خلاصه ای از درس 2و3 (جهان در استانه بعثت)
خلاصه درس 2 :قران کتاب تاریخ اسلام ، کتاب تمام علوم اسلامی است که صحنه های اعجای آمیزی از زندگی بشر را ترسیم کرده است از حبوط آدم و حوا که هنوز بشر به آن نرسیده و نتوانسته هیچ سری و رمزی از این حبوط را کشف کنددر قرآن نمایش داده شده است .تاریخ اسلام صحنه یتیمی محمد و صحنه تنهایی خاتم پیامبران ، صحنه وقتی که پیامبرمی خواست به هر دری بزند از آرمانها و بینش تهی دفاع کند و مردم را نجات دهد چه نامهربانیها می بیند و سراغ قیایل مختلف می رود با سنگ از پیامبراستقبال می کنند. و صحنه های غم انگیز شعب ابیطالب ، صحنه محاصره شدن ، صحنه قطع مراوده کردن قبایل با یک قبیله که جرم آن این است که گفتند : لا اله الا الله و اهل نماز شدن و این صحنه های غم انگیز را هر کس می خواهد مطالعه کند باید سراغ تاریخ اسلام برود.
اهمیت تاریخ جزیره العرب : همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند بعثت پیامبر تحول بزرگی در جزیره العرب در درجه اول و در درجه دوم در جهان ایجاد کردو این اعجاز و هدیه ای را که اسلام اورده در صورتی به خوبی شناخته می شود و واقع بینانه خواهد بود که ما وضعیت زادگاه اسلام و مهد تولد اسلام را بهتر بشناسیم ان موقع می توانیم مقایسه کنیم و اگر جزیره العرب شناخته نشود تحول اسلامی دانسته نمی شود.عده ای از مستحشران مدعی هستند که دین اسلام دین جدیدی نیست اسلام برگرفته از ادیان قبلی می باشد و اسلام هر چه که دارد از یهودیت گرفته و احکام و شریعت اسلام و آن چه در آیین یهود بوده نیست ، و فقط ممکن است افزوده ها و کم وکاستی هایی داشته باشد همین است و غیر این نیست .و در خصوص اخلاقیات انها معتقدند اینها یک سری صفات و روحیات و خصوصیاتی بوده که عرب در جزیره العرب داشتند که اسلام همانها را امضا کرده و در واقع اسلام چیز جدیدی نیاورده است . و برای اینکه این ادعاها را پاسخ دهیم باید سراغ جزیره العرب برویم و باید روحیات و آداب و رسوم و مراسم قبایل مختلف را بشناسیم تا بتوانیم به این شبهه پاسخ دهیم .
قرآن کریم در سوره ابراهیم می فرماید : بعثت و دعوت جدید آمده تا حصر و اغلالی که بر دست و پای و گردن و جان مردم جزیره العرب زده شده بردارد برای دانستن این اغلال باید به سراغ مطالعه جزیره العرب بر
خلاصه درس 3 : جزیره در لغت از جزر به معنای قطع کردن و بریدن از یک چیز است در اصطلاح خشکی یا قطعه زمینی که دور تا دور آن را آب فرا گرفته باشد جزیره گویند و اصطلاح شبه جزیره برای زادگاه اسلام دقیقتر می باشد زیرا این زادگاه را از چهار طرف آب فرا نگرفته از سه طرف آب فراگرفته (جنوب ، مشرق، مغرب ) و شمال که به خشکی احاطه شده است
تقسیمات جزیره العرب به لحاظ جغرافیایی : 1-عربستان صحرایی یا مرکزی که شامل مناطق مرکزی و فلات داخلی و صحرای بزرگ می شود 2-عربستان صخری یا سنگی که شامل منطقه حجاز می شود 3- عربستان خوشبخت یا سعید که یمن وجنوی عربستان را شامل می شود
تقسیم جزیره العرب به لحاظ مردم شناسی : ا- باقیه: اقوامی که قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب بودند که در شمال و جنوب و در بخش های دیگر جزیره بودند و طبق انچه قران نقل کرده افراد زیادی در جزیره زندگی می کردند قوم عاد و ثمود در حجاز و شام قوم سبا در جنوب عمالقه در جنوب غرب و قوم مدین در طائف و اقوام امین در بقیه جزیره بودند . 2- بائده: اقوامی که از بین رفتند و نابود شدند و در سوره فجر آیه 8 تا 16 از این اقوام یاد می کند که بخاطر طغیان و زیاده خواهی و فساد دامن گیر عذاب الهی شدند و از بین رفتند و از این قوم به بدی یاد شده است.
