خلاصه کتاب نظام حقوقی زن دراسلام- اثر شهید مطهری-
خلاصه کتاب نظام حقوقی زن دراسلام- اثر شهید مطهری-
📃....ارث
🚏 دنياي قديم يا به زن اصلًا ارث نميداد و يا ارث ميداد به او استقلال و شخصيت حقوقي نميداد. احياناً در بعضي از قوانين قديم جهان اگر به دختر ارث ميدادند به فرزندان او ارث نميدادند، بر خلاف پسر که هم خودش ميتوانست ارث ببرد و هم پسرش!
زن در تمدن ساساني شخصيت حقوقي نداشته است.دختري که به شوي ميرفت ديگر از پدر يا کفيل خود ارث نميبرد و در انتخاب شوهر هيچ گونه حقي براي او قائل نبودند.
علت اصلي محروميت زنان از ارث، جلوگيري از انتقال ثروت خانوادهاي به خانواده ديگر بوده است.
دربرخی جوامع قدیم گاهي زن ميت را جزء اموال و دارايي او به حساب ميآوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب ميکردند.در اعراب جاهلی پسرخوانده و هم پیمان ارث می بردند اما قرأن آنها را منسوخ کرد.
اسلام مهر و نفقه رابرمرد تحمیل کرد و برای جبران این تحمیل از طریق ارث برای مرد دو برابر زن شهم الارث قرار داده است.
برخي از غرب پرستان نقص سهم الارث زن را يک وسيله تبليغ و هياهو عليه اسلام قرار ميدهند، موضوع مهر و نفقه را پيش ميکشند. ميگويند چه لزومي دارد که ما سهم زن را در ارث از سهم مرد کمتر قرار دهيم و آنگاه اين کمبود را به وسيله مهر و نفقه جبران کنيم؟
اما از نظر اسلام مهر و نفقه علت است و وضع ارثي زن معلول.اگر تنها جنبه اقتصادی مطرح بود اسلام تفاوتی میان زن و مرد قائل نمی شد.
تفاوتهای زن و مرد
این مبحث اشاره به تفاوتهای زن ومرد دارد وازتفکرات قرون وسطی آغاز میشود که بیان میکند مرد جنس برترکامل و زن جنس ناقص وپست وحقیر که تحت سلطه مرد قرار دارد وسپس به حال میرسد که تمامی بحثها صدوهشتاد درجه تغییرکرده وزن راجنس برتر ومرد را جنس حقیروپست میخوانند.
خیردرقرن بیستم تفاوت زن مرد به معنای وجود جنس برتر و جنس پایینتر نیست تفاوت یعنی وجود قانون خلقت این قانون تفاوت زن و مرد را ایجاد کرده که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر میکند وشالوده وحدت آن را بهتر بریزد.این تفاوتهاسبب شده است که وظایف خانوادگی بین زن ومرد راتقسیم شود. یکی از موضوعات تعجب بر انگیز این است که بعضی افراد دارند تفاوت بین زن ومرد را در استعدادهای جسمی وروانی به حساب ناقص بودن زن وکاملتر بودن مرد بگذارند
و قانون خلقت رابه مصلحت این که زن ناقص باشد قرار میدهد.تفکر ناقص الخلقه بودن زن پیش از آنکه در میان مردم مشرق زمین وجود داشته باشد در تفکرغرب بوده ودرزبان مذهب وکلیسا گفته شده: که زن باید از اینکه زن است شرمسار باشد ویا زن برزخ حیوان وانسان است وامثال اینها.
و ازاین عجیب تراین است که حال این تفکر تغییر کرده وزن رابرتر ومرد را موجودی پست میخواند.
اشلی مونتاگو نویسنده کتاب زن جنس برتر اصرار دارد زن را جنسا برتر از مرد معرفی کند و از طرف دیگر امتیازات مرد را مولود عوامل تاریخی واجتماعی بشمارد نه مولود عوامل طبیعی.
به هر حال تفاوتهای زن ومرد تناسب است نه نقص وکمال.قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن ومرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند ومجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است به وجود آورد.در ابن بحث نظریه افلاطون نیز وجود دارد که بیان میکند زن ومرد دارای استعدادهای مشابه و زنان میتوانند همان وظایفی راعهده دار شوند که مردان عهده دار میشوند واز همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند میگردند.
و افکار ارسطو شاگرد افلاطون در مقابل وی قرار میگیرد.ومعتقد است که تفاوت زن ومرد تنها از جنبه کمی نیست از جنبه کیفی نیز متفاوتند وبیان میدارد نوع استعدادهای زن ومرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده هریک از آنها گذاشته وحقوقی که برای آنها خواسته در قسمتهای زیادی باهم تفاوت دارد. وهمچنین فضایل اخلاقی هریک رامتفاوت میداند.
نظردنیای امروز همراه باآزمایش وتحقیق و آمار و مطالعات عینی و عمیق پزشکی،روانی واجتماعی صورت گرفته وبه تفاوتهای بیشتری بین زن ومرد دست یافته است.تفاوتها شامل:تفاوتهای جسمی وروانی واحساسات نسبت به یکدیگر.
نهضتی که در اروپا بدون علم و دانش به راه افتاد تاحقوق پایمال شده زنان راپس گیرد باشتابزدگی صورت گرفت ومهلت نداد تا علم نظر خود رابگویدوراهنماقرارگیرد.بنابراین این نهضت یک سلسه بدبختیهارااز زن گرفت وحقوق زیادی به زن داد و درهای بسته ای به روی او باز کرد اما در عوض بدبختیهای دیگری برای زنان وجامعه بشریت به وجود آوردمسلما اگر شتابزدگی نبود وباعلم ودانش صورت میگرفت احقاق حقوق زن به شکل بهتری انجام میشد.اما این امید باقی است که علم ودانش جای خود راباز کند و نهضت زنان نه آنکه همچون گذشته از احساسات سرچشمه گیرد بلکه از علم ودانش الهام گیرد.البته اظهارنظرات دانشمندان اروپایی دراین زمینه خود نشانه امید بخشی از این جریان است.به نظر میرسد آن چیزهایی که مقلدان غرب رادرزمینه روابط زن ومرد تازه به نشءه فرو برده است خود غریبان دوره خمار آنهاراطی می کنند...
