خلاصه کتاب نظام حقوقی زن دراسلام- اثر شهید مطهری-

خلاصه کتاب نظام حقوقی زن دراسلام- اثر شهید مطهری-

📃....ارث

🚏 دنياي قديم يا به زن اصلًا ارث نمي‌داد و يا ارث مي‌داد  به او استقلال و شخصيت حقوقي نمي‌داد. احياناً در بعضي از قوانين قديم جهان اگر به دختر ارث مي‌دادند به فرزندان او ارث نمي‌دادند، بر خلاف پسر که هم خودش مي‌توانست ارث ببرد و هم پسرش!

زن در تمدن ساساني شخصيت حقوقي نداشته است.دختري که به شوي مي‌رفت ديگر از پدر يا کفيل خود ارث نمي‌برد و در انتخاب شوهر هيچ گونه حقي براي او قائل نبودند.

علت اصلي محروميت زنان از ارث، جلوگيري از انتقال ثروت خانواده‌اي به خانواده ديگر بوده است.

دربرخی جوامع قدیم گاهي زن ميت را جزء اموال و دارايي او به حساب مي‌آوردند و به صورت‌ سهم الارث او را تصاحب مي‌کردند.در اعراب جاهلی پسرخوانده و هم پیمان ارث می بردند اما قرأن آنها را منسوخ کرد.

اسلام مهر و نفقه رابرمرد تحمیل کرد و برای جبران این تحمیل از طریق ارث برای مرد دو برابر زن شهم الارث قرار داده است.

 

برخي از غرب پرستان نقص سهم الارث زن را يک وسيله تبليغ و هياهو عليه اسلام قرار مي‌دهند، موضوع مهر و نفقه را پيش مي‌کشند. مي‌گويند چه لزومي دارد که ما سهم زن را در ارث از سهم مرد کمتر قرار دهيم و آنگاه اين کمبود را به وسيله مهر و نفقه جبران کنيم؟

اما از نظر اسلام مهر و نفقه علت است و وضع ارثي زن معلول.اگر تنها جنبه اقتصادی مطرح بود اسلام تفاوتی میان زن و مرد قائل نمی شد.

تفاوتهای زن و مرد

این مبحث اشاره به تفاوتهای زن ومرد دارد وازتفکرات قرون وسطی آغاز میشود که بیان میکند مرد جنس برترکامل و زن جنس ناقص وپست وحقیر که تحت سلطه مرد قرار دارد وسپس به حال میرسد که تمامی بحثها صدوهشتاد درجه تغییرکرده وزن راجنس برتر ومرد را جنس حقیروپست میخوانند.

خیردرقرن بیستم تفاوت زن مرد به معنای وجود جنس برتر و جنس پایینتر نیست تفاوت یعنی وجود قانون خلقت این قانون تفاوت زن و مرد را ایجاد کرده که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر میکند وشالوده وحدت آن را بهتر بریزد.این تفاوتهاسبب شده است که وظایف خانوادگی بین زن ومرد راتقسیم شود. یکی از موضوعات تعجب بر انگیز این است که بعضی افراد دارند تفاوت بین زن ومرد را در استعدادهای جسمی وروانی به حساب ناقص بودن زن وکاملتر بودن مرد بگذارند

و قانون خلقت رابه مصلحت این که زن ناقص باشد قرار میدهد.تفکر ناقص الخلقه بودن زن پیش از آنکه در میان مردم مشرق زمین وجود داشته باشد در تفکرغرب بوده ودرزبان مذهب وکلیسا گفته شده: که زن باید از اینکه زن است شرمسار باشد ویا زن برزخ حیوان وانسان است وامثال اینها.

و ازاین عجیب تراین است که حال این تفکر تغییر کرده وزن رابرتر ومرد را موجودی پست میخواند.

اشلی مونتاگو نویسنده کتاب زن جنس برتر اصرار دارد زن را جنسا برتر از مرد معرفی کند و از طرف دیگر امتیازات مرد را مولود عوامل تاریخی واجتماعی بشمارد نه مولود عوامل طبیعی.

به هر حال تفاوتهای زن ومرد تناسب است نه نقص وکمال.قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن ومرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند ومجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است به وجود آورد.در ابن بحث نظریه افلاطون نیز وجود دارد که بیان میکند زن ومرد دارای استعدادهای مشابه و زنان میتوانند همان وظایفی راعهده دار شوند که مردان عهده دار میشوند واز همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند میگردند.

و افکار ارسطو شاگرد افلاطون در مقابل وی قرار میگیرد.ومعتقد است که تفاوت زن ومرد تنها از جنبه کمی نیست از جنبه کیفی نیز متفاوتند وبیان میدارد نوع استعدادهای زن ومرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده هریک از آنها گذاشته وحقوقی که برای آنها خواسته در قسمتهای زیادی باهم تفاوت دارد. وهمچنین فضایل اخلاقی هریک رامتفاوت میداند.

نظردنیای امروز همراه باآزمایش وتحقیق و آمار و مطالعات عینی و عمیق پزشکی،روانی واجتماعی صورت گرفته وبه تفاوتهای بیشتری بین زن ومرد دست یافته است.تفاوتها شامل:تفاوتهای جسمی وروانی واحساسات نسبت به یکدیگر.

نهضتی که در اروپا بدون علم و دانش به راه افتاد تاحقوق پایمال شده زنان راپس گیرد باشتابزدگی صورت گرفت ومهلت نداد تا علم نظر خود رابگویدوراهنماقرارگیرد.بنابراین این نهضت یک سلسه بدبختیهارااز زن گرفت وحقوق زیادی به زن داد و درهای بسته ای به روی او باز کرد اما در عوض بدبختیهای دیگری برای زنان وجامعه بشریت به وجود آوردمسلما اگر شتابزدگی نبود وباعلم ودانش صورت میگرفت احقاق حقوق زن به شکل بهتری انجام میشد.اما این امید باقی است که علم ودانش جای خود راباز کند و نهضت زنان نه آنکه همچون گذشته از احساسات سرچشمه گیرد بلکه از علم ودانش الهام گیرد.البته اظهارنظرات دانشمندان اروپایی دراین زمینه خود نشانه امید بخشی از این جریان است.به نظر میرسد آن چیزهایی که مقلدان غرب رادرزمینه روابط زن ومرد تازه به نشءه فرو برده است خود غریبان دوره خمار آنهاراطی می کنند...

تعدد زوجات بخش 11📕

تک همسری طبیعی ترین فرم زناشویی است در تک همسری روح اختصاصی حکم فرماست نقطه مقابل تک همسری زوجیت اشتراکی است که به چند صورت است.1کمونیسم جنسی.. کمونیسم جنسی یعنی مساوی استبا نفی زندگی خانوادگی بدین صورت که چه مرد وچه زن مخصوص یکدیگرنیستندواین کمونیسم جنسی در بین قبایل وحشی ومردم تبت وجود دارد که در سال 1938از طرف برخی کشورهای کمونبستی قانون تک همسری رسمی شد.در مقابل چند همسری گزینه چند شوهری وجود دارد.شکل دیگر چند همسری چند شوهری است که در قبایل تودا در تبت وجود داردرسم چند شوهری هم در میان قبایل عرب در زمان جاهلیت وجود داشت که با امدن پبامبر اکرم (ص)این رسم برداشته شد.درهند هم رسم چند شوهری وجود داشت.اما اشکال چند شوهری در انساب است دراین نوع زناشویی رابطه پدر بافرزندعملا نامشخص است همچنانکه در کمونیسم جنس رابطه نیز رابطه پدران با پسران مشخص نیست وهردو مورد نتوانستند برای خود جا باز بکنندچند شوهری نه تنهابا طبیعت  انحصار طلبی وفرزند دوستی مردناموافق است با طبیعت زن نیز مخالفت داردتحقیقات نشان داده که طبیعت زن بیش ازمرد خواهان تک همسری است شکل دیگر ونوع چند همسری تعدد زوجات است که برخلاف کمونیسم جنسی وچندشوهری رواج وموفقیت بیشتری داردواسلام انرا تایید کرد وبرای ان شرایطی قایل شددر قرون وسطی ازجمله تبلیغاتی که علیه اسلام میکردندمبگفتند که پیامبر اسلام رسم تعدد زوجات را اختراع کردکه اینچنین نیست وقبل ازاسلام تعددزوجات وجود داشت اروپا تعدد زوجات راشالوده اسلام میداندودرانتشار اسلام وعلل انحطاط ملل شرقی را علت العلل میدانتداما اسلام تعدد زوجات راابتکار نکرد بلکه انرا محدود ساخت وبرای ان قیود وشرایط سنگینی قرار داد......این خلاصه ادامه دارد

🚻 حق طلاق 🚻ص 289📝

💥هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانواده مورد توجه نبوده!💥

 طلاق در امریکا:

در مقاله ای امده است طلاق گرفتن در امریکا به اسانی تاکسی گرفتن است.طلاق در جهان به بیماری قرن شهرت دارد و در کشورمان طلاق در جاهایی ک رسوم غرب بیشتر نفوذ کرده است امارش بیشتر است. مسلما امار بالای طلاق علت اجتماعی دارد و علت طلاق در امریکا مربوط میشود به محیط طلاقزای امریکا.

این محیط اجتماعیست ک تیشه به ریشه کانون مقدس خانوادگی زده است. 5⃣فرضیه درباره طلاق

1⃣بی اهمیتی طلاق و برداشتن موانع طلاق. در این فرضیه ارزش اجتماعی خانواده نادیده گرفته شده است.

2⃣ازدواج یک پیمان مقدس است و طلاق باید حذف شود. کلیسای کاتولیک ایتالیا اسپانیاطرفدار این فرضیه بودند.

3⃣ازدواج از طرف مرد قابل انحلال است و از طرف زن قابل انحلال نیست.

4⃣ازدواج مقدس است اما راه طلاق در صورت لزوم باز است.مدعیان تشابه حقوق زن و مرد طرفدار این فرضیه میباشند

5⃣ازدواج مقدس است و طلاق امر منفور و مبغوضی است.💥این فرضیه همان است ک اسلام ابداع کرده است.💥

در عصر ما در جامعه هايي كه حق طلاق ازاد است

⬅ از افزايش طلاق مينالند انجا كه طلاق ممنوع است ⬅از نبود طلاق. و انجا ك حق طلاق بامرد است⬅ از طلاقهاي ناجوانمردانه.

✅اسلام با طلاق سخت مخالف است ولي ان را بعنوان يك چاره جویی در مواقعی که چاره فقط جداییست تجویز میکند✅.

حق طلاق 3📕

طلاق در اسلام یک کلمه منفور است اسلام مایل است که ازدواج محکم واستوار بماند:سوال ،اگر طلاق در نظر اسلام تا این حد منفور است چرا انرا حرام نکرده است؟جواب،چونکه زوجیت وزندگی زنا شویی یک علقه طبیعی است ونه قرادادی وقوانین خاصی برای ان وضع شده است که باتمام قراردادهای اجتماعی دیگر فرق دارد.اسلام کوشش وتدابیر خاصی بکار می برد که زندگی زناشویی از نظر طبیعی باقی بماند؛یعنی زن در مقام محبوبیت ومطلوبیت ومرد در مقام طلب وعلاقه وحضور به خدمت باقی بماند.

