5 سنت تاریخی با تکیه بر قرآن کریم
1-یک نمونه از آیات قرآن هست که تاریخ را دارای سنتها و ضوابطی معرفی می کند : الف) «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُم فَلَا یَستَأخَرُونَ سَاعَهً وَ لَایَستَقدِمُونَ» (یونس 49) ب) «وَ لِِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُم لَایَستَأخِرُونَ سَاعَهً وَ لَایَستَقدِمُونَ» (اعراف 34)
در این دو آیه "أَجَل" به امت نسبت داده شده ؛ منظور از امت جامعه است پس طبق این آیات ملتها اجلهای مشخصی دارند و قوانینی یر هر امتی حکومت می کند ؛ ظاهر آیه از اجل گروهی خبر می دهد نه اجل فردی ، و مقصود از آن مردن حیات اجتماعی است نه حالتی که به فرد وابسته است زیرا آجال فردی مختلف اند در حالی که در این آیات از یک اجل جمعی یاد می شود .
2-عذاب دنیوی که جامعه را در برگیرد تنها اختصاص به ستمگران جامعه ندارد بلکه همه افراد را در بر می گیرد : « وَ اتَّقُوا فِتنَهً لَّا تُصِیبَنَّ الّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُم خآصَّهً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ » (انفال 25) سخن از نتیجه طبیعی اعمال امت از طریق ستمگری و تجاوز است که اختصاص به ستمگران ندارد بلکه همه افراد یک جامعه با وجود اختلاف در نوع رفتار و شخصیتهاست . ولی مجازات اخروی تنها اختصاص به مجرم دارد ولی مجازات دنیوی گسترده تر است .
3- «وَ إِن کَادُوا لَیَستَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرضِ لِیُخرِجُوکَ مِنهَا وَ إِذاً لَّا یَلبَثُونَ خِلَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً سُنَّهَ مَن قَد أَرسَلنَا قَبلَکَ مِن رُّسَلِنَا وَلَا تَجِدَ لِسُنَّتِنَا تَحوِیلاً» (اسراء76-77) این سنت تاریخی می گوید : وقتی کارشان به مبارزه تا سر حد بیرون راندن پیامبر از شهر کشیده شد ، بعد از آنکه نتوانستند با طرق و وسایل دیگر با او مبارزه کنند ، در این صورت آنان مدت زیادی باقی نخواهند ماند . مقصود این است که ؛ مردم مکه به عنوان یک جمعیت مبارز پایدار باقی نمی مانند ، اینان عده مردم با شخصیت و انقلابی و مردمی هدفدار نخواهند بود زیرا با رفتاری که انجام دادند ، موقعیت خود را به زودی از دست داده متلاشی می گردند .
4- «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسِیرُوا فُی الأَرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کَانَ عَقِبَهُ المُکَذِّبِینَ»(آل عمران 137) این آیه به این سنت اشاره کرده که: پافشاری بر پیروی از حق و کاوش روی حوادث تاریخ ، برای راهیابی به سنن تاریخ و عبرت آموزی از آنها دارد.
5- «وَ لَقَد کُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِکَ فَصَبََرُوا عَلَی مَا کُذِّبُوا وَ أُذُوا حَتَّی أَتَاهُم نَصرُنَا وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَتِ اللهِ وَ لَقَد جَاءَکَ مِن نَّبَإِی المُرسَلِینَ» (انعام 34) این آیه دل پیامبر را استوار ساخته او را از تجارب گذشتگان آگاه می سازد و با قانون تجارب گذشته اش آن را مربوط ساخته برایش توضیح می دهد . در این مورد قانون و سنتی وجود دارد که در مورد او و انبیای پیشین به طور یکنواخت جاری است . برطبق این قانون او به زودی یاری شده و در نهایت پیروز خواهد شد ولی باید شرایط این پیروزی را فراهم ساخت : شکیبایی استقامت وتکمیل دیگر شرایط تنها راه رسیدن به پیروزی است .
6- «وَ مَا أَرسَلنَا فِی قَریَهٍ إِلّا قَالَ مُترَفُوهَا إِنّا بِمَا أُرسِلتُم بِهِ کَافِرُونَ وَ قَالُوا نَحنُ أَکثَرُ أَموَالاً وَ أَولاداً وَ مَا نَحنُ بِمُعَذِّبِینَ»(سبأ34-35) در تمام طول تاریخ بین پیامبران با مترفان و مسرفان در همه ملتها و جوامع رابطه ای برقرار بوده ، این رابطه نشان دهنده این است که اگر تصادف بود تکرار نمی شد و کلیت پیدا نمی کرد ؛ بنابراین یک رابطه منفی بین در این جا موجود است ، رابطه مخالفت و تناقض بین موقعیت رسالتهای آسمانی در زندگی اجتماعی مردم ، در روند تاریخ ، با موقعیت مترفان و مسرفان ، این رابطه در حقیقت نقش پیامبران را از نقش مترفان و مسرفان در زندگی اجتماعی جدا می سازد و به طور کلی بخشی از طرز بینش اجتماعی این دو دسته است .