تعدد زوجات بخش 11📕
تک همسری طبیعی ترین فرم زناشویی است در تک همسری روح اختصاصی حکم فرماست نقطه مقابل تک همسری زوجیت اشتراکی است که به چند صورت است.1کمونیسم جنسی.. کمونیسم جنسی یعنی مساوی استبا نفی زندگی خانوادگی بدین صورت که چه مرد وچه زن مخصوص یکدیگرنیستندواین کمونیسم جنسی در بین قبایل وحشی ومردم تبت وجود دارد که در سال 1938از طرف برخی کشورهای کمونبستی قانون تک همسری رسمی شد.در مقابل چند همسری گزینه چند شوهری وجود دارد.شکل دیگر چند همسری چند شوهری است که در قبایل تودا در تبت وجود داردرسم چند شوهری هم در میان قبایل عرب در زمان جاهلیت وجود داشت که با امدن پبامبر اکرم (ص)این رسم برداشته شد.درهند هم رسم چند شوهری وجود داشت.اما اشکال چند شوهری در انساب است دراین نوع زناشویی رابطه پدر بافرزندعملا نامشخص است همچنانکه در کمونیسم جنس رابطه نیز رابطه پدران با پسران مشخص نیست وهردو مورد نتوانستند برای خود جا باز بکنندچند شوهری نه تنهابا طبیعت انحصار طلبی وفرزند دوستی مردناموافق است با طبیعت زن نیز مخالفت داردتحقیقات نشان داده که طبیعت زن بیش ازمرد خواهان تک همسری است شکل دیگر ونوع چند همسری تعدد زوجات است که برخلاف کمونیسم جنسی وچندشوهری رواج وموفقیت بیشتری داردواسلام انرا تایید کرد وبرای ان شرایطی قایل شددر قرون وسطی ازجمله تبلیغاتی که علیه اسلام میکردندمبگفتند که پیامبر اسلام رسم تعدد زوجات را اختراع کردکه اینچنین نیست وقبل ازاسلام تعددزوجات وجود داشت اروپا تعدد زوجات راشالوده اسلام میداندودرانتشار اسلام وعلل انحطاط ملل شرقی را علت العلل میدانتداما اسلام تعدد زوجات راابتکار نکرد بلکه انرا محدود ساخت وبرای ان قیود وشرایط سنگینی قرار داد......این خلاصه ادامه دارد
🚻 حق طلاق 🚻ص 289📝
💥هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانواده مورد توجه نبوده!💥
طلاق در امریکا:
در مقاله ای امده است طلاق گرفتن در امریکا به اسانی تاکسی گرفتن است.طلاق در جهان به بیماری قرن شهرت دارد و در کشورمان طلاق در جاهایی ک رسوم غرب بیشتر نفوذ کرده است امارش بیشتر است. مسلما امار بالای طلاق علت اجتماعی دارد و علت طلاق در امریکا مربوط میشود به محیط طلاقزای امریکا.
این محیط اجتماعیست ک تیشه به ریشه کانون مقدس خانوادگی زده است. 5⃣فرضیه درباره طلاق
1⃣بی اهمیتی طلاق و برداشتن موانع طلاق. در این فرضیه ارزش اجتماعی خانواده نادیده گرفته شده است.
2⃣ازدواج یک پیمان مقدس است و طلاق باید حذف شود. کلیسای کاتولیک ایتالیا اسپانیاطرفدار این فرضیه بودند.
3⃣ازدواج از طرف مرد قابل انحلال است و از طرف زن قابل انحلال نیست.
4⃣ازدواج مقدس است اما راه طلاق در صورت لزوم باز است.مدعیان تشابه حقوق زن و مرد طرفدار این فرضیه میباشند
5⃣ازدواج مقدس است و طلاق امر منفور و مبغوضی است.💥این فرضیه همان است ک اسلام ابداع کرده است.💥
در عصر ما در جامعه هايي كه حق طلاق ازاد است
⬅ از افزايش طلاق مينالند انجا كه طلاق ممنوع است ⬅از نبود طلاق. و انجا ك حق طلاق بامرد است⬅ از طلاقهاي ناجوانمردانه.
✅اسلام با طلاق سخت مخالف است ولي ان را بعنوان يك چاره جویی در مواقعی که چاره فقط جداییست تجویز میکند✅.
حق طلاق 3📕
طلاق در اسلام یک کلمه منفور است اسلام مایل است که ازدواج محکم واستوار بماند:سوال ،اگر طلاق در نظر اسلام تا این حد منفور است چرا انرا حرام نکرده است؟جواب،چونکه زوجیت وزندگی زنا شویی یک علقه طبیعی است ونه قرادادی وقوانین خاصی برای ان وضع شده است که باتمام قراردادهای اجتماعی دیگر فرق دارد.اسلام کوشش وتدابیر خاصی بکار می برد که زندگی زناشویی از نظر طبیعی باقی بماند؛یعنی زن در مقام محبوبیت ومطلوبیت ومرد در مقام طلب وعلاقه وحضور به خدمت باقی بماند.
مقام طبیعی مرد در حیات خانوادگی
از نظر اسلام منتهای اهانت وتحقیربرای زن ای است که مرد بگوید من تورا دوست ندارم ،انگاه قانون میتواند ان زن را به زور واجبار در خانه مرد نگاه بدارد. ولی نمیتواند که در میط زناشویی ومحبوبیت قانون زور واجبار را بکار ببرد.وبرعکس اما در مورد وفاداری در زندگی زنا شویی به طور قطع زن ازمرد وفادارتر است وبی وفایی زن عکس العمل بی وفایی مرد است .طبیعت کلید فسخ ازدواج را به دست مرد داده است؛یعنی بی علاقگی وبی وفایی مرد است که زندگی زناشویی را سرد می کند وانچه بنیان خانوادگی را استوار می کند محبت وعلاقه دو طرف است▪
تعدد زوجات:
برای مردانی که هوسرانی هم بخواهند بکنند تعدد زوجات بهتر است چون مجبور به دادن نفقه و مهریه است و زیر قید و بند میرود.
ته اینکه هر روزش را با کسی باشد. پس تعدد زوجات خود محدود کننده است از اینرو خیلی از خود این مردان به مخالفت با آن میپردازند
توضیحات:
مردی که هرزگی دارد و سراغ بیش از یک زن میرود باید توانایی اداره ی مالی و جسمی و عاطفی و...زن را بتواند تامین کند باید نفقه بدهد مسکنش را تامین کند بیماری اش را درمان کند اما در مقابل دوست دختر هیچکدام از این تعهدات وجود ندارد در مورد صیغه هم همینطور است
مساله ی بیم از عدالت:
کسانی که بیم دارند وصو برای بدنشان ضرر دارد وضو نگیرند.
خدا در قرآن میفرماید کسانی که بیم دارند فدالت را بین همسرانشان اجرا نکنند همسر نگیرند.
امابرخی آقایون به تعدد زوجات به چشم یک حق نگاه میکنند در حالیکه سراسر تکلیف است.
و افراد بی مسوولیت به دنبال صیغه و دوست دختر میروند
توضیحات:
ازدواج یک معامله است(معامله فضولی) که مرد با تمام منافع آن به زن واگذار می شود و برای هر معامله ی دیگری مرد حق ندارد. مگر اینکه رضایت همسر اول تامین گردد.
