کتاب خاک های نرم کوشک

این کتاب بازسازی خاطرات یک شهید گمنامه

تعجب نکنید منو تو فقط اونو خوب نمیشناسیم اما خدا اونو خوب میشناسه

شاید بین ماها خیلی غریبانه زندگی کرد اما دریایی از معرفت بود.

کتاب خاکهای نرم کوشک معرفی یه فرشته است یه کسی که صاحب یه قلب ساده و بی کینه اما زلال ودریایی بود

یه کسی که ظاهرش خیلی ساده بود اما تو دلش هزارتا اقیانوس موج میزد. من این کتابو به همه ی دوستان سفارش میکنم .

شک نکنید از خیلی از رمانهای امروزی که پوچی و نخوت و توهم میاره خیلی بهتره و درعوض اونا به آدم قوت قلب و اراده میده وبا خودش هزاران تحول میاره.

بعضی آدما اونقد که بزرگن حتی تو ظاهر بی آلایششون فقط کافیه یه نیم نگاهی به بقیه بندازن تا کیمیاییش کنن . اینجاس که میگن : اکسیر عشق  بر مسم افتاد و زر شدم

یادمون نره:

شرمنده ی آن نگاه آبی باشیم- تاسیب نیامده گلابی باشیم

در اشهد آخرش اناری میگفت - یک بچه بسیجی حسابی باشیم

دوس دارید بدونید این آدم دریای کیه؟

شهید عبدالحسین برونسی

یاعلی

 

سيره پيامبر اعظم صلي‌الله عليه و آله

زينب شريفي اسدي

سيره به معناي سنت و روش است كه در سيره نبوي دنبال مي‌شود. قديمي‌ترين سيره بجا مانده، سيره نبوي ابن اسحاق شيعي است كه ابن هشام بعدها آنرا به زبان اهل تسنن برگرداند و به خلفاي سني مذهب زمانش تقديم نمود. در هر حال، سيره نبوي از كتاب‌ها و آثار مربوط و نزديك به زمان ايشان قابل جمع‌آوري است اما چون اكثر وقايع نگاران زمان ايشان روحيه جنگ محوري و رفتار سياسي موثر را داشتند كمتر در سيره فرهنگي، علمي، اقتصادي و ... ايشان اثري بجا گذاشتند. آنها در تقسيم‌بندي سيره پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم نيز اين تاريخ‌هاي كمابيش موثر را به عنوان سرفصل‌هاي كار در نظر گرفتند كه همچنان اين نگاه در جامعه وجود دارد و به صورت الگو دنبال مي‌شود. از اين رو، در اين مقاله سعي در ساختار شكني شده، و با توجه به روند قدرت در دوران نبوي به تبيين مناسبات سياسي زمان ايشان پرداخته شده است و به قبل از آن اشاره نگرديده است.

الف- دوران مكّي:

پيامبر گرامي اسلام در سن 40 سالگي در مكه به پيامبري مبعوث گرديد.(1) در حالي كه رفتارش سرآمد همگان بود و از شدت صداقت و امانت‌داري به امين معروف شده بود. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در شرايطي به رسالت مبعوث گرديد كه جهل در سراسر عربستان بيداد مي‌كرد، علم در پايين‌ترين حد خود بود با توجه به روايات از شرايط بعثت انبياء نبودن علم در جامعه و وجود گمراهي در آن دانسته شده از اين رو پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آْله و سلم كه درياي علم و حكمت ومعرفت بود براي مردمي كه به لحاظ علم و حكمت تهي و نزديك به تهي بودند، بايد تعليم رسالت مي‌نمود.

در ابتدا با سطح فردي دعوت آغاز به كار نمود. بسياري سعي كردند اين دوره را دوران مخفي رسالت ايشان بدانند در حالي كه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم و علي عليه‌السلام و حضرت خديجه (س) در كعبه نماز مي‌گزاردند البته تا كمي پيش از آن براي عبادت همواره به خارج شهر مي‌رفتند نبايد فراموش كرد كه در جامعه مكه هنوز موحدين حنيف زندگي مي‌كردند كه از نسل حضرت ابراهيم عليه‌السلام و متصديان امور كعبه محسوب مي‌شد و اينان نبودند مگر قبيله قريش كه نسب ايشان را به حضرت ابراهيم عليه‌السلام مي‌رساندند.(2)

تا سه سال شرايط به همين منوال مي‌گذشت تا اينكه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در جريان عشيره اقربين با دعوت از خويشان هاشمي‌اش با ملايمت و مهرباني آنها را به اسلام فرا خواند. (3) نتيجه اين ميهماني مسلمان شدن عده زيادي بود كه جعفربن ابيطالب و عبيده بن حارث از اين شمار هستند. (4) خلاف آنچه كه برخي منابع اشاره كرده‌اند به اين ترتيب شمار مسلمانان به خود نظم گرفت و پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در اين نظام به لزوم مساعدت و همراهي كسي براي شكل دادن يك نظام كارآمد توجه داشتند كه علي عليه‌السلام به اين دعوت پاسخ همكاري داد و برخي بخاطر مشاغل فراوان، تجارت و .. كمتر از علي عليه‌السلام نوجوان مي‌توانستند در راستاي اين اهداف از خود تلاش بروز دهند. مسئوليت‌پذيري علي عليه‌السلام قبلاً در همراهي‌هايش در حراء با پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم جاي شبهه براي اين انتخاب باقي نگذاشت و به لحاظ فكري هم 3 سال بود كه با باورهاي اسلامي خو گرفته بود و با تربيت در دامان پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با نفس معارف الهي آشنا بود. با اين حال، الگوهاي موجود در نظام قبيله اي باعث خرده گرفتن قوم به ابيطالب شد به اينكه « تو بايد از پسرت اطاعت كني» (5) اما اين الگوهاي رايج باعث ايجاد هيچ تغييري در تصميم پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم نداشت و با باور شايسته محور وبدون توجه به الگوهاي سنت شده ناكارآمد، آنها را عملي مي‌نمود.

كم‌كم پس از بيان هست‌ها و بايدها، سخن از نيست‌ها و نبايدها به ميان آمد و انتقاد از خدايان و بت‌ها باعث جبهه گرفتن بخشي از قريش و اهل مكه عليه ايشان شد. (6) در راس اين مخالفان ابوجهل – از اشراف بني مخزوم- و بني اميه بودند ابولهب – عموي پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم – نيز به تدريج با تحريكات همسرش و ديگران به جناح مخالف و پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم پيوست.

با بالا گرفتن تعاليم پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم، كم كم شدت مخالفت مخالفان افزوده شد از اين رو در گام‌هاي نخستين با وساطت و ريش سفيدي، سعي در حل بحران نمودند. آنها نزد ابوطالب رفتند كه بزرگ قومش بود اما ابوطالب از پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم حمايت كرد و قريش از اين جبهه ناكام گشت.(7) گام بعد استهزاء و تمسخر به ساحت مقدس ايشان بود. اگر چه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با سكوت و احترام در مقابل اين بي‌احترامي‌ها برخورد مي‌نمود، با اين حال در اين ساحت، ابوجهل كار را به گستاخي مي‌كشاند كه با عكس‌العمل حمزه، در تنبيه او و ظاهر شدن اسلام حمزه، جان تازه‌اي به دعوت بخشيده شد. (8)

اين بار قريش كه در مقابل شخص پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم خلع سلاح شده بود، طرفداران ايشان و مسلماناني كه از ساختار قبيله‌اي قدرتمندي برخوردار نبودند را تحت فشار و ستم قرار داده سميه و همسرش ياسر در اين مرحله به شهادت رسيدند. عده ديگري هم كه در شرايط مشابه به سر مي‌بردند طبق سفارش پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم به حبشه هجرت نمودند. اين جريان در سال 5 بعثت رخ داد. (9) پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم، جعفربن ابيطالب را كه همانند او از جايگاه قبيله‌اي خوبي برخوردار بود، با اين گروه و به عنوان امير آنها و جانشين خودش انتخاب نمود. مناظره جعفر با هيئت مسيحي حبشه و نجاشي بيانگر درايت و فهم او در علوم ديني است. (10) مسلماً در جامعه مذهبي و مسيحي حبشه حضور چنين فردي ضروري بود مسيحي شدن يكي از اين مسلمانان بيانگر اهميت جعفر و تدبير خوب پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در انجام اين مهم بود. قريش سعي در استرداد اين عده نمود كه با حمايت نجاشي از اهداف آنها كه توسط جعفر تبيين گرديد بي‌نتيجه و ناكام ماند!!

