبارت بود از کف زدن و صوت کشیدن
عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه : نوع مردم جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بیگانگی آنها از مسئله معاد آنچنان بود که وقتی پیامبر اسلام (ص) آن را مطرح کرد آنها پیامبر را به خاطر این سخن متهم به دیوانگی کردند . همچنین مشرکان در عصر جاهلی در باره فرشتگان معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند قرآن ضمن رد قاطعانه آن با طنز خاصی می پرسد که چگونه شما دارای پسر هستید ولی خدا دختر دارد و همچنین آنان اجنه و پریان را هم خویشاوندان خدا قلمداد می کردند
هنجارهای اجتماعی و اقتصادی : الف) توهین به زنان و ستمگری در حق آنان : در عصر جاهلی زن همواره مورد ستم بود و با او مانند یک برده یا کالا رفتار می شود واز حقوق انسانی بی بهره بود ستمگریهای انان در حق زنان این بود که اگر مردی می مرد و زنی از او به جای می ماند پسر بزرگش خود را مالک او می دانست اگر از او خوشش می آمد با او ازدواج می کرد و گرنه او را به ازدواج دیگری در می آورد و مهریه اش را می گرفت و خودش خرج می کرد و قرآن ازدواج با همسر پدر را به شدت نهی می کند .
ب) زنده به گور کردن دختران : در ان عصر دختر داشتن عیب و ننگ بود و لذا گاهی نوزاد دختر را زنده به گور می کردند و این کار گاهی به خاطر حفظ خود از ننگ دختر داشتن بود و گاهی از سر ناتوانی از تامین خوراک او بود و قرآن در آیات متعددی به این جنایت مشرکان اشاره می کند و هر دو عامل را خاطر نشان می کند .
ج) ربا خوری و میگساری و قمار بازی و برده داری : در خصوص ربا خوری که ثروتمندان آن عصر سخت گرفتار آن بودند و به یک باره با آن مبارزه نشد و دست آخر حرمت قطعی آن اعلام گردید . و در خصوص شرابخوری که آ« هم به صورت یک عادت در آمده بودند مانند رباخوری ، اسلام به صورت تدریجی با آن برخورد کرد . برده داری هم یکی از کارهای رایج در عصر جاهلی یود که از آنان هر گونه کاری می کشیدند و در حق آنان ظلم می کردند و اسلام مردم را به خوشرفتاری با بردگان دعوت نمود و از مردم خواست مانع ازدواج بردگان خود نشوند.
د) انجام عمل (نسیی) در عصر جاهلی چهار ماه از ماههای قمری ( رجب، ذیعقهده ، ذیحجه، محرم ) را ماههای حرام می گفتند و در این ماهها از هر گونه جنگ و خونریزی پرهیز می نمودند ولی در عصر جاهلی به خاطر منافع خودشان ترتیب انها را به هم می زدند و گاهی حرام بودن یک ماه را به تاخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام می کردند و این هر ساله طی مراسمی پس از انجام مناسک حج اعلام می شد و به آن (نسیی) می گفتند لذا قرآن آن را کاری زشت و فزونی در کفر اعلام کرد.
نظام های حکومتی : در عصر جاهلی اگر بخواهیم نامی برای نظام اجتماعی آنان پیدا کنیم می توانیم آن را نظام قبیلگی بنامیم و هر قبیله برای خود رئیس و آداب و رسومی داشت که بزرگانشان در محلی بنام دارالندوه با یکدیگر مشورت می کردند کارهای مهم قبیله مانند: مباشرت در امر (نسیی) ، کلید داری کعبه ، خدمت به زائران ، تعمیر مسجدالحرام بود که آنان به این مناصب افتخار می کردند . در حالی که قرآن ایمان به خدا و جهاد را بالاتر از این مناصب معرفی می کند .در فرهنگ جاهلی کاهنان و منجمان و جادوگران و فالگیران و شاعران به نوعی بر مردم حکومت داشتند که آنان در مشکلات خود به کاهنان و برخی از شخصیتهایی که به علم و دانش شهرت داشتند مانند : ورقه بن نوفل و ولید بن مغیره مراجعه می کردند .
کلمه جاهلیت که به عصر اعراب پیش از اسلام اطلاق می شود چهار بار در قرآن آمده که در آنها به داوری ها و باورهای غلط و خودنمایی ها و تعصبات جاهلی اشاره شده است ظن جاهلیت : سوره آل عمران /154 حکم جاهلیت :سوره مائده /50
تبرج جاهلیت : سوره احزاب /33 تعصب جاهلیت : سوره فتح /26



مريم طالعي بافقي -ارشد تاریخ اسلام