👆☀مرد در برخی صورت علل فردی و اجتماعی میتواند تعدد زوجات داشته باشد.
علل فردی اینکه زن توانایی تمکین و فرزندآوری نداشته باشد.
اما اگر علتی اجتماعی ای بوجود بیاید مثل جنگ و مردها کشته شوند بر مردها واجب میشود به این امر اقدام کنند
ازدواج موقت📚صفحه ی 53تا84📚
بخش دوم ازدواج موقت و مسأله تشكيل حرمسرا .مرد قرن بيستم مسابقه كامجوئي از زنرا از هارون الرشيد و فضل برمكي برده است .مرد قرن بيستم جز هزينه گزاف چيزي از دست نداده است .مرد " ذواق " در اسلام ، ملعون شناخته شده است معتقدم و در عمر خود بتجربه مشاهده كردهام كه اين آئين مقدس آسماني در هر جبهه از جبههها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده ، با نيرومندي و سرفرازي و جلوه و رونق بيشتري آشكار شده است .خاصيت حقيقت همين است كه شك و تشكيك بروشن شدن آن كمك ميكند ، شك ، مقدمه يقين ، و ترديد ، پلكان تحقيق است . در رساله زنده بيدار از رساله ميزان العمل غزالي نقل ميكند كه : " . . گفتار ما را فائده اين بس باشد كه ترا در عقايد كهنه و موروثي بشك ميافكند . زيرا شك پايه تحقيق است و كسي كه شك نميكند درست تأمل نميكند . و هر كه درست ننگرد خوب نميبيند و چنين كسي در كوري و حيراني بسر ميبرد " درازدواج موقت مقدارمهریه مشخص نمیشودکه اگرمشخص گردد عقدباطل است ازدواج کاملامدت داربوده واگرطرفین رضایت داشته باشنددوباره تمدیدمیکنند درازدواج دایم مردعهده دارخریدپوشاک وخوراک همسرش هست اماازدواج موقت چنین تعهدی وجودنداردجلب رضایت وجودندارد ازدواج آزمايشياين ضرورت ، اختصاص بايام تحصيل ندارد ، در شرايط ديگر نيز پيش ميايد . اصولا ممكن است زن و مردي كه خيال دارند با هم بطور دائم ازدواج كنند و نتوانستهاند نسبت بيكديگر اطمينان كامل پيدا كنند بعنوان ازدواج آزمايشي براي مدت موقتي با هم ازدواج كنند . اگر اطمينان كامل بيكديگر پيدا كردند ادامه ميدهند و اگر نه از هم جدا ميشوند .من از شما ميپرسم : اينكه اروپائيان وجود يك عده از زنان بدكار را در محل معين از هر شهري تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروري ميدانند براي چيست ؟ آيا جز اينست كه وجود مردان مجردي را كه قادر بازدواج دائم نيستند خطر بزرگي براي خانوادهها بحساب ميآورند .راسل و نظريه ازدواج موقت" برتراند راسل " فيلسوف معروف انگليسي در كتاب زناشوئي و اخلاق ميگويد " . . . در واقع اگر درست بينديشيم ، پي ميبريم كه فواحش ، معصوميت كانون خانوادگي و پاكي زنان و دختران ما را حفظ ميكنند . هنگامي كه اين عقيده را " لكي " در بحبوحه عصر " ويكتوريا " ابراز كرد اخلاقيون سخت آزرده شدند ، بي آنكه خود علت آنرا بدانند . اما هرگز نتوانستند خطاي عقيده " لكي " را به ثبوت رسانند . زبان حال اخلاقيون مزبور با تمام منطقشان اين است كه " اگر مردم از تعليمات ما پيروي ميكردند ديگر فحشاء وجود نميداشت " اما ايشان بخوبي ميدانند كه كسي توجه به حرفشان نميكند " .اينست فورمول فرنگي چارهجوئي خطر مردان و زناني كه قادر بازدواج دائم نيستند و آن بود فورمولي كه اسلام پيشنهادکرده.به چنددلیل زنان شیعه به ازدواج موقت نمیپردازند1-پایه ی ازدواج بایددوام داشته باشد.2-ازطرق زنان ودختران شیعه ازدواج موقت استقبال نشده است.3-نوعی کرایه دادن زن هست وزنان ایرانی قبول نمیکنند.4-تعددزوجات محکوم است5-بچه های ازدواج موقت بی سرپرست می مانند واینده ی درستی درپیش ندارندامام علی میفرمایند:اگرعمرسبقت نمیجست ومتعه راتحریم نمیکرداحدی جزافرادی که سرشتشان منحرف است زنانمیکرد
حقوق انسانی زن 📚ص141📚
اسلام برای زن و مرد در همه ی موارد یک نوع حقوق ، وظیفه ومجازات یکسانی قائل نشده.در برخی موارد تشابه و در برخی غیر تشابه قائل شده.میگویند اسلام دین مردان است و زن راموجودی تمام عیار ندانسته بخاطر قوانین ارث و دیه و طلاق و شهادت دوزن برابر با یک مرد به زن ظلم شده.
حالا بحث اول .تشابه و تساوی..
این دو باهم فرق میکند.
تشابه یکنواختی است.اسلام وظیفه یکنواختی به عهده زن و مرد نگذاشته.اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست بلکه با تساوی مخالف است . کلمه تساوی و مساوت چون برابری و عدم امتیاز در آن گنجانده شده تقدس پیدا کرده و همه راجذب میکند.مخصوصا وقتی که با حقوق همراه شود .
📚خواستكاري و نامزدي📚
استاد در مورد أين موضوع از«40بيشنهادي قانون مدني»شروع كرده اند و به اشتباهاتي كه در أن است اشاراتي داشته اند.
قوانين مربوط به خواستكاري و نامزدي كه در قانون مدني امده قوانين مستقيم اسلام نيست و انجه در اين زمينه كفته شده استنباطي از قواعد كلي اسلام است.
أيا خواستكاري مرد از زن اهانت به زن است?
در قانون است كه مرد ميتواني از هر زنى كه خالي از موانع ازدواج بأشد خواستكاري كند.
اينكه از قديم مردمان به عنوان خواستكار نزد زنان رفته اند از بزركترين عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است.
طبيعت مرد طلب و عشق ورزي است و طبيعت زن مطلوب و معشوق بودن است.
خلاف حيثيت زن است كه به دنبال مرد برود.
ولي نويسنده بيشنهاد بيان ميكند كه زن هم ميتواند به خواستكاري مرد برود كه تكويني زن كرفتن و حس مالكيت إيجاد شود و اثر بدئ در زندكي زن و مرد از أين حيث إيجاد شود.