اقوام باقیه به دو دسته تقسیم می شوند : 1- اعراب شمال که ازآنها به عدنانیها یا مستعر به و غیر اصیل در تاریخ ثبت شده است عمدتا در حجاز ، مکه و مدینه و اطراف طائف مستقر هستند 2- اعراب جنوبی که از آنها به عرب اصیل و قحطابی یاد می شود و در یمن و اطراف یمن مستقر هستند .و آنچه از جاهلیت یاد می کنیم مربوط به اعراب شمالی است که ار آنها به اهل وبر یاد می شود که وبر در واقع چادرنشینان و بیا بانگردان هستند
آیا می توان گفت پیامبر عرب اصیل نیست در حالی که قر آن به زبان عربی اصیل نازل شده در جواب می گوییم حضرت اسماعیل ساکن حجاز نبودن و حضرت ابراهیم زن و بچه اش را از راه شمال عربستان به حجاز آورد پس عرب شمالی از نسل عدنان و حضرت اسماعیل اند و پیامبر اسلام مستعر به است یعنی حضرت اسماعیل با اعراب ازدواج کرد و به زبان عربی تکلم کردند .
پس اعراب باقیه اعرابی هستند که هنگام ظهور اسلام حاضر و ناظر و فعال بودند و الان نیز هستند و بسیاری از قبایلی که در مکه و مدینه و یمن هستند از قحطانی ، عدنانی ، اوس و خزرج، ربیعه، خزاعه، لخم، جرخوم، قزلعه، قسانیان که در تاریخ اسلام و جزیره العرب از آنها یاد می کنیم در واقع جزء اعراب باقیه هستند .
خلاصه ای از فصل اول و دوم کتاب تاریخ اسلام از منظر قرآن
خلاصه فصل اول :فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر آن
بعضیها گمان کرده اند که تاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده و هیچ رابطه ای این امور را به هم پیوند نمی دهد و همه جریانات تاریخ بر حسب اتفاق و تصادف بوجود امده و بنابراین جستجوی یک قانون کلی برای حوادث تاریخی کار بیهوده ای است . ما تصور می کنیم منشا پیدایش این نظریه که تاریخ هیچ گونه نظام و قانونی ندارد وجود نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است مانند نظریه هایی که مبتنی بر حرکت دوره ای تاریخ است. در پاسخ به این که هر تمدنی پس از رسیدن به مرحله شکوفایی به زوال و انحطاط می گراید و نابود می شود "توسیدید" تباهی قدرت را مطرح می کند که قدرت مطلق همیشه موجبات تباهی و فساد خود را فراهم می آورد . (ابن خلدون) عامل عصبیت و غرور قومی را ذکر می کند .(اگوستن) و (ویکو) اراده الهی و (هگل) روح حاکم بر تاریخ را عامل این تغییرهای بنیادی می دانند و (مارکس) تکامل ابزار را مطرح می کند.
به گمان ما همین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده که جمعی از متفکران آزاد ا ندیش وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند اما اگر نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان (سنن الهی) برتاریخ حکومت داردآیا باز می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد.
ذکر چند نکته: 1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین گام می سپارد و جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی و مجموعه ای از افراد انسانی است باید هدفی داشته باشد و هدف نهایی در حرکت تاریخ بشری ، پیروزی نیروهای باطل و حاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .2- ازادی انسان در ساختن جامعه : جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساختن تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد این حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن منعکس شده است :سوره رعد / 31 (محققا برای کسانی که کافر شده اند به سبب اعمالی که انجام داده اند بلای کوبنده ای می رسد و یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید تا وعده خدا فرا رسد که خداوند از وعده خود تخلف نمی کند ) 3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : محققان غربی که همه چیز را با مقیاسهای مادی می سنجند چون در توجیه و تبیین کار انبیاء و مساله وحی و نیوت به بن بست می رسند خیلی راحت از کنار این مسئله می گذرند و با جملات مبهم و بی دلیل قضیه را خاتمه می دهند ناتوانی این محققان از درک حقیقت وحی و نبوت گاهی به جایی می رسد که آنان را به افسانه گویی وادار می کند و پناه بردن به این گونه افسانه ها و یا مطرح کردن ترس و جهل به عنوان منشا پیدایش دین ناشی از عدم درک حقیقت وحی و نبوت است و اگر خط فکری انبیاء را دنبال کنیم و نقش تعیین کننده آن را در جریانات تاریخی مورد توجه قرار دهیم می بینیم که قسمت اعظم تاریخ را در واقع پیامبران رقم زده اند و بی اعتنایی به این مسئله نوعی خیانت به تاریخ است .
سنتهای الهی عامل محرک تاریخ : قرآن کریم هر گونه تغییر و تحولی را که در جوامع بشری بوجود می آید به سنت های الهی نسبت می دهد و این سنت ها بر کل تاریخ بشر در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد . سوره احزاب /62 (این سنت خداست در مورد فرشتگان و در سنت خدا هیچ گونه تغییری نخواهی یافت ) سنتهای مورد نظر قرآن عبارت است از قوانینی که از ترکیب غرائز و عواطف و فکر و اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهانی که در آن زندگی می کند به دست می آید که طیعا همه عوامل اجتماعی و اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .به طور کلی می توان سنت های الهی را به یک اصل کلی و یک قاعده عمومی برگشت داد و اینکه هر گاه جامعه امکانات و تواناییها ی خود را در مسیری که از جانب خدا تعیین شده قرار دهد و خود را با عالم هستی منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی بر قرار کند چنین جامعه ای صعود می کند و قابلیت بقا دارد در مقابل اگر جامعه ای با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه هوسهای زود گذر قرار بدهد چنین جامعه ای تاوان این انحراف از مسیر حق را خواهد داد.