مقام طبیعی مرد در حیات خانوادگی

از نظر اسلام منتهای اهانت وتحقیربرای زن ای است که مرد بگوید من تورا دوست ندارم ،انگاه قانون میتواند ان زن را به زور واجبار در خانه مرد نگاه بدارد. ولی نمیتواند که در میط زناشویی ومحبوبیت قانون زور واجبار را بکار ببرد.وبرعکس اما در مورد وفاداری در زندگی زنا شویی به طور قطع زن ازمرد وفادارتر است وبی وفایی زن عکس العمل بی وفایی مرد است .طبیعت کلید فسخ ازدواج را به دست مرد داده است؛یعنی بی علاقگی وبی وفایی مرد است که زندگی زناشویی را سرد می کند وانچه بنیان خانوادگی را استوار می کند محبت وعلاقه دو طرف است▪

تعدد زوجات:

برای مردانی که هوسرانی هم بخواهند بکنند تعدد زوجات بهتر است چون مجبور به دادن نفقه و مهریه است و زیر قید و بند میرود.

ته اینکه هر روزش را با کسی باشد. پس تعدد زوجات خود محدود کننده است از اینرو خیلی از خود این مردان به مخالفت با آن میپردازند

توضیحات:

مردی که هرزگی دارد و سراغ بیش از یک زن میرود باید توانایی اداره ی مالی و جسمی و عاطفی و...زن را بتواند تامین کند  باید نفقه بدهد مسکنش را تامین کند بیماری اش را درمان کند اما در مقابل دوست دختر هیچکدام از این تعهدات وجود ندارد در مورد صیغه هم همینطور است

مساله ی بیم از عدالت:

کسانی که بیم دارند وصو برای بدنشان ضرر دارد وضو نگیرند.

خدا در قرآن میفرماید کسانی که بیم دارند فدالت را بین همسرانشان اجرا نکنند همسر نگیرند.

امابرخی آقایون به تعدد زوجات به چشم یک حق نگاه میکنند در حالیکه سراسر تکلیف است.

و افراد بی مسوولیت به دنبال صیغه و دوست دختر میروند

توضیحات:

ازدواج یک معامله است(معامله فضولی) که مرد با تمام منافع آن به زن واگذار می شود و برای هر معامله ی دیگری مرد حق ندارد. مگر اینکه رضایت همسر اول تامین گردد.

👆☀مرد در برخی صورت علل فردی و اجتماعی میتواند تعدد زوجات داشته باشد.

علل فردی اینکه زن توانایی تمکین و فرزندآوری نداشته باشد.

 

اما اگر علتی اجتماعی ای بوجود بیاید مثل جنگ و مردها کشته شوند بر مردها واجب میشود به این امر اقدام کنند

ازدواج موقت📚صفحه ی 53تا84📚

بخش دوم ازدواج موقت و مسأله تشكيل حرمسرا .مرد قرن بيستم مسابقه كامجوئي از زنرا از هارون الرشيد و فضل برمكي‏ برده است .مرد قرن بيستم جز هزينه گزاف چيزي از دست نداده است .مرد " ذواق " در اسلام ، ملعون شناخته شده است معتقدم و در عمر خود بتجربه مشاهده كرده‏ام كه اين آئين مقدس آسماني در هر جبهه از جبهه‏ها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده ، با نيرومندي و سرفرازي و جلوه و رونق بيشتري آشكار شده است .خاصيت حقيقت همين است كه شك و تشكيك بروشن شدن آن كمك ميكند ، شك ، مقدمه يقين ، و ترديد ، پلكان تحقيق است . در رساله زنده بيدار از رساله ميزان العمل غزالي نقل ميكند كه : " . . گفتار ما را فائده اين‏ بس باشد كه ترا در عقايد كهنه و موروثي بشك ميافكند . زيرا شك پايه‏ تحقيق است و كسي كه شك نميكند درست تأمل نميكند . و هر كه درست ننگرد خوب نمي‏بيند و چنين كسي در كوري و حيراني بسر ميبرد " درازدواج موقت مقدارمهریه مشخص نمیشودکه اگرمشخص گردد عقدباطل است ازدواج کاملامدت داربوده واگرطرفین رضایت داشته باشنددوباره تمدیدمیکنند درازدواج دایم مردعهده دارخریدپوشاک وخوراک همسرش هست اماازدواج موقت چنین تعهدی وجودنداردجلب رضایت وجودندارد ازدواج آزمايشياين ضرورت ، اختصاص بايام تحصيل ندارد ، در شرايط ديگر نيز پيش‏ ميايد . اصولا ممكن است زن و مردي كه خيال دارند با هم بطور دائم ازدواج‏ كنند و نتوانسته‏اند نسبت بيكديگر اطمينان كامل پيدا كنند بعنوان ازدواج‏ آزمايشي براي مدت موقتي با هم ازدواج كنند . اگر اطمينان كامل بيكديگر پيدا كردند ادامه ميدهند و اگر نه از هم جدا ميشوند .من از شما ميپرسم : اينكه اروپائيان وجود يك عده از زنان بدكار را در محل معين از هر شهري تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروري ميدانند براي‏ چيست ؟ آيا جز اينست كه وجود مردان مجردي را كه قادر بازدواج دائم‏ نيستند خطر بزرگي براي خانواده‏ها بحساب مي‏آورند .راسل و نظريه ازدواج موقت" برتراند راسل " فيلسوف معروف انگليسي در كتاب زناشوئي و اخلاق‏ ميگويد " . . . در واقع اگر درست بينديشيم ، پي ميبريم كه فواحش ، معصوميت كانون خانوادگي و پاكي زنان و دختران ما را حفظ ميكنند . هنگامي‏ كه اين عقيده را " لكي " در بحبوحه عصر " ويكتوريا " ابراز كرد اخلاقيون سخت آزرده شدند ، بي آنكه خود علت آنرا بدانند . اما هرگز نتوانستند خطاي عقيده " لكي " را به ثبوت رسانند . زبان حال اخلاقيون‏ مزبور با تمام منطقشان اين است كه " اگر مردم از تعليمات ما پيروي‏ ميكردند ديگر فحشاء وجود نميداشت " اما ايشان بخوبي ميدانند كه كسي‏ توجه به حرفشان نميكند " .اينست فورمول فرنگي چاره‏جوئي خطر مردان و زناني كه قادر بازدواج دائم‏ نيستند و آن بود فورمولي كه اسلام پيشنهادکرده.به چنددلیل زنان شیعه به ازدواج موقت نمیپردازند1-پایه ی ازدواج بایددوام داشته باشد.2-ازطرق زنان ودختران شیعه ازدواج موقت استقبال نشده است.3-نوعی کرایه دادن زن هست وزنان ایرانی قبول نمیکنند.4-تعددزوجات محکوم است5-بچه های ازدواج موقت بی سرپرست می مانند واینده ی درستی درپیش ندارندامام علی میفرمایند:اگرعمرسبقت نمیجست ومتعه راتحریم نمیکرداحدی جزافرادی که سرشتشان منحرف است زنانمیکرد

حقوق انسانی زن 📚ص141📚

اسلام برای زن و مرد در همه ی موارد  یک نوع  حقوق ، وظیفه ومجازات یکسانی قائل نشده.در برخی موارد تشابه و در برخی غیر تشابه قائل شده.میگویند اسلام دین مردان است و زن راموجودی تمام عیار ندانسته بخاطر قوانین ارث و دیه و طلاق و شهادت دوزن برابر با یک مرد به زن ظلم شده.

حالا بحث اول .تشابه و تساوی..

این دو باهم فرق میکند.

تشابه یکنواختی است.اسلام وظیفه یکنواختی به عهده زن و مرد نگذاشته.اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست بلکه با تساوی مخالف است . کلمه تساوی و مساوت چون برابری و عدم امتیاز  در آن گنجانده شده تقدس پیدا کرده و همه راجذب میکند.مخصوصا وقتی که با حقوق همراه شود .

📚خواستكاري و نامزدي📚

استاد در مورد أين موضوع از«40بيشنهادي قانون مدني»شروع كرده اند و به اشتباهاتي كه در أن است اشاراتي داشته اند.

قوانين مربوط به خواستكاري و نامزدي كه در قانون مدني امده قوانين مستقيم اسلام نيست و انجه در اين زمينه كفته شده استنباطي از قواعد كلي اسلام است.

أيا خواستكاري مرد از زن اهانت به زن است?

در قانون است كه مرد ميتواني از هر زنى كه خالي از موانع ازدواج بأشد خواستكاري كند.

اينكه از قديم مردمان به عنوان خواستكار نزد زنان رفته اند از بزركترين عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است.

طبيعت مرد طلب و عشق ورزي است و طبيعت زن مطلوب و معشوق بودن است.

خلاف حيثيت زن است كه به دنبال مرد برود.

ولي نويسنده بيشنهاد بيان ميكند كه زن هم ميتواند به خواستكاري مرد برود كه تكويني زن كرفتن و حس مالكيت إيجاد شود و اثر بدئ در زندكي زن و مرد از أين حيث إيجاد شود.

جرا قانون مدني مرد را خريدار زن نشان مي دهد?

 أين قائده مربوط به افرينش است مكر هر خريداري از نوع مالكيت است مثل طلبه و بأنظمة خريدار علم أيا نام اينها مالكيت است?

مرد خريدار وصال زن است نه رقبه أو.

هنر زن است كه توانسته مرد را در هر مقامي كه بوده به سمت خود بكشاند

از أين رو موادي كه از طرف اقاي مهدوي(نويسنده40 بيشنهاد قانون مدني)بر شركة دادن زن به وظيفه خواستكاري هيج كونه ارزشي ندارد وبه زيان جامعه بشرى است.

و همجنين مينويسد كه به موجب ماده1037 هر يك از نامزدها كه بدون علت موجه وصلت را به هم زند بأيد هدايايي را كه كرفته مسترد دارد يا سيمنس را بدهد

حال اينكه در دوران نامزدي طرفين به هم جيزي نمى دهند ولي متحمل مخارج سنكيني به خاطر مهماني و جشن ميشوند

اقاي مهدوي برأي نامزدي أثر قانوني و مخالفة اجرايي قائل نشده و كفته عين هدايا و قيمت أنها برداخت شود.حال انكه عمده خسارتي كه شخص به واسطه نامزدي تحميل ميشود خسارتهاي ديكري است مثل جشن و مهماني.

بدون علت موجه هم أشكال دارد كسي كه با علت هم بهم زده بأيد الأقل عين هدايا كه دريافت كرده در صورت مطالبه طرف مقابل مسترد دارد.

قانون مدني نه تنها درباره ي خسارتهاي نامزدي سكوت نكرده بلكه در دو ماده أن را كنجانده است.

📖مبانی طبیعی حقوق خانوادگی.....✏

 

📃حقوق طبيعي از آنجا پيدا شده که طبيعت هدف دارد و با توجه به هدف، استعدادهايي در وجود موجودات نهاده و استحقاقهايي به آنها داده است.