جرا قانون مدني مرد را خريدار زن نشان مي دهد?
أين قائده مربوط به افرينش است مكر هر خريداري از نوع مالكيت است مثل طلبه و بأنظمة خريدار علم أيا نام اينها مالكيت است?
مرد خريدار وصال زن است نه رقبه أو.
هنر زن است كه توانسته مرد را در هر مقامي كه بوده به سمت خود بكشاند
از أين رو موادي كه از طرف اقاي مهدوي(نويسنده40 بيشنهاد قانون مدني)بر شركة دادن زن به وظيفه خواستكاري هيج كونه ارزشي ندارد وبه زيان جامعه بشرى است.
و همجنين مينويسد كه به موجب ماده1037 هر يك از نامزدها كه بدون علت موجه وصلت را به هم زند بأيد هدايايي را كه كرفته مسترد دارد يا سيمنس را بدهد
حال اينكه در دوران نامزدي طرفين به هم جيزي نمى دهند ولي متحمل مخارج سنكيني به خاطر مهماني و جشن ميشوند
اقاي مهدوي برأي نامزدي أثر قانوني و مخالفة اجرايي قائل نشده و كفته عين هدايا و قيمت أنها برداخت شود.حال انكه عمده خسارتي كه شخص به واسطه نامزدي تحميل ميشود خسارتهاي ديكري است مثل جشن و مهماني.
بدون علت موجه هم أشكال دارد كسي كه با علت هم بهم زده بأيد الأقل عين هدايا كه دريافت كرده در صورت مطالبه طرف مقابل مسترد دارد.
قانون مدني نه تنها درباره ي خسارتهاي نامزدي سكوت نكرده بلكه در دو ماده أن را كنجانده است.
📖مبانی طبیعی حقوق خانوادگی.....✏
📃حقوق طبيعي از آنجا پيدا شده که طبيعت هدف دارد و با توجه به هدف، استعدادهايي در وجود موجودات نهاده و استحقاقهايي به آنها داده است.
انسان از آن جهت که انسان است از يک سلسله حقوق خاص که «حقوق انساني» ناميده ميشود برخوردار است و حيوانات از اين نوع حقوق برخوردار نميباشند ؛ مانند حق درس خواندن.
راه تشخيص حقوق طبيعي و کيفيت آنها مراجعه به خلقت و آفرينش است. هر استعداد طبيعي يک سند طبيعي است براي يک حق طبيعي.
افراد انسان از لحاظ اجتماع مدني همه داراي حقوق طبيعي مساوي و مشابهي ميباشند و تفاوت آنها در حقوق اکتسابي است که بستگي دارد به کار و انجام وظيفه و شرکت در مسابقه انجام تکاليف
و علت اين است که مطالعه در احوال طبيعت انسانها روشن ميکند که افراد انسان- برخلاف حيوانات اجتماعي از قبيل زنبور عسل- هيچ فرمانده و فرمانبر به دنیا نیامده است.
از استعدادهاي طبيعي زن و مرد و انواع سندهايي که خلقت به دست آنها سپرده است ميتوانيم بفهميم آيا زن و مرد داراي حقوق و تکاليف مشابهي هستند يا نه؟
زندگی اجتماعی انسان یا مدنی بالطبع است و یا قراردادی است وخود آنرا انتخاب کرده.
با مراجعه به سندهای طبیعی که قانون خلقت به زن و مرد داده است
حساب زندگی خانوادگی از اجتماعی جداست و زندگی خانوادگی بشر صددرصد طبیعی است.
📚حق طلاق4📚
در بحث های گذشته گفته شده است که اسلام از هر سلاحی و هر راه حلی استفاده کرده است تا از طلاق آن ها جلوگیری کند به جز زور، زیرانداز زندگی خانوادگی بر اساس محبت است، گفته شده که محبوب که شوهر نثار زن می کند رابطه مستقیمی با محبت مادر به فرزندان دارد، خانواده را از ابتدا مرد را به کوه ، مادر را به چشمه و فرزندان را به گل ها تشبیه کرده است آبی که بر کوه می ریزد و به چشمه ها سرازیر می شود و این از چشمه و برای رشد گل ها مؤثر است اگر محبتی یا به مثال آبی از کوه بیاید چشمه خشک می شود و گیاهان در این حال پژمرده می شوند.اسلام با طلاق های ناجوانمردانه مخالف است که مرد به خاطر هوس رانی خود زن نو بگیرد و زن قبلی خود را از خود براند مخالف می کند غربی ها می خواهند مرد هوس باز و ناجوانمرد را به زن وفادار بچسبانند. و اسلام می خواسته جلو مردان را بگیرد...در ادامه توضیح می دهیم طلاق های ناجوانمردانه را
✨طبیعت صلح خانوادگی با سایز صلح ها:صلح خانوادگی با سایر صلح ها جداست در این صلح با توجه به عدم تجاوز به حقوق همدیگر اما باید بین پدر مادر و فرزندان صلحی باشد که مشکل یک نفر مشکل خود آنها است و سعادت خود را سعادت دیگری بداند.
✨اسلام از هر عامل انصراف از طلاق استقبال می کند:در این مبحث منظور این نیست که مرد اگر بخواهد طلاق بگیرد بلافاصله تمام موانع برطرف می شود و طلاق می دهد بعضی مسایل مانند پیدا کردن دو عادل، پیدا کردن عادل همین باعث تأخیر در عقد می شود. و این تاخیر ها باعث می شود که اگر دل خوری به جود آمده از بین برود.و یا اگر مردی بخواهد همسر خود را طلاق دهد بایر زیر بار مهری که برای ا تعیین کرده است بشود.و خرج فرزندانی که از خانم دارد نیز بدهد و برای همسر جدید نیز مهر مشخص کندو خرج فرزندانی که از همسر دوم هم هستند را نیز بدهد ،و این مسائل و فکر به فرزندان بدون مادر دور نمای وحشتناک را از طلاق برای مرد نشان می دهد.
✨ثوابق خدمت زن در خانواده: زن بر اساس حس اعتمادی که نسبت به مرد دارد از تمام حق و حقوق خود می گذرد و تمام جوانی خود را خرج کرده و مرد ناجوانمرد زندگی جدید را با زن جدید می خواهد بر ساخته های زن قبل بسازد، اما اگر در ابتدا حق و حقوق خود آگاه باشد، دیگر ساده لوحی در این امور پیش نمی آید و بسیاری از طلاق ها به خاطر ساده دلی بعضی از خود آنها است.