تخلف ناپذیری سنتها : همانگونه که قوانین طبیعی استثنا بردار نیست و در حوزه حکومت خود با جزمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ و جوامع بشری نیز دقیقا همین حکم را دارد . قرآن کریم روی این مطالب اصرار تاکید فراوان دارد و در آیات متعددی تخلف ناپذیری سنتها را گوشزد می کند . سوره بقره/ 80 (و گفتند : آتش ما را نخواهد رسید مگر چند روز اندک ، بگو : آیا از خدا پیمانی گرفته اید که او نتواند پیمان خود را بشکند یا به خدا چیزی را می گویید که نمی داند ) آری برای نژاد پرستانی مانند یهود خداوند هشدار می دهد که سنتهای خداوند در جامعه بشری تخلف ناپذیرند و هیچ قومی نباید خود را ملتی شکست ناپذیر بداند بلکه باید خود را در گرو اعمال خود و مقهور سنن الهی ببیند.
خلاصه فصل دوم : جاهلیت ، ابعاد و نشانه ها
مهمترین و مطمئن ترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگیهای فکری وفرهنگی آن محیط آگاهیهای لازم را به دست می دهد . و اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پیامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و انذار پیامبران محروم بودند وجود این فاصله زمانی که در اصطلاح به آن دوران فترت گفته می شود باعث دور افتادن مردم از ارزشهای الهی و دچار شدن آنها به انحرافات و کجرویهای فکری و عقیدتی شده بود .
شرک و بت پرستی : بدترین نوع انحرافات فکری در عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود البته آنها بخاطر تعلیمات حضرت ابراهیم و برخی از پیامبران که در فاصله های دور بودند در زوایای دل خود خدا را می شناختند و او را آفریدگار جهان می دانستند ولی در عمل برخی از پدیده های عالم از جمله بتهای ساخته و پرداخته دست خود را شریک خدا می دانستند و به جای خدا آنها را می پرستیدند و پای آنها قربا نی می کردند . نخستین کسی که دین اسماعیل را تغییر داد و عرب را به پرستش بتها دعوت کرد عمرو بن لحی بود انچه شگفت آور بود که پیامبر اسلام (ص) در عرض مدت کوتاهی توانست بت پرستی را ریشه کن سازد و جزیره العرب را به کلی از بت و بت پرستی پاکسازی کند.
خرافه ها و بدعتها : منظور از خرافات اداب و سنتی بود که آنها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به انها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که انها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود. موثر دانستن اجرام آسمانی در مرگ و زندگی ، مراجعه به کاهنان و جادوگران ، افروختن اتش برای طلب باران ؛ دفن شتر در کنار قبر اشراف و موارد دیگر از جمله خرافات عصر جاهلی بوده است .
انواع بدعتها : - احکام برخی از حیوانات : انها برخی از حیوانات را نامگذاری خاصی می کردند و برای آنها حکمی در نظر می گرفتند مثلا : (سائبه) شتری بود که صاحب آن نذر می کرد که اگر حاجتش روا شود او را آزاد کند (بحیره) شتری بود که پنج شکم زاییده بود و پنجمی نر بود . اعراب جاهلی این حیوانات را رها می کردند و از انها استفاده نمی کردند و این کار یکی به جهت تقرب به بتها بود و دیگری به عنوان قدر دانی از آن حیوان بود آنان این حکم را به خدا نسبت می دادند و قرآن این حکم را رد کرد و آن را افترایی می داند که به خدا بسته شده است .