پس از اين جريان، نزول سوره نجم بود. اين آيه سجده واجبه دارد وقتي اين سوره نازل شد و پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم آن را در مكه قرائت نمودند و اين باعث شد تا مسلمانان سر به سجده بگذارند كه در كمال ناباوري، گويي همه اهل مكه سر به سجده گذاشته بودند اين جريان شاهد است به بروز ننمودن اسلام عده‌اي از مسلمانان، كه تاثير زيادي در مكه به همراه داشت و خبر آن به حبشه هم رسيد كه بيانگر در ارتباط بودن اين ده مركز و درايت پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در تسهيل ارتباط با مسلمانان حبشه بود.

رفتن مسلمانان به حبشه باعث كمتر شدن مسلمانان در مكه و بالا گرفتن فشارقريش بر اين عده بود. در اين شرايط بود كه طرح محاصره اقتصادي- فرهنگي بني‌هاشم به اجرا درآمد، 3 سال در بدترين وضعيت گذشت بدون كسب و كار تجارتي حضرت خديجه (س)، با درك واقعي رسالت نبوي صلي‌الله عليه و آْله و سلم همه ثروتش را هزينه نموده و خرج تسهيل سختي‌هاي شعب ابيطالب نمود. ابوطالب مسلمانان را كه بني‌هاشم و بني‌مطلب بودند جمع كرد تا در اين شمار كم مسلمين بتواند پايگاهي ايجاد نموده و جان پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم را حفظ نمايد. (12) مسلماً قدرت كم مسلمانان باعث اجتماع آنها در شعب بود و ممانعت از خطرات احتمالي و پشتيباني از هم و تسهيل شرايط محاصره اقتصادي در داخل شهر.

پايان محاصره اقتصادي با مرگ بزرگ بني‌هاشم- ابوطالب- همراه شد. ستون محكمي در حمايت از او محسوب مي‌شد. طي سالهاي شعب كه كارهاي سياسي را كاملاً مخفيانه و با حضور شماري از هاشميان با حفظ شرايط استتار انجام مي‌داد در سالهاي سخت شعب، موسم حج موقع خوبي براي تبليغ اسلام و پيدا نمودن جايگاه و پايگاه خوبي در اين دعوت بوده با اعلان حمايت مردم يثرب، دعوت به آنجا كشيده شد. پس از پايان محاصره و وفات ابوطالب و سخت‌تر شدن شرايط مسلمانان، اين هجرت آغاز شد. (13)

در ابتدا مسلمانان به تدريج خارج شدند تا آنجا كه مكه از جوان خالي شد اين امر بيانگر نو و پاسخگو بودن حرف‌هاي پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم و پاسخگو نبودن انديشه‌هاي كهن جاهلي بود. با خالي شدن اين عده نقشه ترور شبانه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم پايه‌ريزي مي‌شود كه با ياري علي عليه‌السلام اين نقشه قريش نيز نقش برآب مي‌شود. (14)

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم علي عليه‌السلام را براي انجام باقيمانده امور مي‌گمارد و عباس عليه‌السلام را با حفظ ظاهر براي انجام امور خاصي مي‌گمارد و حكم چشم و گوش پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم را مي‌يابد و اين نبود مگر بخاطر اعتماد به او و اطمينان از دقت و تدبير او. طايفه بني‌غفار نيز در اين راستا به او كمك زيادي رساندند.

ب- دوران مدني

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم منتظر همراهي علي عليه‌السلام شد و سپس با او راهي يثرب گرديد. او با رعايت احترام به همگان و نگاه برابر به همه كارش را شروع كرد و سپس با ايجاد عقد اخوت مهاجر و انصار را با هم برابر و برادر ناميد و شروط ارزشي‌اي را براي ارجعيت و ارجحيت افراد تعريف كرد. كار فرهنگي بزرگي با كار كلان سياسي به عنوان يك حكومت اسلامي آغاز گشت. تشكيل سپاه در اين مرحله از قدرت جا مي‌گرفت در اولين برخورد خبر كاروان تجاري قريش به سركردگي ابوجهل به همراه 300 تن به گوش رسيد. اين تعداد فراوان عجيب به نظر مي‌رسيد از اين رو پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم حضرت حمزه عليه‌السلام را كه در شجاعت و جنگاوري معروف بود و سابقه شركت در جنگهايي را داشت به فرماندهي سپاهي 30 نفره در مقابل كاروان تجاري قريش فرستاد تا امكان هرگونه تجاوزي را از آنها سلب نمايد. (15)

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم يكبار ديگر عبيده بن حارص را به فرماندهي سپاهي را همان اهداف پيشين عليه قريش فرستاد. (16) اين عكس‌العمل‌هاي به موقع و پيشگيرانه و دشمن شناسانه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم بسيار تحسين برانگيز مي‌باشد.

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم كم كم دومين سال هجرت را سپري مي‌كردند كه قريش با سپاهي راهي حمله به مدينه شد. آنها بني‌هاشم مكه را كه خاندان پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم بودند، به زور و اكراه مجبور به شركت در جنگ نمودند. (17) تا با اين كار، اعتماد به نفس مسلمانان را از آنجا گرفته و پايگاه آنها را در مدينه به خطر بيندازد. انصار با شركت در جنگ اين هدف قريش را به اسارت مسلمانان درآوردند تا در جنگ شركت نكرده باشند. (18) به اين ترتيب قريش به هيچ يك از اهدافش نرسيد و عليرغم آن بسياري از بزرگان قومش را از دست داده، شكست سختي خورد. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با حفظ ظاهر، عباس عليه‌السلام و ساير اسرا را با گرفتن جزيه در انظار مردم، دوباره به مكه محل رسالتشان بازگرداند. (19) اين جنگ حيثيت قريش را به بازي گرفت و در همانجا وعده جنگ بعدي را در سال آينده آن گذاشت تا براي تلافي بازگردد. سال بعد، قريش در بدرالموعد حاضر نشد اما پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم براي اطمينان علي عليه‌السلام را با سپاهي به بدر فرستاد تا از وقوع احتمالي آن جلوگيري نمايد.

جنگ احد تصميم بعدي قريش بود. آنها، حبشيان، بني كنانه، اهل تهامه و زنان قوم ايشان را با خود همراه ساختند تا هم برخورد حيثيتي با جنگ داشته باشندو هم مردانشان را تهييج به جنگ نمايند. (20) در جنگ عليرغم موفقيت آغازين مسلمانان و فرار قريش در اثر بي‌تدبيري عده‌اي از مسلمانان نتيجه به عكس گرديد و سپاه اسلام شكست خورد حضرت حمزه عليه‌السلام در اين نبرد كشته شد. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم نيز مجروح گشت.