☀مهرونفقه☀
یکی از سنن بسیار کهن درروابط خانوادگی بشری این است که مرد هنگام ازدواج برای زن مهر قاءل شده است. یعنی چیزی از مال خود به زن یا پدرزن خود می پرداخته است وبه علاوه در تمام مدت ازدواج عهده دار مخارج زن وفرزند خویش بوده است. اما ریشه ی این سنت چیست وچرا وچگونه به وجود آمده است ؟
💢تاریخچه مهر:
می گوینددر ادوار گذشته یعنی ماقبل تاریخ که بشر درحال توحش میزیسته وزندگی شکل قبیله ای داشته به علل نامعلومی ازدواج با هم خون جایز نبوده وجوانان از قبایل دیگر برای خود همسر انتخاب می کردند ؛ این سرآغاز مراحلی است که از این مراحل 5مرحله دراین کتاب توضیح داده شده است. ا1⃣این دوره که (مادرشاهی )نامیده شده ؛مرد از نقش خود درفرزند آوری مطلع نبوده وعقیم ونازا محسوب میشده ودرمیان قبیله زن زندگی میکرده وبه این دلیل طفیلی زن محسوب می گردید. 2⃣دراین مرحله که )پدرشاهی ( نامیده شده است؛مرد به نقش خود در تولید مثل واقف شده وخودرامالک اصلی فرزند می دید وزن تابع مرد بود. 3⃣دراین مرحله مرد برای اینکه زن را به دست آورد سالها درمیان قبیله زن زندگی می کرد وبرای پدرزن کار میکرده . ودرواقع به عنوان اجیر بوده . 4⃣ دراین مرحله مرد به جای کار کردن برای پدرزن ازهمان ابتدا هدیه ای تقدیم پدرزن میکرده به عنوان (پیشکش) ورسم مهر از اینجا ناشی شده است.
اما مرحله پنجم
5⃣اما مرحله پنجمی هم هست که جامعه شناسان واظهارنظرکنندگان درباره ی آن سکوت کرده اند .دراین مرحله مرد هنگام ازدواج پیشکشی تقدیم (زن )می کند وزن درحین اینکه پیشکشی را از مرد دریافت می کند استقلال اقتصادی واجتماعی خودراحفظ می کند. واینکه اولا به اراده خود شوهر انتخاب می کند ونه به اراده پدریا برادر .ثانیا ؛درمدتی که درخانه پدراست همچنین درمدتی که درخانه شوهر است کسی حق ندارد اورا استثمار کند وبه خدمت خودگمارد. محصول کاروزحمتش به خودش تعلق دارد ونیازی به قیمومیت ندارد. ومادامی که با مرد زندگی می کند مرد باید زندگی وی رادرحد امکانات خود تامین کند . ✳این همان مرحله ایست که اسلام آن را پذیرفته است✳
💟فلسفه حقیقی مهر💟
به عقیده ی ما پدیدآمدن مهر نتیجه تدبر ماهرانه ای است که درمتن خلقت وآفرینش برای تعدیل روابط زن ومرد وپیوند آنها به یکدیگر بکار رفته است . مهر از آنجا پیدا شد که در متن خلقت نقش هریک از زن ومرد درمسءله ی عشق مغایر نقش دیگری است ؛عرفا این قانون را به سراسر هستی سرایت می دهند ،می گویند قانون عشق وجذب به سراسر موجودات ومخلوقات حکومت می کند،سوز دریک جا وساز در جای دیگریست.
درمقاله 14کتاب گفته شده که نوع احساسات زن ومردنسبت به یکدیگر متفاوت است ویک جورنیست ؛ قانون خلقت -✨جمال وغرور وبی نیازی را درجانب زن ونیازمندی وطلب عشق وتغزل را درجانب مرد قرارداده است✨-ضعف زن درمقابل نیرومندی وقدرت بدنی مرد به همین وسیله تعدیل شده است وبه همین جهت موجب شده است که همواره مرداز زن خواستگاری کند.💫
دانشمندان می گویند مرد اززن شهوانی تر است اما درروایات اسلامی واردشده که مرداز زن شهوانی تر نیست بلکه برعکس است لکن زن خوددارتر ووتواناتر آفریده شده است.البته نتیجه ی هردوسخن یکیست .به هرحال مرد درمقابل غریزه اززن ناتوانتر است واین خصوصیت همواره این فرصت را به زن داده است که دنبال مردنرود وزود تسلیم اونشود،وبرعکس مردرا وادارکند که به زن اظهار نیاز کند وبرای جلب رضایت او اقدام کند.💥یکی از اقدامات او این بوده که هدیه ای رانثار او می کرده است.💥
🌟مهرباحیا وعفاف زن یک ریشه دارد،زن باالهام فطری دریافته است که عزت واحترام اوبه این است که خودرارایگان دراختیار مرد قرار ندهد وبه اصطلاح شیرین بفروشد،🌟 💥 زن درمرد تاثیر فراوان دارد -مرد بسیاری از شجاعتها ودلاوریهای خودرامدیون زن است مدیون حیا وعفاف زن است. مدیون شیرین فروشی زن است ،زن همیشه مردرا میسازد ومرد اجتماع را ؛آنگاه که حیا وعفاف وخودداری زن ازمیان برود وزن بخواهد درنقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می خوردومرد مردانگی خودرا فراموش می کند وسپس اجتماع منهدم می گردد.💢
📚حق طلاق 5📚
طلاق را در این مبحث بر دو نوع طلاق ناجوانمردانه و طلاق بر اساس بی وفایی و نامردی ، بعضی مردان برای زجر نه برای سازش از زن خود طلاق نمی گیرد تا او را عذاب دهد.در این مبحث گفته می شود که کلید سست کردن و استحکام بخشیدن به دست مرد است.
✨حق طلاق ناشی از نقش خاص مرد.در مسئله عشق است نا از مالکیت او:در اینجا منطق اسلام مد نظر گرفته شده که در بحث طلاق فراتر و دقیق می باشد.
✨طلاق از آن جهت رهایی است که.ماهیت طبیعی ازدواج تصاحب است:یکی از مباحث در مورد عقد می باشد که در اسلام و قانون مدنی امری لازم است،اگر عقد فسخ شود پس از یک روز زندگی مرد باید کل مهریه و پول ایام عده را به طور کامل پرداخت کند.اما اگر بعد از عقد و قبل از ارتباط زناشویی باشد بر عهده مرد است که نصف مهریه را پرداخت کند و چون زن عده ای ندارد بر عهده مرد نیست.حساب طلاق و فسخ در اسلام جدا است.
✨جریمه طلاق:در بعضی از ادیان اگر مردی بدون دلیل همسر خود را طلاق بدهد او را جریمه می کنند این کار را برای استحکام خانواده انجام می دهند.اما این عمر نیز نوعی ابزار زور است و زیاد کارساز نیست.