 

انسان از آن جهت که انسان است از يک سلسله حقوق خاص که «حقوق انساني» ناميده مي‌شود برخوردار است و حيوانات از اين نوع حقوق برخوردار نمي‌باشند ؛ مانند حق درس خواندن.

 

راه تشخيص حقوق طبيعي و کيفيت آنها مراجعه به خلقت و آفرينش است. هر استعداد طبيعي يک سند طبيعي است براي يک حق طبيعي.

 

افراد انسان از لحاظ اجتماع مدني همه داراي حقوق طبيعي مساوي و مشابهي مي‌باشند و تفاوت آنها در حقوق اکتسابي است که بستگي دارد به کار و انجام وظيفه و شرکت در مسابقه انجام تکاليف

و علت اين است که مطالعه در احوال طبيعت انسانها روشن مي‌کند که افراد انسان- برخلاف حيوانات اجتماعي از قبيل زنبور عسل- هيچ فرمانده و فرمانبر به دنیا نیامده است.

از استعدادهاي طبيعي زن و مرد و انواع سندهايي که خلقت به دست آنها سپرده است مي‌توانيم بفهميم آيا زن و مرد داراي حقوق و تکاليف مشابهي هستند يا نه؟

زندگی اجتماعی انسان یا مدنی بالطبع است و یا قراردادی است وخود آنرا انتخاب کرده.

با مراجعه به سندهای طبیعی که قانون خلقت به زن و مرد داده است

حساب زندگی خانوادگی از اجتماعی جداست و زندگی خانوادگی بشر صددرصد طبیعی است.

📚حق طلاق4📚

 

در بحث های گذشته گفته شده است که اسلام از هر سلاحی و هر راه حلی استفاده کرده است تا از طلاق آن ها جلوگیری کند به جز زور، زیرانداز زندگی خانوادگی بر اساس محبت است، گفته شده که محبوب که شوهر نثار زن می کند رابطه مستقیمی با محبت مادر به فرزندان دارد، خانواده را از ابتدا مرد را به کوه ، مادر را به چشمه و فرزندان را به گل ها تشبیه کرده است آبی که بر کوه می ریزد و به چشمه ها سرازیر می شود و این از چشمه و برای رشد گل ها مؤثر است اگر محبتی یا به مثال آبی از کوه بیاید چشمه خشک می شود و گیاهان در این حال پژمرده می شوند.اسلام با طلاق های ناجوانمردانه مخالف است که مرد به خاطر هوس رانی خود زن نو بگیرد و زن قبلی خود را از خود براند مخالف می کند غربی ها می خواهند مرد هوس باز و ناجوانمرد را به زن وفادار بچسبانند. و اسلام می خواسته  جلو مردان را بگیرد...در ادامه توضیح می دهیم طلاق های ناجوانمردانه را

✨طبیعت صلح خانوادگی با سایز صلح ها:صلح خانوادگی با سایر صلح ها جداست در این صلح با توجه به عدم تجاوز به حقوق همدیگر اما باید بین پدر مادر و فرزندان صلحی باشد که مشکل یک نفر مشکل خود آنها است و سعادت خود را سعادت دیگری بداند.

✨اسلام از هر عامل انصراف از طلاق استقبال می کند:در این مبحث منظور این نیست که مرد اگر بخواهد طلاق بگیرد بلافاصله تمام موانع برطرف می شود و طلاق می دهد بعضی مسایل مانند پیدا کردن دو عادل، پیدا کردن عادل همین باعث تأخیر در عقد می شود. و این تاخیر ها باعث می شود که اگر دل خوری به جود آمده از بین برود.و یا اگر مردی بخواهد همسر خود را طلاق دهد بایر زیر بار مهری که برای ا  تعیین کرده است بشود.و خرج فرزندانی که از خانم دارد نیز بدهد و برای همسر جدید نیز مهر مشخص کندو خرج فرزندانی که از همسر دوم هم هستند را نیز بدهد ،و این مسائل و فکر به فرزندان بدون مادر دور نمای وحشتناک را از طلاق برای مرد نشان می دهد.

✨ثوابق خدمت زن در خانواده: زن بر اساس حس اعتمادی که نسبت به مرد دارد از تمام حق و حقوق خود می گذرد و تمام جوانی خود را خرج کرده و مرد ناجوانمرد زندگی جدید را با زن جدید می خواهد بر ساخته های زن قبل بسازد، اما اگر در ابتدا حق و حقوق خود آگاه باشد، دیگر ساده لوحی در این امور پیش نمی آید و بسیاری از طلاق ها به خاطر ساده دلی بعضی از خود آنها است.

☀مهرونفقه☀ 

  یکی از سنن بسیار کهن درروابط خانوادگی بشری این است که مرد هنگام ازدواج برای زن مهر قاءل شده است. یعنی چیزی از مال خود به زن یا پدرزن خود می پرداخته است وبه علاوه در تمام مدت ازدواج عهده دار مخارج زن وفرزند خویش بوده است. اما ریشه ی این سنت چیست وچرا وچگونه به وجود آمده است ؟

💢تاریخچه مهر:    

 می گوینددر ادوار گذشته یعنی ماقبل تاریخ که بشر درحال توحش میزیسته وزندگی شکل قبیله ای داشته به علل نامعلومی ازدواج با هم خون جایز نبوده وجوانان از قبایل دیگر برای خود همسر انتخاب می کردند ؛  این سرآغاز مراحلی است که از این مراحل 5مرحله دراین کتاب توضیح داده شده است.  ا1⃣این دوره که (مادرشاهی )نامیده شده ؛مرد از نقش خود درفرزند آوری مطلع نبوده وعقیم ونازا محسوب میشده ودرمیان قبیله زن زندگی میکرده وبه این دلیل طفیلی زن محسوب می گردید.       2⃣دراین مرحله که )پدرشاهی (  نامیده شده است؛مرد به نقش خود در تولید مثل واقف شده وخودرامالک اصلی فرزند می دید وزن تابع مرد بود.    3⃣دراین مرحله مرد برای اینکه زن را به دست آورد سالها درمیان قبیله زن زندگی می کرد وبرای پدرزن کار میکرده . ودرواقع به عنوان اجیر بوده .    4⃣  دراین مرحله مرد به جای کار کردن برای پدرزن ازهمان ابتدا هدیه ای تقدیم پدرزن میکرده به عنوان (پیشکش) ورسم مهر از اینجا ناشی شده است.

 اما مرحله پنجم

 5⃣اما مرحله پنجمی هم هست که جامعه شناسان واظهارنظرکنندگان درباره ی آن سکوت کرده اند .دراین مرحله مرد هنگام ازدواج پیشکشی تقدیم (زن )می کند وزن درحین اینکه پیشکشی را از مرد دریافت می کند استقلال اقتصادی واجتماعی خودراحفظ می کند.      واینکه اولا به اراده خود شوهر انتخاب می کند ونه به اراده پدریا برادر .ثانیا ؛درمدتی که درخانه پدراست همچنین درمدتی که درخانه شوهر است کسی حق ندارد اورا استثمار کند وبه خدمت خودگمارد. محصول کاروزحمتش به خودش تعلق دارد ونیازی به قیمومیت ندارد. ومادامی که با مرد زندگی می کند مرد باید زندگی وی رادرحد امکانات خود تامین کند .  ✳این همان مرحله ایست که اسلام آن را پذیرفته است✳

💟فلسفه حقیقی مهر💟    

   به عقیده ی ما پدیدآمدن مهر نتیجه تدبر ماهرانه ای است که درمتن خلقت وآفرینش برای تعدیل روابط زن ومرد وپیوند آنها به یکدیگر بکار رفته است . مهر از آنجا پیدا شد که در متن خلقت نقش هریک از زن ومرد درمسءله ی عشق مغایر نقش دیگری است ؛عرفا این قانون را به سراسر هستی سرایت می دهند ،می گویند قانون عشق وجذب به سراسر موجودات ومخلوقات حکومت می کند،سوز دریک جا وساز در جای دیگریست.

درمقاله 14کتاب گفته شده که نوع احساسات زن ومردنسبت به یکدیگر متفاوت است ویک جورنیست ؛      قانون خلقت -✨جمال وغرور وبی نیازی را درجانب زن ونیازمندی وطلب عشق وتغزل را درجانب مرد قرارداده است✨-ضعف زن درمقابل نیرومندی وقدرت بدنی مرد به همین وسیله تعدیل شده است وبه همین جهت موجب شده است که همواره مرداز زن خواستگاری کند.💫

دانشمندان می گویند مرد اززن شهوانی تر است اما درروایات اسلامی واردشده که مرداز زن شهوانی تر نیست بلکه برعکس است لکن زن خوددارتر ووتواناتر آفریده شده است.البته نتیجه ی هردوسخن یکیست .به هرحال مرد درمقابل غریزه اززن ناتوانتر است واین خصوصیت همواره این فرصت را به زن داده است که دنبال مردنرود وزود تسلیم اونشود،وبرعکس مردرا وادارکند که به زن اظهار نیاز کند وبرای جلب رضایت او اقدام کند.💥یکی از اقدامات او این بوده که هدیه ای رانثار او می کرده است.💥

🌟مهرباحیا وعفاف زن یک ریشه دارد،زن باالهام فطری دریافته است که عزت واحترام اوبه این است که خودرارایگان دراختیار مرد قرار ندهد وبه اصطلاح شیرین بفروشد،🌟       💥  زن درمرد تاثیر فراوان دارد -مرد بسیاری از شجاعتها ودلاوریهای خودرامدیون زن است مدیون حیا وعفاف زن است. مدیون شیرین فروشی زن است ،زن همیشه مردرا میسازد ومرد اجتماع را ؛آنگاه که حیا وعفاف وخودداری زن ازمیان برود وزن بخواهد درنقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می خوردومرد مردانگی خودرا فراموش می کند وسپس اجتماع منهدم می گردد.💢

📚حق طلاق 5📚

 

طلاق را در این مبحث بر دو نوع طلاق ناجوانمردانه و طلاق بر اساس بی وفایی و نامردی  ، بعضی مردان برای زجر نه برای سازش از زن خود طلاق نمی گیرد تا او را عذاب دهد.در این مبحث گفته می شود که کلید سست کردن و استحکام بخشیدن به دست مرد است.

✨حق طلاق ناشی از نقش خاص مرد.در مسئله عشق است نا از مالکیت او:در اینجا منطق اسلام مد نظر گرفته شده که در بحث طلاق فراتر و دقیق می باشد.

✨طلاق از آن جهت رهایی است که.ماهیت طبیعی ازدواج تصاحب است:یکی از مباحث در مورد عقد می باشد که در اسلام و قانون مدنی امری لازم است،اگر عقد فسخ شود پس از یک روز زندگی مرد باید کل مهریه و پول ایام عده را به طور کامل پرداخت کند.اما اگر بعد از عقد و قبل از ارتباط زناشویی باشد بر عهده مرد است که نصف مهریه را پرداخت کند و چون زن عده ای ندارد بر عهده مرد نیست.حساب طلاق و فسخ در اسلام جدا است.

✨جریمه طلاق:در بعضی از ادیان اگر مردی بدون دلیل همسر خود را طلاق بدهد او را جریمه می کنند این کار را برای استحکام خانواده انجام می دهند.اما این عمر نیز نوعی ابزار زور است و زیاد کارساز نیست.