بدعتهای آنان در حج : از جمله بدعتها این بود که می گفتند : ما فرزندان ابراهیم و ساکنان حرم هستیم و هیچ قبیله ای قدر و منزلت ما را ندارد بنابراین ما وقوف در عرفات نمی کنیم چون صحرای عرفه بیرون از حرم است و ما خود اهل حرم هستیم و وقوف به عرفه را ترک کردند اما قبایل دیگر وقوف به عرفه می کردند و این بدعت را (حمس) می نامند .آنها در طواف هم بدعتهایی داشتند مثلا : گاهی به صورت عریان طواف می کردند که قرآن در سوره اعراف آیات 31 تا 33 به آن اشاره دارد و این که نماز و دعای آنان در کنار کعبه عبارت بود از کف زدن و صوت کشیدن
عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه : نوع مردم جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بیگانگی آنها از مسئله معاد آنچنان بود که وقتی پیامبر اسلام (ص) آن را مطرح کرد آنها پیامبر را به خاطر این سخن متهم به دیوانگی کردند . همچنین مشرکان در عصر جاهلی در باره فرشتگان معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند قرآن ضمن رد قاطعانه آن با طنز خاصی می پرسد که چگونه شما دارای پسر هستید ولی خدا دختر دارد و همچنین آنان اجنه و پریان را هم خویشاوندان خدا قلمداد می کردند
هنجارهای اجتماعی و اقتصادی : الف) توهین به زنان و ستمگری در حق آنان : در عصر جاهلی زن همواره مورد ستم بود و با او مانند یک برده یا کالا رفتار می شود واز حقوق انسانی بی بهره بود ستمگریهای انان در حق زنان این بود که اگر مردی می مرد و زنی از او به جای می ماند پسر بزرگش خود را مالک او می دانست اگر از او خوشش می آمد با او ازدواج می کرد و گرنه او را به ازدواج دیگری در می آورد و مهریه اش را می گرفت و خودش خرج می کرد و قرآن ازدواج با همسر پدر را به شدت نهی می کند .
ب) زنده به گور کردن دختران : در ان عصر دختر داشتن عیب و ننگ بود و لذا گاهی نوزاد دختر را زنده به گور می کردند و این کار گاهی به خاطر حفظ خود از ننگ دختر داشتن بود و گاهی از سر ناتوانی از تامین خوراک او بود و قرآن در آیات متعددی به این جنایت مشرکان اشاره می کند و هر دو عامل را خاطر نشان می کند .
ج) ربا خوری و میگساری و قمار بازی و برده داری : در خصوص ربا خوری که ثروتمندان آن عصر سخت گرفتار آن بودند و به یک باره با آن مبارزه نشد و دست آخر حرمت قطعی آن اعلام گردید . و در خصوص شرابخوری که آ« هم به صورت یک عادت در آمده بودند مانند رباخوری ، اسلام به صورت تدریجی با آن برخورد کرد . برده داری هم یکی از کارهای رایج در عصر جاهلی یود که از آنان هر گونه کاری می کشیدند و در حق آنان ظلم می کردند و اسلام مردم را به خوشرفتاری با بردگان دعوت نمود و از مردم خواست مانع ازدواج بردگان خود نشوند.
د) انجام عمل (نسیی) در عصر جاهلی چهار ماه از ماههای قمری ( رجب، ذیعقهده ، ذیحجه، محرم ) را ماههای حرام می گفتند و در این ماهها از هر گونه جنگ و خونریزی پرهیز می نمودند ولی در عصر جاهلی به خاطر منافع خودشان ترتیب انها را به هم می زدند و گاهی حرام بودن یک ماه را به تاخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام می کردند و این هر ساله طی مراسمی پس از انجام مناسک حج اعلام می شد و به آن (نسیی) می گفتند لذا قرآن آن را کاری زشت و فزونی در کفر اعلام کرد.
نظام های حکومتی : در عصر جاهلی اگر بخواهیم نامی برای نظام اجتماعی آنان پیدا کنیم می توانیم آن را نظام قبیلگی بنامیم و هر قبیله برای خود رئیس و آداب و رسومی داشت که بزرگانشان در محلی بنام دارالندوه با یکدیگر مشورت می کردند کارهای مهم قبیله مانند: مباشرت در امر (نسیی) ، کلید داری کعبه ، خدمت به زائران ، تعمیر مسجدالحرام بود که آنان به این مناصب افتخار می کردند . در حالی که قرآن ایمان به خدا و جهاد را بالاتر از این مناصب معرفی می کند .در فرهنگ جاهلی کاهنان و منجمان و جادوگران و فالگیران و شاعران به نوعی بر مردم حکومت داشتند که آنان در مشکلات خود به کاهنان و برخی از شخصیتهایی که به علم و دانش شهرت داشتند مانند : ورقه بن نوفل و ولید بن مغیره مراجعه می کردند .