توطئه اقوام يهودي در حين تك تك جنگ‌هاي پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با قريش بيانگر ارتباط مخفيانه اين دو با هم است و پس از هر جنگ با قريشيان پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم به سركوب يكي از اين طوايف يهودي مي‌پرداخت. (21) يهوديان تمكن مالي داشتند و در قلاع محكمي ساكن بودند كه حتي احتمال نفوذ هيچ مسلماني در آن نمي‌رفت. همين امر آنها را در خيانت به پيمان هاي پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم گستاخ تر مي نمود. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در ابتدا آنها را از مدينه اخراج نمود اما در خيانتهاي بعدي آنها، حتي دستور كشتار آنها را پس از چند بار توطئه و خيانت صادر نمود. اين وضعيت آرامشي را در مدينه با خودهمراه ساخت.

قريش كم كم پي به جايگاه قدرت پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم برد از اين رو براي يكسره كردن كار ايشان بزرگترين تصميم نظامي خود را گرفت. او تمامي هم پيمانانش را در نبردي عليه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم همراه نمود، تعداد اين گروهها آنقدر زياد بود كه نبرد احزاب نام گرفت. در اين نبرد، خندق كه مسلمانان كنده بودند در مقابل اين سپاه فراوان توانست در تعويق جنگ كارساز باشد. قدرت قريش آنقدر زياد بود كه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم به آنها پيشنهاد صلح نمود به شرط ثلث محصولات مدينه، كه قريش نپذيرفت. (22) زمان طولاني محاصره باعث ايجاد تفرقه در سپاه دشمن شد و عليرغم قدرت چشمگير قريش مسلمانان را پيروز نمود.

سياست پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم به وضوح در همه اين جنگها پيدا است. ايشان همواره در جنگهاي بزرگ علي عليه‌السلام را فرمانده سپاه مي‌نمود و در ساير جنگها ساير فرماندهان را با ارجحيت بني‌هاشم مسلماً جايگاه بني‌هاشم، اعتماد به آنها و همراهي ايشان با پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در شرايط سخت گذشته امكان اين تصميم گيري را براي ايشان آسانتر مي‌نمود.

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در مدينه، حتي كاروانهاي تجاري مهيا كرده و اموال مسلمانان را به تجارت شام مي‌فرستاد. (23)

پس از شكست جنگ خندق (احزاب) قريش ديگر ياراي سربلند كردن نداشت پس از آنها پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم يهوديان خيبر آخرين يهوديان قدرتمند ياغي را نيز سركوب نموده، آنها را نفي‌بلد نمود، شرايط خوبي در جامعه حاكم شد ديگر از منافقان كه اكثراً يهودي بودند خبري نبود. مدينه كم كم به آرمان شهر بزرگي تبديل مي‌شد كه مهاجرين حبشه وارد آن شدند. (24) آنها با مسلمان نمودن نجاشي و شمار زيادي از حبشيان، پس از پايان رسالتشان وارد مدينه شده بودند. پس از اين زمان، قريش و يهوديان عكس العمل كمتري نسبت به پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم بروز مي‌دهند. قريش حتي صلحنامه‌اي را با پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم برقرار مي‌سازد در حالي كه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با سپاه به مكه نرفته بود. مسلماً يهود و قريش سركوب شده بودند و قدرت آنها رو به زوال بود.

در گام بعد پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم با دشمنان رومي هم مرز شد از اين رو سپاهي را به آن ناحيه كه شكست سختي خورد و شهدا زيادي داد، اين جريان باعث شد، قريش كه ديگر ياراي مقابله با پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم را نداشت با خزاعه- هم پيمان پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم – جنگيده و به او ضربه بزند. (25)

اين گستاخي قريش سبب نقص پيمان صلح شد و پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم را با همه سپاه راهي فتح مكه نمود بسياري از بزرگان مكه كه پي به قدرت پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم برده بودند پيش از ورود ايشان به مكه به حضور ايشان رسيده و با او بيعت نمودند و فتح مكه كامل شد و عملاً پيامبر قدرت بلامنازع مكه و مدينه گرديد ايشان امور كعبه را به دست گرفته و خود كارگزاري برآن گماردند.

برخي قبايل سركش ديگر هم باقي مانده بودند كه آنها نيز بوسيله سپاهيان اسلام سركوب شدند. (26) حنين و طائف در اين سير سركوب شدند. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم امور كعبه را در دست گرفت و سوره‌هاي جديد و احكام وارده را به آنها نيز ابلاغ مي‌نمود. (27) اما هنوز دشمن بزرگ روم سركوب نشده بود اين بار شخص پيامبر با سپاه آراسته بسيار زيادي راهي مرزهاي آنجا شد و با انجام مانوري نظامي ترس سپاه اسلام را در دل آنها ريخت و توانست امنيت و آرامش را در آن مرزها نيز برقرار سازد.

پس از ايجاد آرامش سياسي، پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم علي عليه‌السلام را براي انجام كارهاي فرهنگي به خارج از قلمرو اسلامي فرستاد. علي عليه‌السلام به يمن رفت و توانست مسلمانان يمن و بني‌همدان كه هريك در تشيع يد طولاني از خود در زمانهاي بعد داشتند، تربيت نمايد. تاثير سخنان علي عليه‌السلام برخاستند از نوع تفكر ديني او بود كه مردم اقوام را شيفته خود مي‌نمود پس از آن پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم جانشين خود را در غدير خم به مردم معرفي نموده و با دانستن آن سال به عنوان آخرين حج خود به سخنانش جايگاه ويژه‌اي مي‌بخشد. اينگونه رسالت عظيم پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم تثبيت و تكميل مي‌گردد و پيامبر اعظم صلي‌الله عليه و آْله و سلم سپس پايان اين رسالت گرانقدر خود به مقام قرب الهي كه جايگاه واقعي‌اش بود، باز مي‌گردد.

پي نوشت‌ها:

1- ابن سعد كاتب محمد، طبقات، ص188
2- ابن سعد كاتب محمد، طبقات ص188
3- ابن سعد، طبقات، ص 197- تاريخ اليعقوبي، ج 1، دارصاربيوت، ص 27، (شعرا6)
4- ابن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج 2، دارصار، بيروت، ص 28
5- تاريخ طبري، ص 866
6- همان، صص 867، بلازري، انساب الاشراف، موسسه اعملي بيروت، طبعه اول، 1394 ق
7- تاريخ طبري، ص 868، سيره ابن هشام، ص 239، المبر، ص 25
8- تاريخ طبري، صص 876-877
9- طبقات ابن سعد، ص200
10- سيره ابن هشام، ص 314- ذهبي ص 146
11- سيره ابن هشام، ص 315- تاريخ طبري ص878
12- بيهقي، دلائل النبوه، ج2، ص 65، تاريخ طبري، ص 878، طبقات ابن سعد، ص 205
13- تاريخ طبري، ص 905 تا 908- طبقات ابن سعد، ص 223 و 222
14- تاريخ يعقوبي، ج 1، صص 398و 397- طبقات ابن سعد، ص 224- تاريخ طبري، ص 916- ذهبي، ص 265
15- تاريخ طبري، ص 933- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 403- مغازي واقدي، ص 6- تاريخ خليفه، بيروت، ص 29
16- مغازي واقدي، ص 6
17- تاريخ طبري، ص 959
18- همان، ص 969
19- همان، ص 983
20- همان، صص 1015-1014
21- مغازي واقدي، ص 268
22- تاريخ طبري، ص 1073
23- مغازي واقدي، ص 427
24- مغازي واقدي، ص 521- تاريخ يعقوبي، ج 2، بيروت، ص 56
25- تاريخ طبري، ص 1173
26- همان، ص 1201- مغازي 687- يعقوبي ص423
27- مغازي، ص 824