تهیه کننده : زینب شریفی شکوه
ارشد تاریخ اسلام 91
بر گرفته از کتاب سنتهاي تاريخي قران شهيد صدر
در این دو آیه "أَجَل" به امت نسبت داده شده ؛ منظور از امت جامعه است پس طبق این آیات ملتها اجلهای مشخصی دارند و قوانینی یر هر امتی حکومت می کند ؛ ظاهر آیه از اجل گروهی خبر می دهد نه اجل فردی ، و مقصود از آن مردن حیات اجتماعی است نه حالتی که به فرد وابسته است زیرا آجال فردی مختلف اند در حالی که در این آیات از یک اجل جمعی یاد می شود .
2-عذاب دنیوی که جامعه را در برگیرد تنها اختصاص به ستمگران جامعه ندارد بلکه همه افراد را در بر می گیرد : « وَ اتَّقُوا فِتنَهً لَّا تُصِیبَنَّ الّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُم خآصَّهً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ » (انفال 25) سخن از نتیجه طبیعی اعمال امت از طریق ستمگری و تجاوز است که اختصاص به ستمگران ندارد بلکه همه افراد یک جامعه با وجود اختلاف در نوع رفتار و شخصیتهاست . ولی مجازات اخروی تنها اختصاص به مجرم دارد ولی مجازات دنیوی گسترده تر است .
3- «وَ إِن کَادُوا لَیَستَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرضِ لِیُخرِجُوکَ مِنهَا وَ إِذاً لَّا یَلبَثُونَ خِلَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً سُنَّهَ مَن قَد أَرسَلنَا قَبلَکَ مِن رُّسَلِنَا وَلَا تَجِدَ لِسُنَّتِنَا تَحوِیلاً» (اسراء76-77) این سنت تاریخی می گوید : وقتی کارشان به مبارزه تا سر حد بیرون راندن پیامبر از شهر کشیده شد ، بعد از آنکه نتوانستند با طرق و وسایل دیگر با او مبارزه کنند ، در این صورت آنان مدت زیادی باقی نخواهند ماند . مقصود این است که ؛ مردم مکه به عنوان یک جمعیت مبارز پایدار باقی نمی مانند ، اینان عده مردم با شخصیت و انقلابی و مردمی هدفدار نخواهند بود زیرا با رفتاری که انجام دادند ، موقعیت خود را به زودی از دست داده متلاشی می گردند .
4- «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسِیرُوا فُی الأَرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کَانَ عَقِبَهُ المُکَذِّبِینَ»(آل عمران 137) این آیه به این سنت اشاره کرده که: پافشاری بر پیروی از حق و کاوش روی حوادث تاریخ ، برای راهیابی به سنن تاریخ و عبرت آموزی از آنها دارد.
5- «وَ لَقَد کُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِکَ فَصَبََرُوا عَلَی مَا کُذِّبُوا وَ أُذُوا حَتَّی أَتَاهُم نَصرُنَا وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَتِ اللهِ وَ لَقَد جَاءَکَ مِن نَّبَإِی المُرسَلِینَ» (انعام 34) این آیه دل پیامبر را استوار ساخته او را از تجارب گذشتگان آگاه می سازد و با قانون تجارب گذشته اش آن را مربوط ساخته برایش توضیح می دهد . در این مورد قانون و سنتی وجود دارد که در مورد او و انبیای پیشین به طور یکنواخت جاری است . برطبق این قانون او به زودی یاری شده و در نهایت پیروز خواهد شد ولی باید شرایط این پیروزی را فراهم ساخت : شکیبایی استقامت وتکمیل دیگر شرایط تنها راه رسیدن به پیروزی است .
6- «وَ مَا أَرسَلنَا فِی قَریَهٍ إِلّا قَالَ مُترَفُوهَا إِنّا بِمَا أُرسِلتُم بِهِ کَافِرُونَ وَ قَالُوا نَحنُ أَکثَرُ أَموَالاً وَ أَولاداً وَ مَا نَحنُ بِمُعَذِّبِینَ»(سبأ34-35) در تمام طول تاریخ بین پیامبران با مترفان و مسرفان در همه ملتها و جوامع رابطه ای برقرار بوده ، این رابطه نشان دهنده این است که اگر تصادف بود تکرار نمی شد و کلیت پیدا نمی کرد ؛ بنابراین یک رابطه منفی بین در این جا موجود است ، رابطه مخالفت و تناقض بین موقعیت رسالتهای آسمانی در زندگی اجتماعی مردم ، در روند تاریخ ، با موقعیت مترفان و مسرفان ، این رابطه در حقیقت نقش پیامبران را از نقش مترفان و مسرفان در زندگی اجتماعی جدا می سازد و به طور کلی بخشی از طرز بینش اجتماعی این دو دسته است .
تهیه کننده : زینب شریفی شکوه
ارشد تاریخ اسلام 91
بر گرفته از کتاب سنتهاي تاريخي قران شهيد صدر
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۱ ساعت 18:14 توسط زینب شریفی
|