کلمه جاهلیت که به عصر اعراب پیش از اسلام اطلاق می شود چهار بار در قرآن آمده که در آنها به داوری ها و باورهای غلط و خودنمایی ها و تعصبات جاهلی اشاره شده است ظن جاهلیت : سوره آل عمران /154 حکم جاهلیت :سوره مائده /50
تبرج جاهلیت : سوره احزاب /33 تعصب جاهلیت : سوره فتح /26
مريم طالعي بافقي -ارشد تاریخ اسلام
اهمیت تاریخ جزیره العرب : همانطور که دوست و دشمن اعتراف دارند بعثت پیامبر تحول بزرگی در جزیره العرب در درجه اول و در درجه دوم در جهان ایجاد کردو این اعجاز و هدیه ای را که اسلام اورده در صورتی به خوبی شناخته می شود و واقع بینانه خواهد بود که ما وضعیت زادگاه اسلام و مهد تولد اسلام را بهتر بشناسیم ان موقع می توانیم مقایسه کنیم و اگر جزیره العرب شناخته نشود تحول اسلامی دانسته نمی شود.عده ای از مستحشران مدعی هستند که دین اسلام دین جدیدی نیست اسلام برگرفته از ادیان قبلی می باشد و اسلام هر چه که دارد از یهودیت گرفته و احکام و شریعت اسلام و آن چه در آیین یهود بوده نیست ، و فقط ممکن است افزوده ها و کم وکاستی هایی داشته باشد همین است و غیر این نیست .و در خصوص اخلاقیات انها معتقدند اینها یک سری صفات و روحیات و خصوصیاتی بوده که عرب در جزیره العرب داشتند که اسلام همانها را امضا کرده و در واقع اسلام چیز جدیدی نیاورده است . و برای اینکه این ادعاها را پاسخ دهیم باید سراغ جزیره العرب برویم و باید روحیات و آداب و رسوم و مراسم قبایل مختلف را بشناسیم تا بتوانیم به این شبهه پاسخ دهیم .
قرآن کریم در سوره ابراهیم می فرماید : بعثت و دعوت جدید آمده تا حصر و اغلالی که بر دست و پای و گردن و جان مردم جزیره العرب زده شده بردارد برای دانستن این اغلال باید به سراغ مطالعه جزیره العرب بر
خلاصه درس 3 : جزیره در لغت از جزر به معنای قطع کردن و بریدن از یک چیز است در اصطلاح خشکی یا قطعه زمینی که دور تا دور آن را آب فرا گرفته باشد جزیره گویند و اصطلاح شبه جزیره برای زادگاه اسلام دقیقتر می باشد زیرا این زادگاه را از چهار طرف آب فرا نگرفته از سه طرف آب فراگرفته (جنوب ، مشرق، مغرب ) و شمال که به خشکی احاطه شده است
تقسیمات جزیره العرب به لحاظ جغرافیایی : 1-عربستان صحرایی یا مرکزی که شامل مناطق مرکزی و فلات داخلی و صحرای بزرگ می شود 2-عربستان صخری یا سنگی که شامل منطقه حجاز می شود 3- عربستان خوشبخت یا سعید که یمن وجنوی عربستان را شامل می شود
تقسیم جزیره العرب به لحاظ مردم شناسی : ا- باقیه: اقوامی که قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب بودند که در شمال و جنوب و در بخش های دیگر جزیره بودند و طبق انچه قران نقل کرده افراد زیادی در جزیره زندگی می کردند قوم عاد و ثمود در حجاز و شام قوم سبا در جنوب عمالقه در جنوب غرب و قوم مدین در طائف و اقوام امین در بقیه جزیره بودند . 2- بائده: اقوامی که از بین رفتند و نابود شدند و در سوره فجر آیه 8 تا 16 از این اقوام یاد می کند که بخاطر طغیان و زیاده خواهی و فساد دامن گیر عذاب الهی شدند و از بین رفتند و از این قوم به بدی یاد شده است.
اقوام باقیه به دو دسته تقسیم می شوند : 1- اعراب شمال که ازآنها به عدنانیها یا مستعر به و غیر اصیل در تاریخ ثبت شده است عمدتا در حجاز ، مکه و مدینه و اطراف طائف مستقر هستند 2- اعراب جنوبی که از آنها به عرب اصیل و قحطابی یاد می شود و در یمن و اطراف یمن مستقر هستند .و آنچه از جاهلیت یاد می کنیم مربوط به اعراب شمالی است که ار آنها به اهل وبر یاد می شود که وبر در واقع چادرنشینان و بیا بانگردان هستند
آیا می توان گفت پیامبر عرب اصیل نیست در حالی که قر آن به زبان عربی اصیل نازل شده در جواب می گوییم حضرت اسماعیل ساکن حجاز نبودن و حضرت ابراهیم زن و بچه اش را از راه شمال عربستان به حجاز آورد پس عرب شمالی از نسل عدنان و حضرت اسماعیل اند و پیامبر اسلام مستعر به است یعنی حضرت اسماعیل با اعراب ازدواج کرد و به زبان عربی تکلم کردند .
پس اعراب باقیه اعرابی هستند که هنگام ظهور اسلام حاضر و ناظر و فعال بودند و الان نیز هستند و بسیاری از قبایلی که در مکه و مدینه و یمن هستند از قحطانی ، عدنانی ، اوس و خزرج، ربیعه، خزاعه، لخم، جرخوم، قزلعه، قسانیان که در تاریخ اسلام و جزیره العرب از آنها یاد می کنیم در واقع جزء اعراب باقیه هستند .