این مقاله به همراه ۲مقاله دیگر این نویسنده در سایت سازمان تبلیغات چاپ گردیده

ماهيت روزه در اسلام

 

نويسنده: زينب شريفي اسدي

پژوهش حاضر به تبيين ماهيت روزه در اسلام پرداخته از اين در گام نخست به بيان پيشينه روزه در اديان ابراهيمي و اسلام پرداخته شده سپس تعريفي از ماهيت روزه (با تكيه بر نمود ظاهري آن) ارائه شده است. سپس در گام اصلي پژوهش، به بيان شرايط و ماهيت اصلي روزه پرداخته شده شرايطي كه نخوردن و ... را تنها شروط لازم مي‌داند نه كافي و شروط ديگري هم در آن طرح مي‌نمايد كه توجه انسان را از ظواهر به معنويات و روحيات دروني انسان سوق مي‌دهد كه شرايط كمال يك روزه است.
در قدم بعد آثار روزه در مراحل مختلف مطرح مي‌شود، خصوصاً اينكه در مرحله كمال روزه، آثار واقعي آن و بزرگي از آن نصيب روزه دار مي شود.پس از آن، به كاربرد روزه در قوانين اجتماعي پرداخته شده و اينكه مثلاً دو مقوله كفاره و قصاص در برخي موارد با روزه سامان گرفته است.

مقدمه

اين پژوهش بر آن است تا به بررسي جايگاه، روزه در اسلام بپردازد. از اين رو با بررسي قرآن و احاديث سعي شده تا برداشت مفيدي از روزه ارائه گردد، بر خلاف ساير تحقيقات مشابه از بيان احكام و فضايل روزه، كه معروف همگان است تا حد امكان خودداري گرديده و به بيان ماهيت اصلي روزه پرداخته شده.

روزه، عملي عبادي است كه خداوند آنرا به همه اديان ابراهيمي قبل از اسلام و بعد از اسلام نيز نازل نمود. ازاين رو با پرداختن به ماهيت و شرايط عميق روزه مي‌توان به هدف خداوند از روزه و جايگاه آن و سپس وظيفه اصلي روزه داراي پي برد.

تاريخچه روزه:

تاريخ روزه، براي اولين بار در اسلام به سال 6 ه.ق مي‌رسد، زماني كه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم پس از صلح حديبيه، راهي مدينه شدند، ايشان در مدينه اعمال ماه رمضان و سپس شوال را بجا آوردند. اسلام جايگاه خاصي براي روزه قائل مي‌باشد، تا آنجا كه در حديثي از پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم يكي از ستون‌هاي محكمي كه اسلام برآن استوار گرديده را، روزه‌داري در ماه رمضان مي‌شمردند. و در جايي ديگر يكي از سه ساحت بهره‌برداري از اسلام را روزه مي‌دانند.

روزه گرفتن تنها متعلق به دين اسلام نمي‌باشد، در قرآن كريم آمده: « ... روزه بر شما واجب شده، همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود.» طبق اين آيه روشن مي‌شود كه روزه در همه اديان پيشين وجود داشته. خداوند براي شفاف نمودن بيشتر اين موضوع به ذكر نمونه‌اي از آن در قرآن مي‌پردازد، قرآن كريم به جريان تولد حضرت عيسي اشاره نموده و خطاب به حضرت مريم مي‌فرمايد: « .... اگر كسي از آدميان را ديدي، بگو براي خدا روزه نذر كرده‌ام.» البته روزه ايشان مستحبي بود كه به واسطه نذر واجب مي‌گشت اما از ديگر سو، پيام ديگر آيه عنايت خاصي است كه خداوند به روزه دارد و آنرا به افراد برگزيده خود سفارش مي‌نمايند.

تعريف روزه:

روزه از جمله اعمال عبادي است كه خداوند به آن امر فرموده است كه در آن، انسان در طول مدت معين و ساعات خاصي از شبانه روز، از خوردن و آشاميدن و ... در برخي موارد، حتي صحبت كردن دست مي‌كشد.

روزه در گام اول عبارت است از حفظ شكم و شهوت از خوردن و آشاميدن و بهره گيري از غريزه جنسي و رعايت آداب ظاهري كه در توضيح المسائل‌ها بيان شده.

در گام بعد حفظ زبان، گوش، چشم، دست و پا و ساير اعضا و جوارح از گناهان را دربر مي‌گيرد كه در صورت عدم رعايت آنها، روزه باطل مي‌گردد. اما همه اينها بهانه‌اي است تا انسان بيشتر به نفس خود توجه پيدا كند.

هدف نهايي روزه، رسيدن به اين مرحله است كه آن روزه قلب از هموم دنيوي و افكار پست و نگهداري او از ماسوي الله مي‌باشد.

علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: «روزه دل با ارزش‌تر از روزه زبان و روزه زبان، باارزش‌تر از روزه شكم است.»

شرايط روزه:

همانطور كه بيان گرديد، روزه دست كشيدن و خودداري از خوردن و آشاميدن است البته، آسان‌ترين چيزي كه خداوند بر روزه‌دار واجب نموده، همين امر مي‌باشد.

اين حداقل كار، نيز تاثيرات خاص خود را در انسان مي‌گذارد، در حديثي از معصوم عليه‌السلام آمده: «با گرسنگي، مجاري شيطان را تنگ نماييد، كه او مانند خون در بدن انسان جاري است.» در همين راستا، پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم مي‌فرمايد: « كسي كه شكم خود را گرسنه نگه دارد، انديشه‌اش تربيت مي‌شود.» ايشان همچنين مي‌فرمايند: «با تشنگي و گرسنگي با نفس‌هايتان مبارزه كنيد، همانا پاداش اين كار همانند پاداش مبارزه در راه خداست و عملي دوست داشتني‌تر از گرسنگي و تشنگي نزد خدا نيست.» ايشان همچنين فرمودند: «گرسنگي بكشيد و بر بدن‌هايتان سخت بگيريد، شايد دل‌هايتان خداوند متعال را ببيند.» «برترين شما روز قيامت، نزد خدا، كسي است كه گرسنگي بيشتري كشيده باشد و در خداوند متعال تكفر بيشتري نموده باشد.»

خداوند متعال به روحيه و طبيعت بشر توجه داشته و روزه را بر اساس آن براي بشر مقرر نموده است. احكامي هم براي روزه قرار داده تا اشخاصي نظير مسافر و بيمار، تحت فشار قرار نگيرند و بتوانند عوض آن را با فضاي روزه و يا اطعام به مساكين جبران نمايند.

با همه اوصافي كه به عمل آمده، روزه تنها خودداري از خوردن و آشاميدن نيست، بلكه طبق احاديث، «بايد گوش، چشم، زبان، فرج و شكمت نيز روزه بگيرند. دست و پايت را نگه دار و بسيار سكوت كن مگر از خير. با نوكرت رفق و مدارا نما. هنگام روزه بايد گوش و چشم تو نيز از حرام و زشتي روزه بگيرند. از جدال و آزار رساندن به نوكر خودداري كن و وقار روزه را داشته باش. روزي كه روزه هستي با روزي كه روزه نيستي بايد باهم فرق داشته باشند.»

آنچه از احاديث برمي‌آيد اين است كه روزه آدابي دارد كه در تحمل گرسنگي محدود نمي‌شود و خداوند اهداف بلندي را در آن قرار داده، به همين خاطر، پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم فرمودند: « .... چه بسيار روزه‌داراني كه سودشان از روزه، تنها گرسنگي و تشنگي است.»