✨حق طلاق برای زن به صورت حق تفویضی:إن به صورت طبیعی حق طلاق ندارد اما در بعضی از مواقع مثل شرط ضمن عقد که خانم ها به دلیل اطمینان از همسر خود و یا زمانی اگر مرد برای مدتی از خانه برود و هیچ خبری و مسئولیتی در قبال خانواده اش ندارد همسر می تواند بعد از اثبات آن خود را مطلقه کند.
📚طلاق قضایی📚
این طلاقی است که توسط قاضی صورت گیرد نه زوجین،طلاق های که جریان عادی خود را طی می کند نمی تواند بسته به نظر قاضی باشد.می دانیم که طلاق حق طبیعی مردم است اما باید روابط اش با همسر اش به صورت طبیعی باشد و از همسر خود به خوبی نگهداری کند و حقوق اش را ادا کند. اما اگر نمی خواهد با او زندگی کند، او را طلاق بدهد، و نه به وظایف خود عمل می کند.
✨آیا بعضی ازدواج ها سرطان است و زن باید بسوزد و بسازد؟
بعضی ها فکر می کند این چاره ساز نیست و خانم ها باید بسوزد و بسازد تا این که شمع حیات اش خاموش شود.اما به صورتی اگر کسی سرطان داشته باشد خوب با عمل ساده اگر بتواند آن را برطرف کرد آن را انجام دهد،بعضی مشکلاتی که بعضی از مردها امتناع می کنند و این مسائل را به دین می چسبانند و به بهانه ی دین ستم بزرگی می کنند.
✨بن بست ها:بن بست ها در دین فقط مربوط به ازدواج و طلاق نیست و گاهی به مسائل مالی نیز مربوط می شود.
✨بن بست طلاق:در این مبحث مربوط به مسائلی است که بر عهده مرد است و مرد از آن اجتناب کند.
✨نظر آیت الله حلی:ازدواج پیمان مقدسی است که همراه به احساس تعهداتی برای طرفین است.اگر مردی نسبت به تعهدات خود شانه خالی کند، اینجا قاضی می تواند خود دست به کار شود و کار را یکسره کند.در آن سوی اگر زنی نیز نسبت به تعهدات خود کم کاری کند.اگر مردی به شایستگی از همسر خود نگهداری نکند.شاید قصد و نیتی نداشته باشد و ناخودآگاه موجب اذیت و آزار همسرش شود.
✨نظر شیخ الطائفة:اگر مردی ناتوانی داشته باشد باید همسر خود را طلاق دهد و این حق را به خانم ها داده است. و هیچ گاه به مرد زور گو اجازه نمی دهدکه از حق طلاق سوء استفاده کند. از نظر اسلام طلاق قضایی در بین قیود خانوادگی است و اسلام نمی گذارد مانند غرب شود که به دلیل مسائل مسخره مانند این که همسرم سگ ام را نمی بوسد...
توضبحات:
دیه ی مرد دو برابره خیلی به نفع زن هست. چرا؟
چون مرده که مرده این پولها به زن میرسه.
کدوم زنی از دیه ی مرگش خودش استفاده کرده؟
توضیحات: ارث مرد دو برابر زنه.
ولی اگر مردی ارثی بهش رسید زن میتونه شکایت کنه و تمام مهریه و نفقه اش را از مال ارثی که هنوز به دست مرد نرسیده بردارد.چرا؟چون زن در تمام اموال مرد حق دارد. چون مرد واجب النفقه است و باید زن و بچه اش را تامین کند.
اما ارثی که به زن میرسد هیچکس در آن حقی ندارد. میتواند تخمه بشکند و خرج تفریحاتش کند.پول کم آورد دوباره یک هشتم دیگر هم از همسرش ارث میبرد.خرج نفقه اش هم با همسرش است پس در خانه میتواند خرج هم نکند.
مهر ، مادهاي است از يك آئيننامه كلي كه طرح آن در متن خلقت ريخته شده و با دست فطرت تهيه شده است .
☀مهر در قرآن☀
قرآن كريم مهر را بصورتي كه در مرحله پنجم گفتيم ابداع و اختراع نكرد ، زيرا مهر باينصورت ابداع خلقت است ، كاري كه قرآن كرد اين بود مهر را به حالت فطري آن برگردانيد .
قرآن كريم با لطافت و ظرافت بي نظيري ميگويد : " « و آتوا النساء صدقاتهن نحله »" يعني كابين زنان را كه بخود آنها تعلق دارد ( نه به پدران يا برادران آنها ) و عطيه و پيشكشي است از جانب شما به آنها بخودشان بدهيد .
قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسي اشاره كرده است .
اولا با نام " صدقه " ( بضم) صدقه از ماده صدق است و بدانجهت بمهر صداق يا صدقه گفته ميشود كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است ، بعضي مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته تصريح كردهاند . همچنانكه بنا بگفته راغب اصفهاني در مفردات غريب القرآن علت اينكه صدقه ( بفتح دال ) را صدقه گفتهاند اينست كه نشانه صدق ايمان است . ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه ميخواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر ، مهر مزد بزرگ كردن و شير دادن و نان دادن به او نيست .
سوم اينكه با كلمه " نحله " كاملا تصريح ميكند كه مهر هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد .
دو گونگي احساسات در حيوانات اختصاص بانسان ندارد ، در همه جاندارها آنجا كه قانون دو جنسي حكمفرماست با اينكه دو جنس بيكديگر نيازمندند ، جنس نر نيازمندتر آفريده شده ، يعني احساسات او نيازمندانهتر است و همين جهت بنوبه خود سبب شده كه جنس نر گامهائي در طريق جلب رضايت جنس ماده بردارد و هم سبب شده كه روابط دو جنس تعديل شود و جنس نر از زور و قدرت خود سوء استفاده نكند ، حالت فروتني و خضوع بخود بگيرد .
هديه و كادو در روابط نامشروع منحصر بازدواج و پيمان مشروع زناشوئي نيست ، آنجا هم كه زن و مرد به صورت نامشروع ميخواهند از وجود يكديگر لذت ببرند و باصطلاح ميخواهند از عشق آزاد بهره ببرند باز ياد كرده است نه با نام مهر ،
باز مرد است که به زن هدیه می دهد.