✨حق طلاق برای زن به صورت حق تفویضی:إن به صورت طبیعی حق طلاق ندارد اما در بعضی از مواقع مثل شرط ضمن عقد  که خانم ها به دلیل اطمینان از همسر خود و یا زمانی اگر مرد برای مدتی از خانه برود و هیچ خبری و مسئولیتی در قبال خانواده اش ندارد همسر می تواند بعد از اثبات آن خود را مطلقه کند.

📚طلاق قضایی📚

این طلاقی است که توسط قاضی صورت گیرد نه زوجین،طلاق های که جریان عادی خود را طی می کند نمی تواند بسته به نظر قاضی باشد.می دانیم که طلاق حق طبیعی مردم است اما باید روابط اش با همسر اش به صورت طبیعی باشد و از همسر خود به خوبی نگهداری کند و حقوق اش را ادا کند. اما اگر نمی خواهد با او زندگی کند، او را طلاق بدهد، و نه به وظایف خود عمل می کند.

✨آیا بعضی ازدواج ها سرطان است و زن باید بسوزد و بسازد؟

بعضی ها فکر می کند این چاره ساز نیست و خانم ها باید بسوزد و بسازد تا این که شمع حیات اش خاموش شود.اما به صورتی اگر کسی سرطان داشته باشد خوب با عمل ساده اگر بتواند آن را برطرف کرد آن را انجام دهد،بعضی مشکلاتی که بعضی از مردها امتناع می کنند و این مسائل را به دین می چسبانند و به بهانه ی دین ستم بزرگی می کنند.

✨بن بست ها:بن بست ها در دین فقط مربوط به ازدواج و طلاق نیست و گاهی به مسائل مالی نیز مربوط می شود.

✨بن بست طلاق:در این مبحث مربوط به مسائلی است که بر عهده مرد است و مرد از آن اجتناب کند.

✨نظر آیت الله حلی:ازدواج پیمان مقدسی است که همراه به احساس تعهداتی برای طرفین است.اگر مردی نسبت به تعهدات خود شانه خالی کند، اینجا قاضی می تواند خود دست به کار شود و کار را یکسره کند.در آن سوی اگر زنی نیز نسبت به تعهدات خود کم کاری کند.اگر مردی به شایستگی از همسر خود نگهداری نکند.شاید قصد و نیتی نداشته باشد و ناخودآگاه موجب اذیت و آزار همسرش شود.

✨نظر شیخ الطائفة:اگر مردی ناتوانی داشته باشد باید همسر خود را طلاق دهد و این حق را به خانم ها داده است. و هیچ گاه به مرد زور گو اجازه نمی دهدکه از حق طلاق سوء استفاده کند. از نظر اسلام طلاق قضایی در بین قیود خانوادگی است و اسلام نمی گذارد مانند غرب شود که به دلیل مسائل مسخره مانند این که همسرم سگ ام را نمی بوسد...

توضبحات:

دیه ی مرد دو برابره خیلی به نفع زن هست. چرا؟

چون مرده که مرده این پولها به زن میرسه.

کدوم زنی از دیه ی مرگش خودش استفاده کرده؟

توضیحات: ارث مرد دو برابر زنه.

ولی اگر مردی ارثی بهش رسید زن میتونه شکایت کنه و تمام مهریه و نفقه اش را از مال ارثی که هنوز به دست مرد نرسیده بردارد.چرا؟چون زن در تمام اموال مرد حق دارد. چون مرد واجب النفقه است و باید زن و بچه اش را تامین کند.

اما ارثی که به زن میرسد هیچکس در آن حقی ندارد. میتواند تخمه بشکند و خرج تفریحاتش کند.پول کم آورد دوباره یک هشتم دیگر هم از همسرش ارث میبرد.خرج نفقه اش هم با همسرش است پس در خانه میتواند خرج هم نکند.

مهر ، ماده‏اي است از يك آئين‏نامه كلي كه طرح آن در متن خلقت ريخته‏ شده و با دست فطرت تهيه شده است .

 

☀مهر در قرآن☀

قرآن كريم مهر را بصورتي كه در مرحله پنجم گفتيم ابداع و اختراع نكرد ، زيرا مهر باينصورت ابداع خلقت است ، كاري كه قرآن كرد اين بود مهر را به حالت فطري آن برگردانيد .

قرآن كريم با لطافت و ظرافت بي نظيري ميگويد : " « و آتوا النساء صدقاتهن نحله »" يعني كابين زنان را كه بخود آنها تعلق دارد ( نه به‏ پدران يا برادران آنها ) و عطيه و پيشكشي است از جانب شما به آنها بخودشان بدهيد .

قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسي اشاره كرده است .

اولا با نام " صدقه " ( بضم) صدقه از ماده صدق است و بدانجهت بمهر صداق يا صدقه گفته ميشود كه نشانه‏ راستين بودن علاقه مرد است ، بعضي مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته‏ تصريح كرده‏اند . همچنانكه بنا بگفته راغب اصفهاني در مفردات غريب‏ القرآن علت اينكه صدقه ( بفتح دال ) را صدقه گفته‏اند اينست كه نشانه‏ صدق ايمان است . ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه‏ مي‏خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر ، مهر مزد بزرگ كردن و شير دادن و نان دادن به او نيست .

سوم اينكه با كلمه " نحله " كاملا تصريح ميكند كه مهر هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد .

دو گونگي احساسات در حيوانات اختصاص بانسان ندارد ، در همه جاندارها آنجا كه قانون دو جنسي حكمفرماست با اينكه دو جنس بيكديگر نيازمندند ، جنس نر نيازمندتر آفريده شده ، يعني احساسات او نيازمندانه‏تر است و همين جهت بنوبه خود سبب شده كه جنس نر گامهائي در طريق جلب رضايت‏ جنس ماده بردارد و هم سبب شده كه روابط دو جنس تعديل شود و جنس نر از زور و قدرت خود سوء استفاده نكند ، حالت فروتني و خضوع بخود بگيرد .

هديه و كادو در روابط نامشروع منحصر بازدواج و پيمان مشروع زناشوئي‏ نيست ، آنجا هم كه زن و مرد به صورت نامشروع مي‏خواهند از وجود يكديگر لذت ببرند و باصطلاح مي‏خواهند از عشق آزاد بهره ببرند باز ياد كرده است نه با نام مهر ،

باز مرد است که به زن هدیه می دهد.

 مهر2

قرآن كريم هر رسمي كه موجب تضييع مهر زنان ميشد منسوخ كرد ، از آنجمله‏ اينكه وقتي كه مردي نسبت به زنش دلسرد و بي ميل ميشد او را در مضيقه و شكنجه قرار ميداد ، هدفش اين بود كه با تحت شكنجه قرار دادن او ، او را به طلاق راضي كند و تمام يا قسمتي از آنچه بعنوان مهر به او داده از او پس بگيرد . قرآن كريم فرمود : " « و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن »" يعني زنان را بخاطر اينكه چيزي از آنها بگيريد و قسمتي از مهري كه به آنها داده‏ايد جبران كنيد تحت مضيقه و شكنجه قرار ندهيد ! يكي ديگر از آن رسوم اين بود كه مردي با زني ازدواج ميكرد و براي او احيانا مهر سنگيني قرار ميداد ، اما همينكه از او سير ميشد و هواي تجديد عروسي بسرش ميزد زن بيچاره را متهم ميكرد به فحشا و حيثيت او را لكه‏دار ميكرد و چنين وانمود ميكرد كه اين زن از اول شايستگي همسري مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهري كه داده‏ام بايد پس بگيرم . قرآن كريم اين‏ رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آنرا گرفت

🌹توضیحات نفقه:

مرد در قبال تامین مسکن(به هرشکلی :چه اجاره چه خرید)، درمان،لباس،خوراک،تحصیل،تفریح و... زن مسوول است.

🌹مرد در مقابل دیه ی و تکالیفی که به عهده ی زن است موظف و مسوول است.)چون مرد ولی زن محسوب میشود(

🌹مرد در مقابل پرداخت حق الزحمه  زن در خانه هم مسوول است.🌹مرد در مقابل حق شیر همسرش هم مسوول است.🌹اینها در کنار مهریه است که عندالمطالبه است.

🌟مهر و نفقه ( 3 ) 🌟

نظر اسلام را درباره مهر و فلسفه مهر بيان كرديم . اكنون نوبت آن است‏ كه مسئله نفقه را مورد بحث قرار دهيم .

قبلا بايد بدانيم كه در قوانين اسلامي ، نفقه نيز مانند مهر وضع مخصوصي‏ بخود دارد و نبايد با آنچه در دنياي غير اسلامي ميگذشته يا ميگذرد يكي‏ دانست .اگر اسلام به مرد حق ميداد كه زن را در خدمت خود بگمارد و محصول كار و زحمت و بالاخره ثروتي كه زن توليد ميكند مال خود بداند ، علت و فلسفه‏ نفقه دادن مرد به زن روشن بود ، زيرا واضح است اگر انسان ، حيوان يا انسان ديگري را مورد بهره‏برداري اقتصادي قرار دهد ناچار است مخارج زندگي‏ او را نيز تأمين كند .

اما اسلام چنين حقي براي مرد قائل نيست . به زن حق داد مالك شود .تحصيل ثروت كند و بمرد حق نداده در ثروتي كه به وی تعلق دارد تعدی کند

نوع نفقه

در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد .

نوع اول نفقه‏اي كه مالك بايد صرف مملوك خود بكند ، مخارجي كه مالك‏ حيوانات براي آنها ميكند از اين قبيل است . ملاك اين نوع نفقه مالكيت‏ و مملوكيت است .

نوع دوم - نفقه‏اي است كه انسان بايد صرف فرزندان خود ، در حالي كه‏ صغير يا فقيرند و يا صرف پدر و مادر خود كه فقيرند ، بنمايد . ملاك اين‏ نوع نفقه ، مالكيت و مملوكيت نيست ، بلكه حقوقي است كه طبيعتا فرزندان بر بوجود آورندگان خود پيدا ميكنند و حقوقي است كه پدر و مادر بحكم شركت در ايجاد فرزند و بحكم زحماتي كه در دوره كودكي فرزند خود متحمل شده‏اند بر فرزندان پيدا مي‏كنند

🌹توضیحات نفقه:

مرد در کنار نفقه ی زن، باید نفقه ی  فررندانش را هم بدهد.نفقه ی پدر و مادر هم به این نفقات افزوده میشود

نفقه نوع سوم

زن فرضا ميليونر و داراي درآمد سرشاري باشد و مرد ثروت و درآمد كمي‏ داشته باشد باز هم مرد بايد بودجه خانوادگي و از آنجمله بودجه شخصي زن را تأمين كند . فرق ديگري كه اين نوع از نفقه با نوع اول و دوم دارد ، اينست كه در نوع اول و دوم اگر شخص از زير بار وظيفه شانه خالي كند و نفقه ندهد گناهكار است ، اما تخلف وظيفه ، بصورت يك دين قابل مطالبه‏ و استيفا در نمي‏آيد ، يعني جنبه حقوقي ندارد . ولي در نوع سوم اگر از زير بار وظيفه شانه خالي كند زن حق دارد بصورت يك امر حقوقي اقامه دعوا كند و در صورت اثبات از مرد بگيرد .