همه آداب و اعمالي كه در ماه مبارك رمضان مورد توجه مي‌باشد فلسفه‌اي دارد. تا آنجا كه يكي از سخنراني‌هاي پيامبر اعظم صلي‌الله عليه و آْله و سلم به تبيين اين مقوله و اهميت ماه مبارك رمضان اختصاص يافته است. در بخشي از اين سخنان چنين آمده: « ... با تشنگي و گرسنگي خود در آن، گرسنگي روز قيامت را به ياد آوريد. به فقيران خود صدقه بدهيد، بزرگان خود را احترام كنيد، كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهيد و صله رحم را بجا آوريد. زبان‌هاي خود را حفظ كرده. ديدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نيست و گوش‌هاي خود را از آنچه گوش دادن به آن حلال نيست، نگه داريد. با يتيمان مردم مهرباني كنيد تا با يتيمان شما مهرباني شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه كنيد. هنگام نماز دستهايتان را با دعا به طرف او بلند كنيد، زيرا اين وقت، بهترين اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه كرده و هنگامي كه از بخواهد و با او مناجات نمايند، جواب آنان را مي‌دهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبيك مي‌گويد و اگر دعا كنند، دعايشان را مستجاب مي‌كند.

از ديگر اعمالي كه پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم به آن اشاره نمودند شامل موارد زير مي‌باشد:

استغفار، سجده و عبادت زياد، افطاري دادن، اصلاح اخلاق، آسان گرفتن بر زيردستان، تكريم ايتام، خواندن نمازهاي مستحبي، عمل به واجبات، ختم صلوات فراوان، تلاوت قرآن، دعا. در راستاي اعمال مذكور كارهايي هم وجود دارد كه روزه‌دار را از انجام آن نهي مي‌نمايند. كارهايي كه هم روزه و هم وضو را باطل مي‌سازد، شامل: دروغ، غيبت، سخن چيني، نگاه شهوت انگيز، سوگند ناروا و دروغ.

پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم فرمودند: روزه سپري است، در برابر عذاب خدا، تا آن گاه كه روزه دار آن را به وسيله دروغ يا غيبت پاره نكند.

از ديگر شرايط روزه، رعايت اخلاق روزه‌داري است. در اين راستا، حديثي از پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم زينت‌بخش مي‌باشد، ايشان فرمودند: «كسي كه روزه گرفت، آن روز، ناداني و سبك سري نورزد و اگر كسي در مورد او ناداني كرد، نه به او ناسزا گويد و نه بدرفتار كند، بلكه بايد بگويد: من روزه دارم و زبان به زشتي باز نخواهم كرد.»

از جمله شرايط روزه «سكوت» مي‌باشد. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم فرمودند: «سكوت روزه دار، ستايش خداست.» و ثمره بزرگ سكوت، تذكر مي‌باشد. كه حكمت را به ارمغان مي‌آورد.

در سوره مريم به صورت شفاهي به مقوله سكوت در روزه پرداخته . در اين سوره به حضرت مريم وحي مي‌شود: بگو براي خدا روزه نذر كرده‌ام، پس امروز با بشري سخن نمي‌گويم. در اين راستا حديثي از امام صادق عليه‌السلام مقوم بحث است. ايشان روزه‌دار را حتي از مجادله و سوگند راست منع مي‌نمايد.

همه شرايطي كه در مورد روزه ذكر گرديد، بايد در ظرف زماني خاص واقع گردد، زيرا تنها ماه مبارك رمضان است كه ماه برگزيده خداست تا مسلمانان ابتدا تا انتهاي آن روزه بگيرند. هيچ كس، حق ندارد بدون دليل موجه شرعي، روزه اين روزها را ترك نمايد. آنچه ارزش روزه را مضاعف مي‌نمايد، واقع شدن آن در ماه مبارك رمضان است، ماهي كه قرآن در آن نازل شده و پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم در اين ماه شروع به تنزيل قرآن نموده.

پس از همه آنچه ذكر گرديد، شخص روزه دار، بايد شرايط روحي خود را براي روزه گرفتن آماده سازد. امام صادق عليه‌السلام فرمود: « موقعي كه روزه مي‌گيري، خود را به آخرت، نزديك ببين و با خضوع و خشوع و شكستگي و خواري‌اش، مانند بنده‌اي كه از مولاي خود ترسان است. دلت را از عيوب و باطنت را از حيله‌ها و منكرها پاك كن و از هرچه غيرخداست. بيزاري جوي، در روزه خود، تنها خدا را سرپرست خود بدان و آن گونه كه شايسته است از خداوندي كه بر همه غالب است بترس. در روزهايي كه روزه مي‌گيري، روح و بدنت را به خداي متعال بده و قلب خود را براي محبت او و بدنت را براي عمل به دستوراتش و چيزهايي كه از تو خواسته ، آزاد گردان .... »

نتيجه روزه، معرفت به خداوند است و شكرگزاري از او بخاطر اينكه ما را هدايت نموده، كساني كه به اين مرحله برسند، مورد آمرزش خدا قرار گرفته به اجر عظيمي مي‌رسند. ماه مبارك رمضان، بهترين فرصت براي كسب آمرزش خداوند است. پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم فرمود: «هركس ماه مبارك را از دست دهد و آمرزيده نشود، خدا او را نيامرزد.»

آثار روزه:

روزه، آثار ظاهري و باطني فراواني را در پي دارد. روزه در حداقل و اولين پيامد، به انسان سلامتي مي‌دهد.

البته، اين همه اهداف آن نمي‌باشد، هدف و اثر اصلي روزه در حديثي قدسي به خوبي بيان شده؛ «نتيجه روزه كم خوري و كم گويي است كه حكمت را به ارمغان مي‌آورد. حكمت نيز، معرفت و يقين را در پي دارد. وقتي بنده‌اي به يقين برسد، باكي ندارد كه چگونه روزگار را سپري كند در سختي يا آسايش و اين مقام خوشنودهاست.

هركس طبق خشنودي من رفتار كند، سه خصلت به او مي‌دهم: شكري كه ناداني همراه آن نباشد، يادي كه فراموشي نداشته باشد و دوستي‌اي كه دوستي مرا به دوستي آفريدگانم ترجيح ندهد. هنگامي كه او مرا دوست داشت. من هم او را دوست خواهم داشت؛ دوستي او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را به عظمت جلالم مي‌گشايم و علم آفريدگانم را از او پنهان نمي‌دارم؛ در تاريكي شب و روشنايي روز با او مناجات مي‌كنم... »

در پايان انساني كه به حقايق روزه دست يافته، به قرب و معرفت الهي نايل مي‌شود و خدا هيچ مانعي بين او و خود قرار نمي‌دهد كه اين مقام دوستان خداوند است.

كاربرد روزه در قوانين اجتماعي:

روزه وسيله‌اي براي تنبيه و تهذيب نفس است از اين رو، خداوند آن را براي بهبود عميق روابط اجتماعي داير نموده، در قرآن به كاربرد روزه درد و مورد قصاص و كفاره مي‌پردازد.

الف- قصاص: از جمله كاربردهاي مهم و جالب روزه در شرع اسلام قصاص مي‌باشد. خداوند مي‌فرمايد: «... در قصاص نفس غيرعمد مسلمان، كسي كه مال براي ديه ندارد، دو ماه پياپي ، روزه بگيرد كه بخشايشي است از ناحيه خداوند.» با اين آيه، دو ماه روزه، بر شخصي بي‌بضاعت كه توانايي پرداخت ديه را ندارد واجب مي‌شود.

ب- كفاره: از ديگر كاربردهاي روزه در فقه اسلامي در مقوله كفاره مي‌باشد، كفاره به معناي پوشاندن و عبارت است از عملي كه به گونه‌اي، زشتي معصيتي را بپوشاند. كفاره چيزي است كه گناه را بپوشاند.