خلاصه ای از فصل اول و دوم کتاب تاریخ اسلام از منظر قرآن
خلاصه فصل اول :فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر آن
بعضیها گمان کرده اند که تاریخ از یک سلسله امور جزئی تشکیل شده و هیچ رابطه ای این امور را به هم پیوند نمی دهد و همه جریانات تاریخ بر حسب اتفاق و تصادف بوجود امده و بنابراین جستجوی یک قانون کلی برای حوادث تاریخی کار بیهوده ای است . ما تصور می کنیم منشا پیدایش این نظریه که تاریخ هیچ گونه نظام و قانونی ندارد وجود نظریه های غلط و یک بعدی در تفسیر حرکت تاریخ است مانند نظریه هایی که مبتنی بر حرکت دوره ای تاریخ است. در پاسخ به این که هر تمدنی پس از رسیدن به مرحله شکوفایی به زوال و انحطاط می گراید و نابود می شود "توسیدید" تباهی قدرت را مطرح می کند که قدرت مطلق همیشه موجبات تباهی و فساد خود را فراهم می آورد . (ابن خلدون) عامل عصبیت و غرور قومی را ذکر می کند .(اگوستن) و (ویکو) اراده الهی و (هگل) روح حاکم بر تاریخ را عامل این تغییرهای بنیادی می دانند و (مارکس) تکامل ابزار را مطرح می کند.
به گمان ما همین نظرات غیر واقع بینانه در تفسیر تاریخ سبب شده که جمعی از متفکران آزاد ا ندیش وجود قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کنند اما اگر نظر قرآن در این زمینه مطرح شود که یک سلسله قضایای شرطی به عنوان (سنن الهی) برتاریخ حکومت داردآیا باز می توان قوانین حاکم بر تاریخ را انکار کرد.
ذکر چند نکته: 1- هدفمند بودن حرکت تاریخ : از نظر قرآن نه تنها انسان بلکه جهان به سوی هدفی معین گام می سپارد و جامعه بشری نیز که جزئی از جهان هستی و مجموعه ای از افراد انسانی است باید هدفی داشته باشد و هدف نهایی در حرکت تاریخ بشری ، پیروزی نیروهای باطل و حاکمیت حق و عدل و مکتب پیامبران و حکومت صالحان است .2- ازادی انسان در ساختن جامعه : جامعه نیز مانند فرد در تعیین جهت و انتخاب هدف آزاد است و می تواند آگاهانه در ساختن تاریخ و تعیین سرنوشت و تغییر بنیادهای خود گام بردارد این حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن منعکس شده است :سوره رعد / 31 (محققا برای کسانی که کافر شده اند به سبب اعمالی که انجام داده اند بلای کوبنده ای می رسد و یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید تا وعده خدا فرا رسد که خداوند از وعده خود تخلف نمی کند ) 3- پیامبران معماران بزرگ تاریخ : محققان غربی که همه چیز را با مقیاسهای مادی می سنجند چون در توجیه و تبیین کار انبیاء و مساله وحی و نیوت به بن بست می رسند خیلی راحت از کنار این مسئله می گذرند و با جملات مبهم و بی دلیل قضیه را خاتمه می دهند ناتوانی این محققان از درک حقیقت وحی و نبوت گاهی به جایی می رسد که آنان را به افسانه گویی وادار می کند و پناه بردن به این گونه افسانه ها و یا مطرح کردن ترس و جهل به عنوان منشا پیدایش دین ناشی از عدم درک حقیقت وحی و نبوت است و اگر خط فکری انبیاء را دنبال کنیم و نقش تعیین کننده آن را در جریانات تاریخی مورد توجه قرار دهیم می بینیم که قسمت اعظم تاریخ را در واقع پیامبران رقم زده اند و بی اعتنایی به این مسئله نوعی خیانت به تاریخ است .
سنتهای الهی عامل محرک تاریخ : قرآن کریم هر گونه تغییر و تحولی را که در جوامع بشری بوجود می آید به سنت های الهی نسبت می دهد و این سنت ها بر کل تاریخ بشر در گذشته و حال و آینده حاکمیت دارد . سوره احزاب /62 (این سنت خداست در مورد فرشتگان و در سنت خدا هیچ گونه تغییری نخواهی یافت ) سنتهای مورد نظر قرآن عبارت است از قوانینی که از ترکیب غرائز و عواطف و فکر و اندیشه و عملکرد انسان و نحوه ارتباط او با جهانی که در آن زندگی می کند به دست می آید که طیعا همه عوامل اجتماعی و اقتصادی و جغرافیایی موجود در روابط انسانها را در بر می گیرد .به طور کلی می توان سنت های الهی را به یک اصل کلی و یک قاعده عمومی برگشت داد و اینکه هر گاه جامعه امکانات و تواناییها ی خود را در مسیری که از جانب خدا تعیین شده قرار دهد و خود را با عالم هستی منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی بر قرار کند چنین جامعه ای صعود می کند و قابلیت بقا دارد در مقابل اگر جامعه ای با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه هوسهای زود گذر قرار بدهد چنین جامعه ای تاوان این انحراف از مسیر حق را خواهد داد.