مهر2
قرآن كريم هر رسمي كه موجب تضييع مهر زنان ميشد منسوخ كرد ، از آنجمله اينكه وقتي كه مردي نسبت به زنش دلسرد و بي ميل ميشد او را در مضيقه و شكنجه قرار ميداد ، هدفش اين بود كه با تحت شكنجه قرار دادن او ، او را به طلاق راضي كند و تمام يا قسمتي از آنچه بعنوان مهر به او داده از او پس بگيرد . قرآن كريم فرمود : " « و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن »" يعني زنان را بخاطر اينكه چيزي از آنها بگيريد و قسمتي از مهري كه به آنها دادهايد جبران كنيد تحت مضيقه و شكنجه قرار ندهيد ! يكي ديگر از آن رسوم اين بود كه مردي با زني ازدواج ميكرد و براي او احيانا مهر سنگيني قرار ميداد ، اما همينكه از او سير ميشد و هواي تجديد عروسي بسرش ميزد زن بيچاره را متهم ميكرد به فحشا و حيثيت او را لكهدار ميكرد و چنين وانمود ميكرد كه اين زن از اول شايستگي همسري مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهري كه دادهام بايد پس بگيرم . قرآن كريم اين رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آنرا گرفت
🌹توضیحات نفقه:
مرد در قبال تامین مسکن(به هرشکلی :چه اجاره چه خرید)، درمان،لباس،خوراک،تحصیل،تفریح و... زن مسوول است.
🌹مرد در مقابل دیه ی و تکالیفی که به عهده ی زن است موظف و مسوول است.)چون مرد ولی زن محسوب میشود(
🌹مرد در مقابل پرداخت حق الزحمه زن در خانه هم مسوول است.🌹مرد در مقابل حق شیر همسرش هم مسوول است.🌹اینها در کنار مهریه است که عندالمطالبه است.
🌟مهر و نفقه ( 3 ) 🌟
نظر اسلام را درباره مهر و فلسفه مهر بيان كرديم . اكنون نوبت آن است كه مسئله نفقه را مورد بحث قرار دهيم .
قبلا بايد بدانيم كه در قوانين اسلامي ، نفقه نيز مانند مهر وضع مخصوصي بخود دارد و نبايد با آنچه در دنياي غير اسلامي ميگذشته يا ميگذرد يكي دانست .اگر اسلام به مرد حق ميداد كه زن را در خدمت خود بگمارد و محصول كار و زحمت و بالاخره ثروتي كه زن توليد ميكند مال خود بداند ، علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود ، زيرا واضح است اگر انسان ، حيوان يا انسان ديگري را مورد بهرهبرداري اقتصادي قرار دهد ناچار است مخارج زندگي او را نيز تأمين كند .
اما اسلام چنين حقي براي مرد قائل نيست . به زن حق داد مالك شود .تحصيل ثروت كند و بمرد حق نداده در ثروتي كه به وی تعلق دارد تعدی کند
نوع نفقه
در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد .
نوع اول نفقهاي كه مالك بايد صرف مملوك خود بكند ، مخارجي كه مالك حيوانات براي آنها ميكند از اين قبيل است . ملاك اين نوع نفقه مالكيت و مملوكيت است .
نوع دوم - نفقهاي است كه انسان بايد صرف فرزندان خود ، در حالي كه صغير يا فقيرند و يا صرف پدر و مادر خود كه فقيرند ، بنمايد . ملاك اين نوع نفقه ، مالكيت و مملوكيت نيست ، بلكه حقوقي است كه طبيعتا فرزندان بر بوجود آورندگان خود پيدا ميكنند و حقوقي است كه پدر و مادر بحكم شركت در ايجاد فرزند و بحكم زحماتي كه در دوره كودكي فرزند خود متحمل شدهاند بر فرزندان پيدا ميكنند
🌹توضیحات نفقه:
مرد در کنار نفقه ی زن، باید نفقه ی فررندانش را هم بدهد.نفقه ی پدر و مادر هم به این نفقات افزوده میشود
نفقه نوع سوم
زن فرضا ميليونر و داراي درآمد سرشاري باشد و مرد ثروت و درآمد كمي داشته باشد باز هم مرد بايد بودجه خانوادگي و از آنجمله بودجه شخصي زن را تأمين كند . فرق ديگري كه اين نوع از نفقه با نوع اول و دوم دارد ، اينست كه در نوع اول و دوم اگر شخص از زير بار وظيفه شانه خالي كند و نفقه ندهد گناهكار است ، اما تخلف وظيفه ، بصورت يك دين قابل مطالبه و استيفا در نميآيد ، يعني جنبه حقوقي ندارد . ولي در نوع سوم اگر از زير بار وظيفه شانه خالي كند زن حق دارد بصورت يك امر حقوقي اقامه دعوا كند و در صورت اثبات از مرد بگيرد .
👆🌹زن در مسابل اقتصادی کاملا دارای استقلال و حق است .
استقلال یعنی مرد حق دخالت نداره مگه زنش خودش بخواد
درمورد بحث نفقه نکته مهمتر اینست که چون زن مایه ی آسایش وآرامش مرد آفریده شده وباید خود ابتدا دارای نشاط وغرور وسرزندگی باشد ؛اسلام گفته که زن درخانه استراحت بیشتری داشته باشد تا بتواند مردی را که خسته از سرکار برگشته تسکین دهد والا اگر خوداوهم خسته از کاروتلاش بیرون بیاید توانی برای آرامش وروحیه دادن به شوهر ندارد ونمی تواند به خودش برسد ؛لذا مرد باید مخارج اورابه عهده گیرد تازن با خیال راحت موجبات آرامش مردش را فراهم کند.
:یک مبحث دیگر مانده که خانم شکردست لطف کردند و به جای یکی از دوستان خلاصه را تا امروزمی گذارند.ان شاء الله کتاب تمام می شود و کتاب جدید را شروع می کنیم.
بخش 5:مقام انسانی زن از نظر قرآن
❓قران زن را چگونه می داند؟ پست تر از مرد؟
بالاتر؟مساوی؟
📗 در قوانین و حقوقی که در قرآن برای زن و مرد در نظر گرفته شده تساوی هست ولی تشابه نیست! کمیت یکی است اما کیفیت متناسب با نظام حقوقی خانواده و نیاز خلقتی زن و مرد متفاوت است.
مثل اینکه حقوق دو کار گر را بنا بر نوع نیاز به دو شکل متفاوت بدهند اما مساوی!
سوال؟❓آیا لازمه ی اشتراک حیثیت انسانی زن و مرد حقوق مساوی و مشابه است؟
شک نیست که باید مساوی باشد ولی مشابه ؟؟؟ نه!
📙اسلام بر اساس جهان بینی خاص خودش و استدلال های عقلانی برای زن و مرد حقوق مساوی قاءل شده است ولی این حقوق در برخی جاها یک شکل و شبیه نیستند!همچنان که تکالیف و مجازات یکسانی هم برای آنان وضع نکرده!📘قرآن در این موارد نسبت زن و مرد نظر داده است
1⃣آنها خلقت و سرشت مساوی دارند/ سوره نساء آیه 1
(بر عکس برخی تفکرات و ادیان تحریفی که خلقت را از دو سرچشمه می دانند! و یا زن را طفیلی مرد و یا از سمت چپ او،عامل شر، عامل گناه مردان و ...میدانند! قران هیچ یک از این نظرها را تایید نمیکند)
2⃣در قضیه اخراج آدم و حوا از بهشت هیچ جا قران حوا را مفصر نشان نداده است.بلکه همه افعال را مثنی به کار برده است
3⃣قران پاداش الهی و قرب خدا را تنها به ایمان و عمل صالح مربوط میداند و تاکید میکند در این فرقی بین زن و مرد نیست!