ج- قسم: خدا قسم‌هايي را كه منجر به بستن پيمان مي‌شود، مواخذه نموده و كفاره اي براي آن تعيين مي‌نمايد. در مورد كسي هم كه استطاعت مالي ندارد، سه روز روزه را در نظر مي‌گيرد. تا با اين كار، عمل به سوگندها را محكم نمايد.

مورد ديگري كه قرآن از روزه به عنوان كفاره، اشاره مي‌نمايد آيه 59 مائده مي‌باشد براي كسي كه در حال احرام شكار كند، در حالي كه استطاعت ندارد. «به جاي اطعام هر مسكين، يك روز، روزه بگيرد تا كيفر نافرماني را بچشد.» اين گونه خداوند، تنبيه لازم را اجرا مي‌نمايد.

پي نوشت:

1- ابن هشام، سيره النبي، ج 3، مكتبه علي صبيح و اولاده، 1383 ه.ق، ص774
2- علي كرمي فريدني، برگرداني تازه از نهج الفصاحه، چاپ اول، قم، انتشارات حلم، 1384 ش، ص 202
3- همان، ص 225
4- بقره، 183
5- مريم26
6- بقره، 185- بقره، 187
7- ره توشه راهيان نور ، شماره 56، روزه و رمضان المبارك، صادق گلزاده، ص 27
8- همان
9-همان، ص 28
10-آمدي، غررالحكم و دررالحكم، حديث 3363
11-ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، المراقبات، ابراهيم محدث، چاپ اول، بي جا، نشر اخلاق، 1375، ص 209
12-همان، ص 216
13-نهج الفصاحه، ص 196
14-المراقبات، ص 194
15-همان
16-بقره، 187
17-بقره، 185 و 184
18-المراقبات، صص 200و 209و 196
19-نهج الفصاحه، ص 316، 315، 101
20-المراقبات، ص212
21-همان، صص 214، 213، 212
22-نهج الفصاحه، صص 355، 281
23-همان، صص 359، 358
24-همان، ص359
25-همان، صص 557، 354
26-المراقبات، ص 194 (به نقل از حديث پيامبر)
27-المراقبات، ص 194 (به نقل از حديث پيامبر)
28-مريم، 26
29-المراقبات، ص200
30-بقره، 185
31-همان
32-سيره ابن هشام، ج 1، ص 157
33-المراقبات، ص 199
34-بقره، 185
35-احزاب، 35- نهج الفصاحه، ص 557
36-المراقبات، ص 215
37-نهج الفصاحه، ص 355
38-المراقبات، صص 195، 194
39-همان، ص 195
40-علامه طباطبايي، نفسيرالميزان، ج 5، سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، دفترانتشارات اسلامي، بي تا، ص 59
41-نساء، 92
42-تفسيرالميزان، ج5، ص 61
43-همان، ج 6، ص 164
44-مائده، 59
45-مائده 95

---------------------------------
این مقاله به همراه ۲ مقاله دیگر در سایت سازمان تبلیغات چاپ شده

 

نگاهي به آزادي در اسلام

 نويسنده:زينب شريفي اسدي

مقدمه

آزادي در اسلام به لحاظ محتوايي واژه‌اي است مبهم، كه در سياست هم مورد استفاده قرار گرفت. از اين رو با توجه به سياست ديني جمهوري اسلامي لازم ديده شد تا محتوا و ماهيت آن در اين نظام ديني، مورد بررسي قرار گيرد. فهم نوع برخورد اسلام با اين مفهوم سياسي، از لابه‌لاي احاديث، روايات و قرآن مجيد قابل دسترسي مي‌باشد. در اين پژوهش پس از ارائه تعريفي از ماهيت آزادي و آزادي اسلامي، به آسيب‌شناسي اين مقوله، در زمان حاضر پرداخته كه اميد مي‌رود براي پژوهشگران اين عرصه خالي از فايده نباشد.

مفهوم آزادي

آزادي در لغت معادل «حريه»، «freedom» و «liberty» است، واژه‌اي است كه در مدت كوتاهي در واژگان سياسي مردم به صورت پررنگي جا گرفته. با توجه به ماهيت اسلامي نظام حاكم بر كشور عزيزمان بايد در انتخاب اين شعارها يا هر اقدام سياسي خرد و كلان ديگري با دقت و وسواس برخورد نمود. با معيارهاي دين آن را تطبيق داده ، نظر اسلام را در مورد اين مقوله جويا شد.آزادي، به علت اطلاق در دو بار مثبت و منفي، فاقد معنا است، تنها وقتي به صورت تخصصي مطرح مي‌شود كه به صورت تركيب اضافي درآيد. مانند ؛ آزادي بيان، آزادي قلم، آزادي انديشه و واژه‌هاي متفاوت ديگري كه براي مدتي در زبان سياسي مردم رد و بدل مي‌شد. (1)

ماهيت آزادي در دين اسلام

اصلي‌ترين و ابتدايي‌ترين معناي آزادي، داشتن اختيار است و در مقابل جبر (مجبور بودن) قرار دارد. (2) آياتي در قرآن وجود دارد كه انسان را مختار دانسته افراد را نسبت به انجام برخي امور امر و نهي مي‌كند زيرا امر و نهي تنها در مورد مخاطب مختار صادق است. انسان، همواره مي‌خواهد در امور اختياري، بي قيد و افسار گسيخته و طبق هواي نفس عمل كند. و هيچ قانوني براي كنترل در اختيارات او وضع نشود. و در صورت وضع مجازاتي براي او در برنداشته باشد. (3) اگر معيارهاي ذهني افراد، غرايز و بعد حيواني باشد، آزادي به عنوان عدم تقيد به بسياري از قوانين حاكم بر جامعه خواهد بود. البته در صورتي كه قوانين آن جامعه كارآمد و ارزشي باشند. زيرا در جامعه ارزشي به كمال هويت انساني و روحيات بشر توجه مي‌شود. قانون مداري در آن، عين ارزش است و جامعه در راه رسيدن به ارزشهاي كارآمدتر تكاپو مي‌نمايد. براي جداسازي و شناسايي جامعه ارزشي و حيواني مي‌توان از عقل و دين بهره برد. عقل، مميز انسان از غرايز و حيوانيت صرف است. (4) عقل به آزادي و اختيار هويت مي‌دهد. درك ناكارآمدي غرايز در طي مسير واقعي زندگي و احساس نياز به قانون از عقل برمي‌خيزد. اما در ادامه قانون برتر، براي رسيدن به رشد و تعالي بيشتر، عقل، قدرت پاسخگويي كامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهاي مختلف عقل‌مداري در جامعه و تفاوت در تحليل‌ها، تفكرات و ...). از اين رو، دين با ارائه قوانين برتر و ارسال رسل، بشر را در رسيدن به علم كامل‌تر و برداشت درست عقلاني راهنمايي مي‌كند.