تخلف ناپذیری سنتها : همانگونه که قوانین طبیعی استثنا بردار نیست و در حوزه حکومت خود با جزمیت تمام و بدون کوچکترین تخلفی جاری است سنتهای حاکم بر تاریخ و جوامع بشری نیز دقیقا همین حکم را دارد . قرآن کریم روی این مطالب اصرار تاکید فراوان دارد و در آیات متعددی تخلف ناپذیری سنتها را گوشزد می کند . سوره بقره/ 80 (و گفتند : آتش ما را نخواهد رسید مگر چند روز اندک ، بگو : آیا از خدا پیمانی گرفته اید که او نتواند پیمان خود را بشکند یا به خدا چیزی را می گویید که نمی داند ) آری برای نژاد پرستانی مانند یهود خداوند هشدار می دهد که سنتهای خداوند در جامعه بشری تخلف ناپذیرند و هیچ قومی نباید خود را ملتی شکست ناپذیر بداند بلکه باید خود را در گرو اعمال خود و مقهور سنن الهی ببیند.
خلاصه فصل دوم : جاهلیت ، ابعاد و نشانه ها
مهمترین و مطمئن ترین منبع برای آشنایی با عصر جاهلی که خاستگاه دین اسلام بود آیات قرآن کریم است که با اشاره به ویژگیهای فکری وفرهنگی آن محیط آگاهیهای لازم را به دست می دهد . و اسلام در محیطی ظهور کرد که مدتهای مدیدی بود که پیامبری در آنجا مبعوث نشده بود و مردم از دعوت و انذار پیامبران محروم بودند وجود این فاصله زمانی که در اصطلاح به آن دوران فترت گفته می شود باعث دور افتادن مردم از ارزشهای الهی و دچار شدن آنها به انحرافات و کجرویهای فکری و عقیدتی شده بود .
شرک و بت پرستی : بدترین نوع انحرافات فکری در عصر جاهلی گرفتاری آنان به شرک و بت پرستی و دوری از توحید و خداشناسی بود البته آنها بخاطر تعلیمات حضرت ابراهیم و برخی از پیامبران که در فاصله های دور بودند در زوایای دل خود خدا را می شناختند و او را آفریدگار جهان می دانستند ولی در عمل برخی از پدیده های عالم از جمله بتهای ساخته و پرداخته دست خود را شریک خدا می دانستند و به جای خدا آنها را می پرستیدند و پای آنها قربا نی می کردند . نخستین کسی که دین اسماعیل را تغییر داد و عرب را به پرستش بتها دعوت کرد عمرو بن لحی بود انچه شگفت آور بود که پیامبر اسلام (ص) در عرض مدت کوتاهی توانست بت پرستی را ریشه کن سازد و جزیره العرب را به کلی از بت و بت پرستی پاکسازی کند.
خرافه ها و بدعتها : منظور از خرافات اداب و سنتی بود که آنها بی آنکه دلیلی دینی یا عقلی داشته باشند به انها باور داشتند و سخت به آنها پایبند بودند و منظور از بدعتها کارهایی بود که انها را به عنوان حکم الهی و فرمان خدایان انجام می دادند در حالی که خدا به آن فرمان نداده بود. موثر دانستن اجرام آسمانی در مرگ و زندگی ، مراجعه به کاهنان و جادوگران ، افروختن اتش برای طلب باران ؛ دفن شتر در کنار قبر اشراف و موارد دیگر از جمله خرافات عصر جاهلی بوده است .
انواع بدعتها : - احکام برخی از حیوانات : انها برخی از حیوانات را نامگذاری خاصی می کردند و برای آنها حکمی در نظر می گرفتند مثلا : (سائبه) شتری بود که صاحب آن نذر می کرد که اگر حاجتش روا شود او را آزاد کند (بحیره) شتری بود که پنج شکم زاییده بود و پنجمی نر بود . اعراب جاهلی این حیوانات را رها می کردند و از انها استفاده نمی کردند و این کار یکی به جهت تقرب به بتها بود و دیگری به عنوان قدر دانی از آن حیوان بود آنان این حکم را به خدا نسبت می دادند و قرآن این حکم را رد کرد و آن را افترایی می داند که به خدا بسته شده است .