👆🌹زن در مسابل اقتصادی کاملا دارای استقلال و حق است .

استقلال یعنی مرد حق دخالت نداره مگه زنش خودش بخواد

درمورد بحث نفقه نکته مهمتر اینست که چون زن مایه ی آسایش وآرامش مرد آفریده شده وباید خود ابتدا دارای نشاط وغرور وسرزندگی باشد ؛اسلام گفته که زن درخانه استراحت بیشتری داشته باشد تا بتواند مردی را که خسته از سرکار برگشته تسکین دهد والا اگر خوداوهم خسته از کاروتلاش بیرون بیاید توانی برای آرامش وروحیه دادن به شوهر ندارد ونمی تواند به خودش برسد ؛لذا مرد باید مخارج اورابه عهده گیرد تازن با خیال راحت موجبات آرامش مردش را فراهم کند.

:یک مبحث دیگر مانده که خانم شکردست لطف کردند و به جای یکی از دوستان خلاصه را تا امروزمی گذارند.ان شاء الله کتاب  تمام می شود و کتاب جدید را شروع می کنیم.

بخش 5:مقام انسانی زن از نظر قرآن

❓قران زن را چگونه می داند؟ پست تر از مرد؟

بالاتر؟مساوی؟

📗 در قوانین و حقوقی که در قرآن برای زن و مرد در نظر گرفته شده تساوی هست ولی تشابه نیست! کمیت یکی است اما کیفیت متناسب با نظام حقوقی خانواده و نیاز خلقتی زن و مرد متفاوت است.

 مثل اینکه حقوق دو کار گر را بنا بر نوع نیاز به دو شکل متفاوت بدهند اما مساوی!

سوال؟❓آیا لازمه ی اشتراک حیثیت انسانی زن و مرد حقوق مساوی و مشابه است؟

شک نیست که باید مساوی باشد ولی مشابه ؟؟؟ نه!

📙اسلام بر اساس جهان بینی خاص خودش و استدلال های عقلانی برای زن و مرد حقوق مساوی قاءل شده است ولی این حقوق در برخی جاها یک شکل و شبیه نیستند!همچنان که تکالیف و مجازات یکسانی هم برای آنان وضع نکرده!📘قرآن در این موارد نسبت زن و مرد نظر داده است

1⃣آنها خلقت و سرشت مساوی دارند/ سوره نساء آیه 1

(بر عکس برخی تفکرات و ادیان تحریفی که خلقت را از دو سرچشمه می دانند! و یا زن را طفیلی مرد و یا از سمت چپ او،عامل شر، عامل گناه مردان  و ...میدانند! قران هیچ یک از این نظرها را تایید نمیکند)

2⃣در قضیه اخراج آدم و حوا از بهشت هیچ جا قران حوا را مفصر نشان نداده است.بلکه همه افعال را مثنی به کار برده است

3⃣قران پاداش الهی و قرب خدا را تنها به ایمان و عمل صالح مربوط میداند و تاکید میکند در این فرقی بین زن و مرد نیست!

4⃣قران در کنار مردان بزرگ و قدیس از زنان بزرگ و قدیسه نیز یاد میکند

همسران آدم و ابراهیم   مادر موسی و عیسی و اگر از زنان نوح و لوط به بدی یاد کرده از آن طرف از همسر فرعون به نیکی یاد می کند

در تاریخ اسلام نیز وضع به همین گونه است.

5⃣نگاه ویژه قران به ازدواج و جایگاه زن و مرد نسبت هم (هن لباس لکم و انتم لباس لهن)

در حالی که در گذشته (و حال در برخی فلسفه های به ظاهر عقلانی!) نگاه تحقیر آمیزی به زن و جایگاهش در پیوند زناشویی بوده است.

6⃣در بحث فرزندآوری نیز قرآن زن را بسیار تکریم کرده است.

☀ارزش نظرات قران و اسلام وقتی بر ما مشخص میشود که بدانیم ادیان تخریف شده و مکاتب بشری ، حتی مکاتب فکری در دوره ی معاصر غرب که ادعای عقلانیت و تساوی حقوق و ... را دارند در بحث های بنیادین و نظری خود چه جفا ها که به زن نکرده اند.

در این صفحاتی که استاد مطهری توضیح داده اند به برخی از این عقاید تحقیر کننده اشاره شده است.

 مثلا رهبانیت که از فلسفه هایش، پلیدی نزدیک شدن به زنان بوده

و یا در برخی از این تفکرات زن هیچ گاه به بهشت نمی رود چون موجب همه ی گناهان مرد اوست.

یا در فرزند آوری نقش زن را حداکثر حمل 9 ماهه میدانستند و ...

مثلا یکی از مواردی  که فراوان شنیده ایم نحوه ی خلقت و رانده شدن انسان از بهشت است که در غیر از قران همه جا زن را از سرشتی پست تر و طفیلی وجود آدم و همچنین مقصر اصلی در گناه آدم دانسته اند آنقدر که ما مسلمونها هم باورمون شده!!

*** این بخش از کتاب در رابطه با این موضوع است که آیا اسلام با مقتضیات زمان هماهنگی دارد یا خیر؟ و استاد مطهری با استناد به کتب غربی و حتی نظرات افرادی که مسلمان نیستند ثابت میکنند که دین اسلام نه تنها باعث انحطاط مسلمین نشده و آنها را از حرکت باز نداشته است بلکه هیچ دینی همانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نمیکند و ثابت میکنند که اسلام منحصر به گوشه ی معابد و مساجد نیست بلکه در بطن زندگی انسانها وجود دارد و نظرات افرادی را که چه از لحاظ فلسفی و چه از راه نسخ، تطبیق اسلام با زمان حال را مورد سوال قرار میدهند رد میکند.
بخش دومدراین بخش استاد به دوصفت انسانها ک در قرآن بیان شده اشاره مکنند.یعنی (( ظلوم وجهول ))  ودر ادامه دو گروه رامعرفی میکند، یکی جامدها ودیگری جاهلها. اهل جهول افرادی هستند که بدنبال چیزهای نو وجدید نمیروند واز تغییرمتنفرند ودر مقابل جاهلها بدنبال مدمیباشندوهر پدیده ونو ظهوری رابنام تجدد وترقی می شمارندو نقطه ی مشترک آنها این است که فرض میکنند هروضعی در قدیم بوده است جزء مسایل و شرایط دین است وافراط وتفریط این دو گروه تنها تناقض علم ودین را بوجود می آورد

اسلام وتجدد زندگی 3.  عده ای براین عقیده اندک دربحث خانواده بایدازسیستمهای غربی پیروی کرد .   دونکته است ک بدان باید توجه کرد ، یکی هماهنگی باتغییرات زمان ب سادگی نیست   درزمان پیشرفت وانحراف وجود دارد ک باپیشرفتهاپیش برویم وباانحرافات مبارزه کنیم.    نکته ی دوم :متفکران اسلامی عقیده دارند دین اسلام خودراز ورمز فراوان دارد وباعلم روز پیش میرود.پس باید بدنبال  رموز آن بود . متاسفانه افراد بدبین زیادن وباورندارند اسلام چنین خاصیتی دارد، راز اینکه اسلام باتمدن وفرهنگ سازگار است چند چیزاست .
1⃣اسلام ب شکل ظاهرووابستگیهای زندگی نپرداخته، بلکه ب روح وهدف زندگی بهتر.  اسلام باارایه ی کارتقوا علم وکارواستقامتنقش اصلی پیشرفت تمدن را بعهده گرفته است. اسلام تمام مسیرومقصدرانشان میدهد.ابزارهای زندگی درهرعصری بستگی به معلومات واطلاعات بشردارد.  اسلام هرگزبرای استفاده ازاحتیاجات  روزمره قانون خاصی رامعین نکرده، پس میان علم علم ودستوراسلام تضادو تناقضی پیدانمیشود2⃣یکی دیگراز خصوصیات اسلام برای احتیاجات ثابت قانون ثابت .  واحتیاجات متغیروضع متغیری را در نظر گرفته استمثلاآموزش اسب سواری وتیراندازی جزءفنون نظام آن عصربوده. پس یعنی تیروکمان واسب اصالت نداردبلکه مسلمانان درهرزمانی ک بسرمیبرند ازلحاظ قوای دفاعی  دربرابر دشمن نیرومند باشد. واین قدرت ونیرو دربرابر دشمن ازاحتیاجات ثابت اسلام است.
4⃣ یکی دیگراز خصوصیاتی ک دین اسلام راجاویدنگه میدارد قواعدوقوانینی است ک درخود این دین وضع شده، ک کار آنها کنترل ومتعادل کردن قوانین دیگر است.  ک فقه ها آنرا ((حاکمه)) مینامند، همانند ((لاحرج)) وقاعده ی ((لاضرر)) ک برهمه ی فقه ها حکومت میکند.  کار این سلسله کنترل ومتعادل کردن قوانین دیگراست، درواقع اسلام برای این قاعده ها حق ((وتو)) قایل شده است.

اسلام ب پیروان خود اعلام کرده  ک همه ی دستورهای اوازیک سلسله مصالح عالیه استاسلام اجازه داده ک کارشناسان دینی درجه واهمیت مصلحتها را بسنجند وباراهنماییهای خود اسلام مصلحتهای مهمترراانتخاب کرد، که بدان ((اهم ومهم)) میگویند.

 

 

خلاصه حماسه حسینی1

خلاصه حماسه حسینی1

  …مفهوم تبلیغ✏برای سخن دو قسم در نظر می گیریم:
یک معنی و محکم
چند پهلو و متشابه
مانند:قرآن مجید که آیات محکمات و تک معنی و آیات متشابهت و چند معنی  دارد.
نهضت هاا و حرکت های انسانی عیناً همین طور هستند.نهضتی تک معنی و مقصد و نهضتی دارای جنبه ها و ابعاد مختلف که نهضت امام حسین (ع) نهضتی چند بعدی است  و آنچه به این نهضت ماهیت مخصوص می دهد ماهیت نفی و عدم تمکین و تسلیم در برابر قدرت جابرانه حاکم زمان است.

عنصرهای دخیل دیگر در این نهضت ٬ امر به معر‌وف و نهی از منکر و اتمام حجّت است.
از جنبه های دیگر این جنبش ٬ جنبه تبلیغی آن بود  و آن تبلیغ اسلام و آیات الهی!