در روايات به اين امر تصريح گشته و علم آموزي به عنوان امر واجب، مورد توجه قرار گرفته.(5) قرآن كريم ، كساني كه تعقل نمي‌ورزند را همانند چهارپايان و حتي از آنان گمراه‌تر و نادان‌تر دانسته. (6)

اسلام، با احترام به اختيار انسان، با سفارش به علم‌آوري، انسان را به مدد نيروي تعقل رها نمي‌سازد. بلكه با احكام پوياي دين، هدايت او را در دست مي‌گيرد. تعاليم اسلام، همواره توجه صرف به مسائل مادي و غريزي را نكوهش كرده، آنرا حيوانيت برشمرده، توجه به مسائل غيرمادي ماورائي را در زندگي مدنظر قرار ميدهد. (7) با وجود همه اين مسائل، اسلام انسان را حتي در عرصه انتخاب دين، صاحب اختيار مي‌داند. (8)

دين مجموعه‌اي از احكام، قوانين و بايد و نبايدها است كه خداوند آنرا متناسب با ذات بشر و رشد و تعالي او وضع نموده. انسان عاقل با دقت در اين قوانين، وجود آن را براي رسيدن خود و جامعه به كمال، ضروري مي‌بيند. اسلام، نماينده گروه اهل تعقل را دانشمندان مي‌داند.(9)

همانطور كه بيان شد دين بايد و نبايدهايي دارد از اين رو انسان دين‌مدار، با انتخاب دين براي برخي رفتارهاي خود، محدوديتي ايجاد مي‌كند. اما با اين حال، تلخي اين محدوديت در رسيدن به جامعه‌اي كارآمد، ارزش مدار، امين و هويت مند، شيرين مي‌نمايد. وقتي توجه به دين و انتخاب آن در زندگي بشر مورد توجه و تاييد قرار گرفت، با نيروي تعقل و بدون اصرار، تعصب و غرض ورزي، بايد به مطالعه اديان پرداخت، تا بتوان كامل ترين دين را در رسيدن به كمال واقعي اتخاد نمود.

اسلام دين برتر

انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان فراواني در اقصي نقاط جهان بوده و هستند كه اسلام را دين برگزيده دانسته و آن را انتخاب نمودند. به طور مسلم، اگر مطالعه در اديان بصورت ناقص، و با خودخواهي يا برخي تمايلات و احساسات جهت دار، همراه باشد، انسان را به مسير اصلي رهنمون نخواهد ساخت. بايد، كاملاً زلال بود و بي‌طرفانه به مطالعه و قضاوت در مورد آن پرداخت.

علم و دين دو ابزاري هستند كه افراد با مسلح شدن به آن، مجاز به ارائه نظر و آزادي بيان مي‌گردند. (10) از اين رو، جايگاه دين برجسته‌تر مي‌شود. اسلام، ديني كامل و برگزيده خداوند است كه انسان‌هاي آزاده ارزش مدار و بزرگان زيادي در آن به منحصه ظهور رسيده‌اند. و اين نبود، مگر در نتيجه روح حاكم بر تعاليم دين الهي كه بشر را به مراتب بالاي زندگي مادي و معنوي، رهنمون مي‌سازد. كه در ساير اديان با اين كيفيت وجود ندارد. (11)

مميزه ديگر اسلام، عاري بودن آن از خرافات و زلالي احكام آن مي‌باشد كه همه انديشمندان بي‌تعصب و انديشه‌ور به آن اذعان دارند. بعد متعالي ديگر اسلام، سادگي و رواني آن است كه آن را در همه سطوح جامعه قابل استفاده و در سطح بالايي، قابل درك مي‌سازد. اين خصوصيات نيز همانند ساير خصوصيات برجسته اين دين الهي، توسط انديشه‌وران مسلمان و غيرمسلمان جهان، تحسين گشته است. (12) مشخصه برگزيده ديگر اسلام، هم‌خواني آن با روحيات بشر و توجه به زندگي فردي و اجتماعي مي باشد كه بسيار قابل درك و لمس است.

در مرحله بعد، با توجه به شناخت اسلام، به عنوان دين برگزيده، بايد سراغ آن رفته، نظرش را پيرامون آزادي جويا شد.

اسلام در اصلي‌ترين مرحله كه مرحله انتخاب دين است انسان را در انتخاب مختار مي‌نمايد. اما پس از انتخاب دين، او را موظف به تبعيت و اطاعت مي‌نمايد. به پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم امر مي‌شود تا با ملايمت و نرمي به تبليغ دين بپردازد، بدون اصرار و خشونتي، اين منطق اسلام و قوت ادله و براهين آن بود كه باعث گسترش آن شد. به طور مسلم، به زور شمشير نمي‌توان انديشه‌اي را قلب‌ها رسوخ داد و حمايت و دفاع آنها را از دين مشاهده نمود. اين ماهيت عالمانه و جامع و ارزشمند اسلام است كه به تمامي ابعاد زندگي بشر توجه داشته و در هيچ ساحتي كوتاهي ننموده. همين امر عامل مهمي در برخورد مناسب و منطقي انسانها با آن مي‌باشد.

انسان وقتي، پس از رشد جسمي و عقلي به مرحله انتخاب دين مي‌رسد نسبت به آن احساس نياز نموده انتخاب مي‌نمايد. در اين مرحله هيچ اصرار و فشاري بر او وجود ندارد. (13) اما مرحله بعد انتخاب دين است كه مسيري بدون بازگشت است. وقتي آزادانه پذيرفته شد، مرحله عمل به احكام آن مي‌رسد. هيچ كس حق ندارد از زيربار مسئوليتهاي ديني شانه خالي كند و بي‌دليل دين انتخاب شده‌اش را ترك نمايد. در اين صورت، مجازاتي براي او در نظر گرفته مي‌شود، كه در همه اديان الهي وجود دارد. (14)

دين در ذات خود مجموعه قوانيني دارد كه با قبول آن دين، قوانين آن نيز، لازم الاجرا مي‌گردد. قوانين اصيل فردي و اجتماعي كه پايه و اساس يك اجتماع خوب را تشكيل داده، و بر همين اساس، به اجراي قوانين، نظارت ورزيده، به صحت اجراي آن در جامعه، به عنوان يك روش برتر همت مي‌گمارد زيرا سرپيچي از اين قوانين به آزادي اجتماعي، قوانين حقوقي و ... يك اجتماع لطمه مي‌زند.

در هر جامعه كوچك و بزرگي كه قانون يا قانون كارآمد و خوب، وجود نداشته باشد هرج و مرج و فساد رواج خواهد يافت. انسان، حتي در زندگي فردي و در خلاء هم كه بخواهد زندگي كند، بي‌نياز از حضور قوانين فردي خاص خود نيست. قوانين و اوامر دين اسلام به شكل زير تقسيم شده و محدوديتهايي را با خود به همراه مي‌آورند، شامل: حلال، حرام، مستحب، مباح و مكروه حرام تنها نبايد و عدم جواز بي‌چون و چراي دين است كه همه بايد به آن پايبند باشند، فرار از تكليف و قانون مجازات دارد و فرار از دين مجازاتي بزرگتر، لازم نيست افراد تك تك احكام دين را به عقل ناقص خود مطابقه داده و دلبخواهانه به برخي از آنها عمل كنند، يا اينكه درصدد توجيه احكام آن برآيند.

بلكه بايد تنها براي فهم بيشتر آن تلاش كنند

همه اين احكام و قوانين، براي تحقق نظم، عدالت و آرمان‌هاي اخلاقي در نظام اجتماعي است. همه افراد موظف به رعايت حيثيت اجتماعي قوانين و احكام دين هستند. اين قضيه ربطي به مقوله كلان آزادي ندارد. هركس حق دارد هرطور كه مي‌خواهد آزادانه تصميم بگيرد و در زندگي خصوصي‌اش در آزادي كامل به اموراتش بپردازد.

هيچ كس حق دقت در اسرار مردم را ندارد و نبايد در امور آنها تجسس نمايد. به عنوان مثال، اگر كسي در خلوت روزه‌اش را بخورد مجازات قانوني ندارد اما همين حركت در اجتماع مردم با مجازات سختي روبرو است. زيرا اجتماع بايد كنترل كننده رفتار افراد و نمونه و الگو باشد. قبح گناهان در آن ريخته نشود تا جنبه سازندگي آن، حفظ گردد.