4⃣قران در کنار مردان بزرگ و قدیس از زنان بزرگ و قدیسه نیز یاد میکند
همسران آدم و ابراهیم مادر موسی و عیسی و اگر از زنان نوح و لوط به بدی یاد کرده از آن طرف از همسر فرعون به نیکی یاد می کند
در تاریخ اسلام نیز وضع به همین گونه است.
5⃣نگاه ویژه قران به ازدواج و جایگاه زن و مرد نسبت هم (هن لباس لکم و انتم لباس لهن)
در حالی که در گذشته (و حال در برخی فلسفه های به ظاهر عقلانی!) نگاه تحقیر آمیزی به زن و جایگاهش در پیوند زناشویی بوده است.
6⃣در بحث فرزندآوری نیز قرآن زن را بسیار تکریم کرده است.
☀ارزش نظرات قران و اسلام وقتی بر ما مشخص میشود که بدانیم ادیان تخریف شده و مکاتب بشری ، حتی مکاتب فکری در دوره ی معاصر غرب که ادعای عقلانیت و تساوی حقوق و ... را دارند در بحث های بنیادین و نظری خود چه جفا ها که به زن نکرده اند.
در این صفحاتی که استاد مطهری توضیح داده اند به برخی از این عقاید تحقیر کننده اشاره شده است.
مثلا رهبانیت که از فلسفه هایش، پلیدی نزدیک شدن به زنان بوده
و یا در برخی از این تفکرات زن هیچ گاه به بهشت نمی رود چون موجب همه ی گناهان مرد اوست.
یا در فرزند آوری نقش زن را حداکثر حمل 9 ماهه میدانستند و ...
مثلا یکی از مواردی که فراوان شنیده ایم نحوه ی خلقت و رانده شدن انسان از بهشت است که در غیر از قران همه جا زن را از سرشتی پست تر و طفیلی وجود آدم و همچنین مقصر اصلی در گناه آدم دانسته اند آنقدر که ما مسلمونها هم باورمون شده!!
*** این بخش از کتاب در رابطه با این موضوع است که آیا اسلام با مقتضیات زمان هماهنگی دارد یا خیر؟ و استاد مطهری با استناد به کتب غربی و حتی نظرات افرادی که مسلمان نیستند ثابت میکنند که دین اسلام نه تنها باعث انحطاط مسلمین نشده و آنها را از حرکت باز نداشته است بلکه هیچ دینی همانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نمیکند و ثابت میکنند که اسلام منحصر به گوشه ی معابد و مساجد نیست بلکه در بطن زندگی انسانها وجود دارد و نظرات افرادی را که چه از لحاظ فلسفی و چه از راه نسخ، تطبیق اسلام با زمان حال را مورد سوال قرار میدهند رد میکند.
بخش دومدراین بخش استاد به دوصفت انسانها ک در قرآن بیان شده اشاره مکنند.یعنی (( ظلوم وجهول )) ودر ادامه دو گروه رامعرفی میکند، یکی جامدها ودیگری جاهلها. اهل جهول افرادی هستند که بدنبال چیزهای نو وجدید نمیروند واز تغییرمتنفرند ودر مقابل جاهلها بدنبال مدمیباشندوهر پدیده ونو ظهوری رابنام تجدد وترقی می شمارندو نقطه ی مشترک آنها این است که فرض میکنند هروضعی در قدیم بوده است جزء مسایل و شرایط دین است وافراط وتفریط این دو گروه تنها تناقض علم ودین را بوجود می آورد
اسلام وتجدد زندگی 3. عده ای براین عقیده اندک دربحث خانواده بایدازسیستمهای غربی پیروی کرد . دونکته است ک بدان باید توجه کرد ، یکی هماهنگی باتغییرات زمان ب سادگی نیست درزمان پیشرفت وانحراف وجود دارد ک باپیشرفتهاپیش برویم وباانحرافات مبارزه کنیم. نکته ی دوم :متفکران اسلامی عقیده دارند دین اسلام خودراز ورمز فراوان دارد وباعلم روز پیش میرود.پس باید بدنبال رموز آن بود . متاسفانه افراد بدبین زیادن وباورندارند اسلام چنین خاصیتی دارد، راز اینکه اسلام باتمدن وفرهنگ سازگار است چند چیزاست .
1⃣اسلام ب شکل ظاهرووابستگیهای زندگی نپرداخته، بلکه ب روح وهدف زندگی بهتر. اسلام باارایه ی کارتقوا علم وکارواستقامتنقش اصلی پیشرفت تمدن را بعهده گرفته است. اسلام تمام مسیرومقصدرانشان میدهد.ابزارهای زندگی درهرعصری بستگی به معلومات واطلاعات بشردارد. اسلام هرگزبرای استفاده ازاحتیاجات روزمره قانون خاصی رامعین نکرده، پس میان علم علم ودستوراسلام تضادو تناقضی پیدانمیشود2⃣یکی دیگراز خصوصیات اسلام برای احتیاجات ثابت قانون ثابت . واحتیاجات متغیروضع متغیری را در نظر گرفته استمثلاآموزش اسب سواری وتیراندازی جزءفنون نظام آن عصربوده. پس یعنی تیروکمان واسب اصالت نداردبلکه مسلمانان درهرزمانی ک بسرمیبرند ازلحاظ قوای دفاعی دربرابر دشمن نیرومند باشد. واین قدرت ونیرو دربرابر دشمن ازاحتیاجات ثابت اسلام است.
4⃣ یکی دیگراز خصوصیاتی ک دین اسلام راجاویدنگه میدارد قواعدوقوانینی است ک درخود این دین وضع شده، ک کار آنها کنترل ومتعادل کردن قوانین دیگر است. ک فقه ها آنرا ((حاکمه)) مینامند، همانند ((لاحرج)) وقاعده ی ((لاضرر)) ک برهمه ی فقه ها حکومت میکند. کار این سلسله کنترل ومتعادل کردن قوانین دیگراست، درواقع اسلام برای این قاعده ها حق ((وتو)) قایل شده است.
اسلام ب پیروان خود اعلام کرده ک همه ی دستورهای اوازیک سلسله مصالح عالیه استاسلام اجازه داده ک کارشناسان دینی درجه واهمیت مصلحتها را بسنجند وباراهنماییهای خود اسلام مصلحتهای مهمترراانتخاب کرد، که بدان ((اهم ومهم)) میگویند.