تبلیغ و امر به معروف که دو وظیفه عمومی مسلمانانند با پیوستگی ای که دارند اما دو مسئله جدا گانه اند.تبلیغ مرحله شناخت و خوب رساندن است و امر به مهروف مربوط به مرحله اجراء و عمل است.
سخن بر دو قسم دیگر بلیغ و غیر بلیغ است‌.
نهضت هم این چنین است.پیغمبران خدا نیز دو دسته اند پیغمبرانی که مشروع و بلیغ اند و 5 نفرند ((نوح٬ ابراهیم٬ موسی٬ عیسی و خاتم الانبیا”ص”))
و پیامبرانی که فقط مبلغند.
بلیغ ترین نهضت در جهان ←نهضت حسینی است

علاوه بر اینکه  رساندن یک پیام به مردم احتیاج به وسیله و ابزاردارد
موفقیت آن هم وابسته به عقلی بودن ٬ قدرت و نیرومندی ٬ غنی بودن محتوایش و قدرت معنوی خود پیام و حقانیت آن است و حقیقت بودن پیام عاملی است برای بقاء آن همان طور که باطل و بی محتوا بودن یک پیام عامل فنای آن است.: تحریفات معنوی حادثه کربلا
حادثه کربلا دچار هم تحریف لفظی شد و هم معنوی.
تحریفات معنوی خطرناکتر است چون با مغالطه همراه است. همراه با تغییر علل و انگیزه ی حوادث و تفسیر راتغییر دادن
مثال: کسی به  دیدن حاجی برود و برخی بگویند برای مقدمه چینی خواستگاری  دخترحاجی رفته.
در مورد عاشورا هم همینطور است.
این تحریفها همه اش از جانب دشمن نبود از جانب ما هم هست.حسین ع یک منظور و هدف داشت و ما یک منظور و هدف دیگر برای او تراشیدیم.
نهضت او مقدس بود و اولین هدف یک نهضت فردی نبودن آن است .بلکه اجتماعی و انسانی و الهی و توحیدی،بشری، عدالت و حقیقت طلبانه است.

دوم اینکه قیام مقدس ازبینش و درک و بصیرت و اندیشه و هدف متعالی برخوردار است.
یک فرد بصیر چیزهایی را میبیند که بقیه نمیبینند شاید ده سال و سی سال بعد بقیه بفهمند.
مثل حرکت ضد استعماری 70سال پیش سید جمال را تازه عده ای میفهمند.
معنی اقدامات یزید را نیز آن زمان همه کس نمیفهمیدند.
سومین شرط نهضت منحصر به فرد بودن آن است. در روزگاری که مردم در تاریکی و سکوت به سر میبرند کسی برمیخیزد و قیام میکند. برای امر به معروف و اصلاح امت پیامبر قیام میکند
اینکه کشته شدن امام حسین کفاره ی گناهان امت است ، از مسیحیت وارد شده.
گریه برای کشته شدن بی گناه امام وبرای بی تقصیر بودن او تحریف معنوی است، در حالیکه مثل این اتفاق در جهان زیاد است.
حال آنکه کشته شدن امام باعث لرزش کاخ طاغوت شد.
هدف از زنده نگهداشتن عاشورا، زنده نگهداشتن مکتب حسینی است.
مکتبی بی بدیل از شجاعت و توحید و تقوا و...
اشک ریختن برامام برای این است که پرتوی از روحش برما بتابد
روح بشر باید به اهتزاز دربیاید و در همه حال پیشرو و متعالی باشد. حتی وقتی شکست ظاهری خود را جلوی دشمن میبیند در مقابل هزاران لشکر میبیند
روح باید آزاده و متعالی باشد. و در شکست و پیروزی همچنان استوار باشد.

: وظیفه ما در برایرتحریفها
تحریفاتی که در واقعه عاشورا روی داده است که اگر به گذشته برگردیم علما تحریف را برگردن عوام می اندازند وعوام ان را برگردن علما ولی در اصل هم عوام مقصرند وهم خواص.حدیث معروفی است وعلما برای ان اعتبار قایل شده اند.شخصی از امام صادق (ع)درباره ایه شریفه 《ومنهم امیون لا یعلمون الکتتب الا امانی 》که خدا از عوام یهود در انجا انتقاد می کند.از اینکه مردم بیسواد میمانند انتقاد شده ولی در بعضی موارد این علماهستند که مقصرند چونکه فقط درس خوانده هاان را درک میکنندبطور قطع  تحریفاتی که در این حادثه بزرگ تاریخی تدریجا ودر طول زمان پیدا شده است.که باید با این تحریفها مبارزه کرد.پیامبر می فرماید (انما الاعمال بالنیات.ولکل امری مانوی)یعنی نمیشه هر نوشته یا صحبتی را به نیت واعمال ادم حساب کرد که این کار اشتباه است.در جایی دیگر گفته شده است که فان النار لیس  تمس جسما علیه غبار زوار الحسین
ازجنبه شعری خیلی خوب است اما ازجنبه مکتب امام حسین نه.نتیجیه مطلب این است که هرچ میشنویم درست نیست باید ان را به قران واحادیث نبوی مورد اتفاق رجوع داد واز صحت وقسم ان راتایید کرد تاجلوی انحرافات را گرفت

ا: معنی تحریف و انواع آن
🔹 تحريف که از ماده «حرف» در زبان عربي است، يعني متمايل کردن يک چيز از آن مسير اصلي
مثلا اگر کاری کنیم که يک عبارتي آن مقصودي را که بايد بفهماند نفهماند، يک مقصود ديگري را بفهماند، اينجا مي‏گويند شما اين عبارت را تحريف کرده‏ ايد
در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيز ديگري از آب درآمده است.
انواع تحریف
1)لفظی2)معنوی3 ) تحريف از نظر موضوع‏
تحريف لفظي اين است که ظاهر يک چيز را عوض کنند
تحريف معنوي اين است که شما در لفظ تصرّف نمي‏کنيد، لفظ همين است که هست، ولي اين لفظ را طوري مي‏شود معني کرد که همان معني صاف و راست و مستقيم آن است، مقصود گوينده هم همين بوده است، وطور ديگري مي‏توان معني کرد که خلاف مقصد و مقصود گوينده است
🔹یهودی ها قهرمانان تحریف هستند و قرآن چه عجيب درباره اينها حرف مي‏زند

⬅سوره بقره مي‏فرمايد: «أفَتَطْمَعون أنْ يؤْمِنوا لَکمْ»مسلمانان! شما طمع بسته‏ايد که اينها به شما راست بگويند؟ اينها همانها هستند که با موسي مي‏رفتند، سخن خدا را مي‏شنيدند، از همان جا که برمي‏گشتند، در ميان قومشان که مي‏خواستند نقل کنند، زير و رويش مي‏کردند.
✳ گذشته از اينکه تحريف لفظي داريم و تحريف معنوي، تحريف از نظر موضوع نيز فرق مي‏کند.
مثلا تحریف کردن در شخصیت ها
⬅شخصيتهايي هستند که قولشان حجّت است، عملشان براي مردم حجت است، خُلقشان براي مردم نمونه است. يک کسي تحريف مي‏کند، سخني به علي عليه السلام نسبت مي‏دهد که نگفته است يا مقصودش چيز ديگر بوده است
⬅ یا تحريف در يک حادثه تاريخي که اين حادثه از نظر اجتماع يک سند است، سند اجتماعي است، پشتوانه اخلاق است، پشتوانه تربيت است

: نهضت حسینیص313
مشیت و اراده الهي در دو مورد بكارميرود:
1⃣اراده تكويني" قضاوقدر الهي. اگر ب چیزی قضا و قدر حتمی الهی تعلق گرفت ب این معناس ک درمقابل آن نمیشود کاری کرد.
2⃣اراده تشریعی: خدااینطور خواسته و این چنین میخواهد. پس امام ع در جواب اینکه چرادر این سفر پرخطر اهل بیت راباخود میبرد میگوید: 🔄باالهامی ک در عالم معنا شده جدم بمن گفته رضای خدا در شهادت توست و خدا خواسته اینها اسیر بشوند و در این کار مصلحت خداست.🔄کار امام یک کارحساب شده بود یک رسالت و ماموریت. آیا اساسا زن در ساخت تاریخ نقشی دارد❓
⬅نقش غیرمستقیم زن در تاریخ برکسی پوشیده نیس! زن مرد را میسازد و مرد تاریخ را ❗یعنی تاثیر زن بر ساخت تاریخ از مرد بیشتر است❗در قرآن کریم ما شاهد یک تاریخ مذکرمونثی هستیم❗آدم درکنار حوا_ قدیسین و قدیسات_ ابراهیم درکنار ساره_ اشاره ب حضرت مریم و.... تاریخ اسلام هم یک تاریخ مذکر مونثی است و پیامبر ص هم راوی مرد داشت هم زن❗ بلاغات النسا بغدادی) 
حادثه کربلا هم یک تاریخ مذکر مونثی بود. امام حسین ع اهل بیت را حرکت داد برای رسالتی ک تاریخ را بسازد با قافله سالاری زینب س. از عصر عاشورا حضرت زینب س تجلی میکند❗ تجلی زینب س از دم در دروازه کوفه شروع میشوددر بین مردم خطبه ای میخواند گویی سخنان امام علی ع از دهان زینب س بیرون میریزد❗ اما در کمال حیا و عفت( خفره).این همان نقش زن است ک اسلام میخواهد: شخصیت در عین حیا. عفت. عفاف. پاکی.

  ....…روشهای تبلیغی -نهضت حسینی✏بنی امیه با پذیرفتن اسلام ظاهری که در عمق روحشان نفوذ نکرده بود

بعد از مرگ پیامبر(ص)
در زمان عمر بن خطاب بنی امیه به دستگاههای اسلامی نفوذ کرده و با انتخاب عثمان به خلافت اسلامی پای آنان  به طور وسیعی باز شد. و با شهادت امام علی (ع) و روی کار آمدن معاویه دیگر همه قدرتها را در اختیار گرفتند.

امام علی (ع): مساوات اسلامی به دست بنی امیه به کلی پایمال خواهد شد».

ظللم و ستم بنی امیه در دوران یزید و با حادثه عاشورا به حدی بی پایان رسید.
امام حسین (ع) با نپذیرفتن بیعت و انتخاب جنگ با بنی امیه و تاکتیکهای خوب و فوق العاده ای و اقداماتش در واقعه عاشورا از حقیقت اسلام دفاع کرد .
امام  با اینکه از سرنوشت خود و یارانش آگاه بود و رنگ خون را ثابت ترین رنگ برای خویش انتخاب کرد.
امام حسین(ع) و یارانش قیام خود را بدون اینکه   بر روی تکه سنگی بنویسند و یا حجاری کنند در گوش جهانیان طنین انداز کردند.و حقیقت شوم بنی امیه را بیش از پیش آشکار کردند.

:  ...تأثیر اهل بیت اما حسین(ع) در تبلیغ نهضت حسینی✏

چرا آبا عبدالله(ع) در این سفر پر خطر اهل بیتش را به همراه خود بردند.
🔸«امام حسین (ع): جدم  فرمودند که رضای خدا در شهادت توست٬ جدم  گفته که خدا خواسته است که اینها اسیر بشوند»
🔸🔸🔸
در مفهوم این سخن دو مورد بکار می رود: اراده تکوینی یعنی قضا و قدر الهی و اراده تشریحی که رضای خداست.