بدعتهای آنان در حج : از جمله بدعتها این بود که می گفتند : ما فرزندان ابراهیم و ساکنان حرم هستیم و هیچ قبیله ای قدر و منزلت ما را ندارد بنابراین ما وقوف در عرفات نمی کنیم چون صحرای عرفه بیرون از حرم است و ما خود اهل حرم هستیم و وقوف به عرفه را ترک کردند اما قبایل دیگر وقوف به عرفه می کردند و این بدعت را (حمس) می نامند .آنها در طواف هم بدعتهایی داشتند مثلا : گاهی به صورت عریان طواف می کردند که قرآن در سوره اعراف آیات 31 تا 33 به آن اشاره دارد و این که نماز و دعای آنان در کنار کعبه عبارت بود از کف زدن و صوت کشیدن
عقیده آنها درباره معاد و فرشتگان و اجنه : نوع مردم جاهلی به معاد و زنده شدن پس از مرگ اعتقادی نداشتند و بیگانگی آنها از مسئله معاد آنچنان بود که وقتی پیامبر اسلام (ص) آن را مطرح کرد آنها پیامبر را به خاطر این سخن متهم به دیوانگی کردند . همچنین مشرکان در عصر جاهلی در باره فرشتگان معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند قرآن ضمن رد قاطعانه آن با طنز خاصی می پرسد که چگونه شما دارای پسر هستید ولی خدا دختر دارد و همچنین آنان اجنه و پریان را هم خویشاوندان خدا قلمداد می کردند
هنجارهای اجتماعی و اقتصادی : الف) توهین به زنان و ستمگری در حق آنان : در عصر جاهلی زن همواره مورد ستم بود و با او مانند یک برده یا کالا رفتار می شود واز حقوق انسانی بی بهره بود ستمگریهای انان در حق زنان این بود که اگر مردی می مرد و زنی از او به جای می ماند پسر بزرگش خود را مالک او می دانست اگر از او خوشش می آمد با او ازدواج می کرد و گرنه او را به ازدواج دیگری در می آورد و مهریه اش را می گرفت و خودش خرج می کرد و قرآن ازدواج با همسر پدر را به شدت نهی می کند .
ب) زنده به گور کردن دختران : در ان عصر دختر داشتن عیب و ننگ بود و لذا گاهی نوزاد دختر را زنده به گور می کردند و این کار گاهی به خاطر حفظ خود از ننگ دختر داشتن بود و گاهی از سر ناتوانی از تامین خوراک او بود و قرآن در آیات متعددی به این جنایت مشرکان اشاره می کند و هر دو عامل را خاطر نشان می کند .
ج) ربا خوری و میگساری و قمار بازی و برده داری : در خصوص ربا خوری که ثروتمندان آن عصر سخت گرفتار آن بودند و به یک باره با آن مبارزه نشد و دست آخر حرمت قطعی آن اعلام گردید . و در خصوص شرابخوری که آ« هم به صورت یک عادت در آمده بودند مانند رباخوری ، اسلام به صورت تدریجی با آن برخورد کرد . برده داری هم یکی از کارهای رایج در عصر جاهلی یود که از آنان هر گونه کاری می کشیدند و در حق آنان ظلم می کردند و اسلام مردم را به خوشرفتاری با بردگان دعوت نمود و از مردم خواست مانع ازدواج بردگان خود نشوند.
د) انجام عمل (نسیی) در عصر جاهلی چهار ماه از ماههای قمری ( رجب، ذیعقهده ، ذیحجه، محرم ) را ماههای حرام می گفتند و در این ماهها از هر گونه جنگ و خونریزی پرهیز می نمودند ولی در عصر جاهلی به خاطر منافع خودشان ترتیب انها را به هم می زدند و گاهی حرام بودن یک ماه را به تاخیر می انداختند و ماه دیگری را به جای آن حرام اعلام می کردند و این هر ساله طی مراسمی پس از انجام مناسک حج اعلام می شد و به آن (نسیی) می گفتند لذا قرآن آن را کاری زشت و فزونی در کفر اعلام کرد.
نظام های حکومتی : در عصر جاهلی اگر بخواهیم نامی برای نظام اجتماعی آنان پیدا کنیم می توانیم آن را نظام قبیلگی بنامیم و هر قبیله برای خود رئیس و آداب و رسومی داشت که بزرگانشان در محلی بنام دارالندوه با یکدیگر مشورت می کردند کارهای مهم قبیله مانند: مباشرت در امر (نسیی) ، کلید داری کعبه ، خدمت به زائران ، تعمیر مسجدالحرام بود که آنان به این مناصب افتخار می کردند . در حالی که قرآن ایمان به خدا و جهاد را بالاتر از این مناصب معرفی می کند .در فرهنگ جاهلی کاهنان و منجمان و جادوگران و فالگیران و شاعران به نوعی بر مردم حکومت داشتند که آنان در مشکلات خود به کاهنان و برخی از شخصیتهایی که به علم و دانش شهرت داشتند مانند : ورقه بن نوفل و ولید بن مغیره مراجعه می کردند .
کلمه جاهلیت که به عصر اعراب پیش از اسلام اطلاق می شود چهار بار در قرآن آمده که در آنها به داوری ها و باورهای غلط و خودنمایی ها و تعصبات جاهلی اشاره شده است ظن جاهلیت : سوره آل عمران /154 حکم جاهلیت :سوره مائده /50
تبرج جاهلیت : سوره احزاب /33 تعصب جاهلیت : سوره فتح /26
مريم طالعي بافقي -ارشد تاریخ اسلام
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم آذر ۱۳۹۱ ساعت 18:19 توسط زینب شریفی
|