آسيب‌شناسي ماهيت آزادي در جامعه

آزادي مدتي در زبان سياسي مردم همراه با شعارها و نظرياتي شاعرانه و با مراعات نظيرهايي فراوان در ساحت تخصصي علم سياست مطرح مي‌گشت. واژگاني چون آزادي احزاب، آزادي قلم، آزادي بيان ، آزادي عقيده و آزادي ... اكنون وقتي به دور از هياهو تعصبات خاص زمان اين سياست‌ها، به آن پرداخته مي‌شود آيا حاصل جمع همه اين شعارها، جز يك مورد مي‌شود كه مي‌توان آن را آزادي بالفعل انديشه ناميد. زيرا آزادي انديشه مقوله بالقوه‌اي است كه به تنهايي كاربردي ندارد. از اين رو بايد آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبديل نمود. فعليت آن نيز مي‌تواند، گفتاري يا نوشتاري يا مفهومي باشد . از اين رو آزادي بيان و قلم در ماهيت يكي هستند.

در مرحله بعد اين مسائل مطرح مي‌شود كه چه كساني بايد از اين آزادي برخوردار باشند؟ هر كسي (ديوانه، مغرض، جاهل و ...) يا طيف خاصي؟ آيا همگان حق دارند نسبت به هر مقوله‌اي ، برخورد عاقلانه يا احساس يا دين‌مدارانه نمايند؟ اگر بدون اين محدوديت‌ها به مقوله مهم آزادي پرداخت شود ارزش علمي آن تا سطح بسيار پاييني تنزل خواهد يافت.

اسلام براي دو گروه، مجوز آزادي بيان قائل است؛ مومنان (نه مسلمانان) و دانشمندان. (15) اسلام به بيان حقايق و آگاه ساختن عيوب ديگران سفارش مي‌نمايد. (16)

معيار آزادي بيان در اسلام، آوردن همه نظريات و مقايسه آنها با هم است و سپس تطبيق آن با حق (17) تا ناكارآمدي هر يك مشخص شده جاي هيچ شبهه‌اي در اذهان باقي نماند.

حتي اگر براي مقوله آزادي قائل به هيچ حد و مرزي هم نباشند، باز هم وجود آن در نظام سياسي ديني، سبب مي‌شود تا محدوديتهاي ديني در مورد آن نيز ساري و جاري شود. در غير اين صورت دامنه آن فراتر از نظام ارزشي ديني كشيده مي‌شود. دايره‌اي از احساس صرف كه هيچ تخصص و ارزشي در آن وجود نخواهد داشت. اما همه چيز غيرمربوط و متضاد را مي‌توان در آن جست كه نتيجه آن ارزش قلمداد نمودن بسياري از غيرارزش‌ها خواهد بود.

در اين تعريف بزرگ اما بي‌محتوا، نسبت به ارزش‌هاي اسلامي كه شالوده نظام سياسي جمهوري اسلامي بودند به عمد يا سهو بي‌توجهي شد. از اين رو، برخي از مدافعان سعي كردند مقوله آزادي را مقوله‌اي خارج از حدود دين تعريف كرده، جايگاهي در خلاء براي آن متصور شوند. (18)

در حالي كه سياستمداران ديني و دين مدار همواره بايد سياستهاي ماخوذه خود را از اسلام و اصول ديني اكتساب نموده و با اين معيار برگزيده سياست خود را تطبيق دهند. نه اينكه تنها از برخي فاكتورهاي خاص ديني براي تاييد سياست‌هاي مربوط و نامربوط خود استفاده كنند. به طور مسلم، اين باور بايد وجود داشته باشد كه خداوند دين را براي هدايت و نجات بشريت فرستاد و اينكه سياست ما عين ديانت ماست.

اسلام دين تساهل و تسامح و حتي خشونت است، دين خنده و گريه، بغض و آشتي، دوستي و دشمني، تولي و تبري، بايد و نبايد و ... كه با وجود همه اين تضادها، جايگاه واقعي ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها پديدار مي‌گردد. دين تك بعدي كه تنها، تساهل و تسامح، خنده ، دوستي (حتي با دشمنان) و ... داشته باشد هيچ اقتداري در ميان ساير دولتها و حكومتها نخواهد داشت، دين توسري خوري خواهد داشت كه هيچ جايگاه ارزشمندي نخواهد داشت. زيرا همواره حضور نبايدها است كه در كنار بايدها كنترل كننده نبض قوانين جامعه خواهد بود. دين بدون نبايدها، برداشت غيرواقعي و خودسرانه‌اي از دين است كه به حتم بايد به مشورت علماي درجه يك ديني مي‌رسيد و در نطفه خاموش مي‌گشت. شايد هم هدف از آن به چالش طلبيدن همين قشر بود و شايد هم غيرعامدانه و به علت عدم علم كافي بود.

هركسي، حق ندارد براي واژه آزادي و يا هر واژه ديگري در حيطه دين تعيين حدود شخصي و مجزا نمايد. اگر هم ساحتي باشد كه دين در آن نظر جديدي ارائه ننموده،‌ با مشورت علماي تراز اول دين، حدودي را كه دين براي هر مقوله ارائه مي‌نمايد به عنوان پيش فرض و زيربناي آن مقوله در نظر بگيرند. از اين رو، همگام با تعريف دين از آزادي به تبيين آن پرداخته شود.

پي نوشتها:

1- نوروزي، محمدجواد، نظام سياسي اسلام، چاپ دوم، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380، صص 57تا 58
2- عطايي اصفهاني، م.ع، آزادي از ديدگاه اسلام، قم، انتشارات عصر ظهور، 1378، ص 15- (بقره 35، كهف 29، انسان 3)
3- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 18، جان استوارت ميل، رساله اي درباره آزادي، تهران، مركز نشر علمي فرهنگي، 1361، ص 25
4- غررالحكم، فصل 9، ك 1- (فرقان 44) و ...
5- طبرسي، مشكات الانوار، ص 134
6- فرقان 44
7- علامه مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 10، ص 108، (فرقان 44)- غررالحكم، فصل 9، ك1
8- بقره 256
9- عنكبوت 43
10- بحارالانوار، ج 2، صص 16، 22 و 24- (عنكبوت 43)- (مجادله، 11)
11- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 32 تا 43
12- همان، ص 41
13- انعام 107
14- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 63
15- (مجادله 11)- بحارالانوار، ج 2، صص 16 و 22 و 24
16- غررالحكم، فصل 85، ك 39 و 274
17- غررالحكم، فصل 3، خبر 85
18- نوروزي، پيشين، ص 39

این مقاله به همره ۲مقاله دیگر در سایت سازمان تبلیغات چاپ شده است

"اصلاح الگوی مصرف" از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه

 

باتوجه به اهمیت مقوله ی اسراف و پیامدهای سوء آن در جوامع به خصوص جامعه اسلامی، این پژوهش درصدد تبیین مقوله اصلاح الگوی مصرف در کلام حضرت امیر(ع)، در نهج- البلاغه می باشد. تا در مسیر تحقق الگوهای مصرفی شایسته در جامعه، راهکار مناسب ارائه گردد. از دیگرسو، شاهد نامگذاری سال 88 به نام "اصلاح الگوی مصرف" می باشیم که به اهمیت موضوع می افزاید. و لزوم ارائه ی یک الگوی مناسب دینی را در این زمینه و در جهت تحقق هر چه بیشتر اهداف این آرمان بلند، در  جامعه ی اسلامی ایران صد چندان می نماید.

 

واژگان کلیدی: اسراف، مصرف، نهج البلاغه، حضرت علی(ع)، الگوی مصرف