اولین شرط برای یک مبلغ ”شناسایی ماهیت پیام و خود مکتب” است.
مقام تبلیغ اسلام‌ و رساندن پیام اسلام به عموم مردم و شناساندن اسلام به صورت یک مکتب کمتر از مرجعیت تقلید نیست‌.
اسلام خودش یک مکتب و مجموعه هماهنگ ایت واگر کسی می خواهد پیامی را به جامعه برساند باید خودش با ماهیت آن پیام آشنا باشد و برای یک مبلغ وسعت اطلاعات علمی و شناخت اسلام به صورت یک مکتب لازم است.
دومین شرط ”مهارت در بکار بردن تبلیغ و شناسایی آن”است.
در منطق قرآن کار تبلیغ کار هدایت و ارشاد مردم است که کاری بسیار دشوار است و نهج البلاغه  بیانگر اهمیت مقام مبلغ است. در حالی که در جامعه ما سبک گرفته میشود.
تمام کارهای امام حسین(ع) از روز اول حساب شده و ماهرانه بود.و دشمن به خیال خودش اسیر حمل می کند اما نمی دانست مبلغ می فرستد .
تا کسی به اهمیت تبلیغ توجه نداشته باشد به ارزش تبلیغ اهل بیت (ع) و در واقع به ارزش سفر تبلیغاتی سید الشهدا(ع) و یاران بزرگوارشان پی نمی برد.

 حماسه ی حسینی.عوامل تحریفصفحه ی38تا64تحریف واقعه ی عاشورابه 2صورت لفظی ومعنوی میباشد پس وظیفه داریم این واقعه راازتحریفات پاک گردانیم عوامل تحریف:عمومی یعنی دشمن بخاطرهدف های خودتحریفاتی درمتن تاریخی ایجادمیکندونهضت  های مقدس رابه فساد.اخلال.وتفریق کلمه متهم میکنند امویان هم کوشش کردند تانهضت حسینی رابه فسادواخلال وتفریق کلمه متهم کنند.عامل2:تمایل بشربه اسطوره سازی وافسانه سازی حس قهرمان پرستی دراثردرموردقهرمانان ملی ودینی مثل افسانه هایی که راجع به بوعلی سیناوشیخ بهایی میسازندویامثلادرشجاعت وخاص بودن امام علی شکی نیست اماافسانه هاهم زیاداست عامل3:این عامل خصوصی است پیشوایان دین اززمان پیامبرتاکیدبرزنده نگهداشتن نام امام حسین داشتندوگفتندبایدمصیبت امام حسین تکرارشودحالاچرا؟بعضی میگویندبخاطرتسلیت گفتن به حضرت زهراست مگرمیشودبانوی به این بزرگی تسلیت مارابخواهد؟این هادین راخراب میکندامام حسین نمونه ی قیامهای اسلامی است وخواستندمکتبش زنده بماند که درسال یکبار حماسه ی انگیزش ظهورکندونگذاردحادثه ی عاشورا فراموش شود.: حماسه ی حسینی یک 131تا157

عاشورا دوصفحه دارد یکی سیاه که نمایشی از یک جنایت بی حدو حساب است وصفحه دیگر عظمت بشریت نمایشگاه مکارم انسانیت وسراسر حماسه است. قهرمان این داستان پسران علی هستند وکسانی که شب عاشورا امام آنهارا ستایش کرد :که من یارانی در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم .
اشتباه ما در این است که این داستان را یکطرفه خوانده ایم.وفقط سیاهی ها وجنایات را دیده ایم .
باید قدر این احساسات را بدانیم.ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست.
مردبزرگ کسی است که باید در روحش حماسه وجود داشته باشد.نادر شاه و اسکندر و شاه اسماعیل هم اینگونه بودند اما فقط برای کشور خودشان حماسه اند..اما حماسه مقدس فرق میکند.چند ویژگی دارد:
1) هدفش مقدس و پاک است.
2) در شرایط خاصی که هیچکس گمان نمیبرد قرار گرفته.
3) در آن یک رشد و بینش نیرومند وجود دارد.
روح بزرگ شد ،جسم و تن چاره ای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید.
شهید کسی است که روح بزرگ داردو ما و شما مدیون حماسه آنهاییم.
هر کسی کلید شخصیتی دارد .دانشمندی مصری گفت کلید شخصیتی علی مردانگی اوست که مافوق شجاعت است براساس داستانهایی که نقل شده.
به نظرمن کلید شخصیت حسین حماسه است شور و عظمت و صلابت و حق پرستی است.
( ادامه توضیحات استاد داستانها روز عاشورا بوده

 .....): حادثه کربلا، تجسم عملی اسلام

در ابتدا شهید مطهری عرض می کنند عاشورا را حادثه می گویم زیرا از قیام و نهضت فراتر است این حادثه تجسم اسلام است، و همه اصول در این حادثه تجسم پیدا کرده است.حادثه کربلا را می توانیم در بین سربازان اسلام به صورت نمایشی ببینیم.

جامعیت اسلام در نهضت حسینی:در طول تاریخ برداشت های متفاوتی از این حادثه داشته اند به این صورت که هر قسمتی را که فرد درک کرده است گفته است، همه این ها درست است ولی این حادثه جریانی است از همه آن ها مانند:عرفان، عشق الهی، محبت الهی، و مهم ترین آن ها پاک بازی در راه حق است.

جنبه توحیدی و عرفانی حادثه کربلا:در این جا مابه این مبحث پرسیم که امام حسین (ع):می فرمایند ما اهل بیت از خود مان پسند نداریم.یعنی هر چه خدا ند برای ما مقدر کند خوب است و آن را می پذیریم.
اباعبدالله همان طور که پدرشان امام علی (ع) جنگ را آعاز نکرده بودند ایشان هم به اصحابشان را از آعاز جنگ نهی کردند.

جنبه حماسه و پرخاشگری:از یک زاویه هم بعضی ها که نگاه می کردند فرد پرخاشگری را می دیدند که میگوید من فرار نمی کنم اعراب به چنین افراد"إبا" می گفتند  یعنی کسی که زیر بار ظلم نمی رود.

جنبه وعظ و اندرزگویی:از دید دیگر می دیدیم که اباعبدالله در حال موعظه بودند و حتی با لباس و عمامه پیامبر به میدان می روند تا از آن افراد کسی برگردد.آن ها سراسر محبت بودند.
حادثه کربلا نمایش اخلاق اسلامی:ما می توانیم سه ارزش را بگوییم که عبارت است از مروت، ایثار، وفا
مروت:ما در این جا می بینیم امام علی (ع) که به جنگ رفته و بر روی سینه دشمن خود نشسته بودند و دشمن به او آب دهان پرت کرد امام از روی سینه او بلند می شود.اباعبدالله هم زمانی که شمر به پشت خیمه ها می رود و می بیند که خیمه را به هم نزدیک کرده اند و در پشت خیمه ها خندقی حفر کرده اند و ودر آن خار جمع کرده اند و آتش زده اند، شمر وقتی می بیند که نمی تواند از پشت به خیمه ها حمله کند شروع می کند به نا سزا گفتن و یکی از اصحاب می خواست برود و او را بکشد و از امام اجازه خواستند ولی نگذاشتند و گفتند که نباید جنگ را ما آعاز کنیم و همین گونه هم شد.

ایثار:در حادثه کربلا عناصر اخلاقی مانند ایثار به وضوح دیده می شد یکی از این ها حضرت ابوالفضل عباس بودند.که هنگامی که می روند تا آب بیاورند به طوری بوده که اسب تا کمر در آب بوده ظرف را پر از آب می کند و دست خود را نیز پر آب می کند اما نمی نوشد، در ابتدا هیچ کسی نمی دانست که چرا چنین کرده اما بعد از رجز خوانی که می کردند و با خود حرف می زدند متوجه می شوند که می گفته این حق برادری و امام نیست.

مساوات اسلامی:یکی از افرادی به نام مسلم که آزاد شده بود.این شخص سیاه چهره به سمت امام حسین(ع) می روند و از ایشان می خواهند که به جنگ بروند در ابتدا امام قبول نمی کنند و اما بعد از گفتن سخنی از زبان او امام به او اجازه می دهد.او می گوید به دلیل اینکه من سیاه روی و بوی بد  خون من کثیف است و ارزش و سعادت نمی دهید و من شایسته چنین جایگاهی نیستم.بعد از اجازه امام او به میدان رفته و شهید می شود و امام از خداوند می خواهد که او در آن دنیا با چهره سفید و بدنی با بوی خوش و در آن جهان با خاندان محمد باشد.
مادر فداکار : در این حادثه مادران داشتیم که فرزند بعد از متوجه جنگ و دفاع از اسلام شد در ابتدا به همسر خود گفت و همسر خواست با او بیاید و بعد مادر نیز می خواست برود و با هم به امام می پیوندند .وقتی به جنگ می رود چند نفر را به هلاکت می رساند اما بعد از این که زخمی شد به نزد مادر می آید و می گوید از من راضی هستی مادر می گوید من دلم می خواهد در این راه تو را شهید ببینم او هم می رود و شهید می شود سر بریده اش را که پرتاب می کنند مادر در ابتدا به سینه خود می چسباند و بعد سر را به سمت دشمن پرتاب می کند و می گوید ما چیزی را که در راه خدا داده این پس نمی گیریم و خود نیز به طرف دشمن حمله می کند تا از جان خاندان فاطمه دفاع کند.

طفل شهید: در حادثه کربلا طفل های زیادی شهید شدند و بعضی از این طفل ها فرزندان شهدا ی کربلا بودند، یکی از این طفل ها جناب قاسم فرزند امام حسن (ع) بودند که 10 سال داشتند امام حسین (ع) أو را به عمه می سپارد یعنی حضرت زینب اما در لحظات آخر ایشان از دیدگاه عمه دور شد و وقتی امام را در قتلگاه دیدند به سوی امام رفتند زمانی که دشمن شمشیر را بلند کرد تا امام را مورد اصابت قرار دهد این کودک دست خود را بلند می کند تا از عمویش دفاع کند تا این که با ضربه شمشیر دست به پوست آویزان می شود.

: دو چهره کربلا ص111 حماسه حسینی ⬇
ما باید ببینیم شخصیت امام حسین (ع) را چقدر میشناسیم این همه پول و وقت صرف میکنیم برای چه کسی است؟آیا امام حسین شخصیت حماسی است یا تراژدی؟  در جواب باید گفت امام حسین یک شخصیت حماسی است،حماسه انسانیت،بشریت،نه حماسه سخن،عمل،حادثه، روح،و همه چیز حسین (ع)هیجان است،تحریک است و درس قومیت اما با این اوصاف کمتر افراد می توانند حماسه حسینی را بشناسند چون بالاتر و ما فوق تمام حماسه هاست در جهان مانند او پیدا نخواهد شد حسین سرود انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد و متاسفانه ما مردم این حماسه را نشناختیم حادثه عاشورا و صحنه کربلا دو صفحه دارد،یک صفحه سفید و نورانی و دیگری تاریک و ظلمانی، که هر دو صفحه بی نظیر یا کم نظیر است. در اینجا سوال است که چرا ما فقط به جنبه تاریک نگاه میکنیم، در صورتی که در این حادثه نورانیت آن بر تاریکی آن میچربد. پس باید اعتراف کنیم یکی از جانیها ما هستیم، تاریخچه امام حسین این نیست که یک روز کشته و سر آنها بریده شده،فقط این تن نیست او مثل من و شما نیست او یک مکتب است که بعد مرگ زنده تر است، زینب (س) به یزید همین را گفتند که شما اشتباه کردید هر نقشه ای که داری بکار ببر ولی مطمئن باش تو نمیتوانی برادر مرا بکشی و بمیرانی، برادر من زندگیش طور دیگریست او نمرده بلکه زنده تر است.

 

***حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است،یک مصیبت است وقتی این صفحه را نگاه میکنیم در آن کشتن بیگناه، جوان، شیرخوار، میبینیم اسب بر بدن مرده تاختن میبینیم، آب ندادن میبینیم زن و بچه شلاق زدن میبینیم، از این نظر قهرمان حادثه کیست؟  واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه میکنیم آن که میخورد قهرمان نیست بلکه مظلوم است قهرمان حادثه در این نگاه یزید است، عمرسعد، شمر،خولی و یک عده دیگر.وقتی دیگر صفحه سیاه نیست قهرمان حسین است در آن صحنه دیگر جنایت نیست تراژدی نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است،تجلی حقیقت و انسانیت است،ولی وقتی صفحه سیاه را میخوانیم بشریت سر افکنده است چرا باید حادثه کربلا را همیشه از صحنه سیاه مطالعه کنیم، ما خیال میکنیم حسین (ع) در آن دنیا منتظر گریه و زاری ماست تا برایش دلسوزی کنیم، مسیحیها عمل خودشان را در برابر عمل شیعیان ارجع میدانند آنها روز شهادت مسیح جشن میگیرند و ما روز شهادت گریه میکنیم برای این میگویند عمل ما ترجیح دارد،ما شهادت را موفقیت و شیعه شهادت را شکست میداند،جواب این است که  اولاً دنیای مسیح شهادت جشن میگیرد روی اعتقاد خرافی که میگوید عیسی کشته شد تا بار گناه ما بریزد، ثانیاً این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است اما بشرط اینکه ما این را درست درک کنیم، امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب کند

خلاصه کتاب حکمتها و اندرزها-ج1-شهید مطهری

خلاصه کتاب حکمتها و اندرزها- جلد1- اثر شهید مطهری

: ص 11-  خداشناسی ، مبنای انسانیت📚

زیر بنای اصلی دین، خدا شناسی است.

شاید رعایت نظم در برخی جاها اهمیت نداشته باشد اما برای ساختن یک ساختمان بسیار مهم است که اول از پی آن شروع شود.

برای فهم یک دینداری خوب و منطقی هم باید اول از توحید و خداشناسی شروع کرد.

پیامبر ص هم اولین پیام ابلاغ نبوتشان این بود که: بگویید لااله الا الله تا رستگار شوید.

خدا شناسی نه تنها پایه ی دین که پایه ی انسانیت هم هست.

سلسله اموری هست به اسم "حقوق انسانی" یا "شوون انسانی" که میگوید انسانیت حکم می کند که رحم و مروت داشته باشیم و نیکوکار باشیم و...

اما چه فلسفه ای مارا قانع میکند که منفعتی را برای خود نپسندیم. این امور غیرمادی و معنوی است که ریشه در معنویات و خداشناسی دارد. حتی مادی ترین مکاتب دنیا هم بی نیاز از اصول معنوی و شرافتهای اخلاقی نیست.

 در حالیکه منفعت طلبی لازمه پذیرش هوی و هوس و شهوت و شکم پرستی است.

قران در سوره ابراهیم میفرماید: توحید مانند درخت ریشه دار پرثمر و همیشه بهار است برای همه ی زندگی و غیرآن درخت بی ریشه و سست و بی حاصلی است...

تنه خدا پرستی است که می تواند جانشین منفعت پرستی و خود پرستی شود.

 قران میفرماید انکه باخداست هدایت و مدد میشود و آنکه باخدا نیست طریق طاغوت را میپیماید.(بقره 257)

 

📚خداشناسی، پایه و اساس دین-ص17📚:

شناخت خداوند ، پایه و اساس و نقطه آغاز در دین است.

انسان نیاز به یک راهنما دارد که وحی است و دریچه های این راهنمایی پیامبران هستند.

اعتقاد به این خدای یگانه در دین، انسان را به سمت شناخت آخرت نیز سوق میدهد.

اگر توحید درست باشد، خدا را صاحب صفات خوب و عاری از صفات بد باید بشناسد. یعنی خدا مهربات و عادل و دادگر است و ظلم و استعمار نمیکند و...

 

بردگان وآزادگان ص27📚 حضرت علی (ع)می فرماید ؛انسانها دراین دنیا می آیند ومی روند اما همین انسانها دو دسته اند ؛بردگان وآزادگان؛دسته اول کسانی هستند که دراین دنیا می آیند وخود را به دنیا می فروشند وبرده دنیا می شوند

اما دسته دوم کسانی هستند که خود را ازدنیا می خرند ودرواقع خود را آزاد می کنند.اما بردگی تنها اینکه بنده وزرخرید کسی باشی نیست بلکه بنده حرص وطمع وشهوت وپول و... همگی بردگی است .چه بسا انسانهایی نظیر یوسف پیامبر یا لقمان حکیم در ظاهر برده بوده اند اما فقط جسمشان برده بود ولی در اعماق وجودشان وروح وجانشان آزاد بود وانسانیت وعزت خود را به هوی وهوس ودنیا نفروخته بودند.

قرآ ن کریم می فرمای:د زیان کرده واقعی کسی است که شخصیت و انسانیت خودرا باخته است.

بنابراین طبق گفته حضرت علی انسانها دودسته اند آنهایی که خودرابه دنیا فروختند وحرص وطمع وآز وشهوت پرستی و...خریدند.وآنهایی که دنیا را فروختند وشخصیت وانسانیت وشجاعت وشهامت ومناعت طبع خودرا از دنیا خریدند.

 

: 📚دین ، پشتوانه ی سعادت. ص 23📚

هر جزء در مجموعه ی کلی خود باید درست زندگی کند و شرط بقا هماهنگی بامحیط است.

و انسان علاوه بر محیط جغرافیایی ، محیط اجتماعی نیز دارد.

این محیط اجتماعی براساس عقل چیده میشود نه غرایز مانند جامعه مورچگان نیست.

و هدف زندگی اجتماعی مصالح جمعی است نه فردی

جامعه هم باید در راستایی باشد که منافع فردی نیز نادیده گرفته نشود.

دین این توافق را ایجاد میکند و فرد را به پذیرش مقتضیات راضی می کند.

فداکاری، شجاعت، خدمت به خلق، ایثار، از خود گذشتن برای بقیه و... تنها درنگرش دینی معنا و مفهوم می یابد.

 

📚یادخدا تنها مایه آرامش جان.ص31:همانطور که جسم دچار عوارض خوب یا بد می شود روح نیز دچاردعوارض خوب یا بد می گردد. از این رو روح وجسم بهم شباهت دارند کما اینکه تفاوتهایی نیز دارند نظیر محدود بودن ظرفیت جسم که اگر غذا به آن بیش از حد برسد دیگر گنجایش نخواهد داشت ولی روح هرچه غذا دریافت کند گنجایشش پایان نخواهد یافت.اما غذای روح علم وحکمت ومعرفت وایمان ویقین  می باشد؛روح نیز گاهی مانند جسم خسته و افسرده می شود که نیازدارد این افسردگی را برطرف کند همینطور گاهی بیمار می شود که روح بیمار نیاز به محبت ومعرفت دارد؛لذا هستند کسانی که در زندگی همه چیز دارند اما خوشبخت نیستند واحساس می کنند یک کم وکاستی دارند که اگر این افراد خوب فکر کنند می بینند آنچه که کم دارند ایمان به خدا ویاد خداست وبه همین دلیل است که قرآن می فرماید:یادخدا مایه آرامش دلهاست. یا حق .التماس دعا

14:16،‏ 2014/12/10 - منصوره خاتمی: 📚دین یگانه رام کننده نفس اماره📚حکمتها و اندرزها💥صفحه 28

 

بعد از پیروزی در جنگی تمام عیار، مجاهدان نزد پیامبر آمدند. آنحضرت فرمودند مرحبا به افرادی که از جهاد کوچک برگشته اند اما جهادی بزرگ در پیش دارند. اصحاب گمان کردند جنگی دیگر در راه است اما پیامبر به آنها گفتند بزرگترین  و سخت ترین جهاد، جهاد با نفس اماره است. نفس اماره باعث میشود در درون روح آدمی دودستگی و تشتت بوجود آید. این دو دسته خیر و شر روح آدمی را به تلاطم میکشاند و دنیای بیرون را نیز به تبع آن به آشفتگی مبتلا میکند. هیچ قدرتی توانایی به آرامش کشاندن آنرا ندارد الا دین. دین است که میتواند با رام کردن نفس اماره، علاوه بر آرامش درون انسان، جامعه را نیز به محیطی سرشار از صلح و صفا مبدل سازد.

 

 اسلام میفرماید:وارد هرجا خواستید بشوید از در آن وارد شوید. ک این یک قاعده ی کلی است برای هرمبحثی است حتی برای زندگی. برخی هستند که در زندگی راه را پیدا نمیکنند برخی باکمترین شکست در زندگی میشکنند.

اما خدا در قران میفرماید: آنانکه صالح باشند دوباره زنده میشوند و پاداش میگیرند. پس دنیا مقصد و همه چیز نیست.

در حالیکه خوشی در پرداختن به غرایز اشباع ناپذیر نیست. بلکه  خوشی در آرامش و نا خوشی در تردید و خشم است.

یقین هم از ایمان به وجود خالق و مدبر هستی نشات میگیرد. و رضایت خاطر انسان از انجام تکالیف و رضایت خالق هستی حاصل میشود. سعادت یعنی اینکه انسان در حبطه ی عقل و احساس و عمل دارای آرامش و خوشنودی و ثبات  و اطمینان باشد

 

 📚ارکان سعادت بشر- ص 43📚

عنوان بعدی است.اگه به پیامها دقت کنید و زمان آنهارا ببینید

میبینید که خیلی خلاصه طول نمیکشد.

باوجود اینکه من در منزل نیستم د چندبار ماشین عوض کردم و هنوز در هعراه هستم. با مراعات ایام امتحانات

📚ايمان و عمل صالح ص 47📚

سعادت بشر را در گرو اين دو چيز مي‏شمارد : ايمان و عمل صالح . مقصود قرآن از " ايمان‏ " ايمان به ذات اقدس ربوبي است كه ايمان به او ايمان به همه حقايق‏ عالم است . ايمان به ذات يگانه نيز اگر خالص و عارفانه باشد ايمان به همه حقايق را در بر دارد ، چون تمام حقايق منبعث‏ از ذات اوست ، . قرآن كريم تعبيري دارد كه مي‏فرمايد : بگو حق از خداست ، قرآن نمي‏گويد حق با خداست ، مي‏گويد حق از خداست  . ايماني كه در قرآن مكرر ذكر شده يعني ايمان به خدا ، يعني ايمان‏ به علم و حكمت و قدرت و نظام و تدبير و عدالت ، ايمان به آنچه در اين‏ جهان حق و ثابت و مفيد است .

و اما ركن دوم ، عمل است ، نه مطلق عمل ، عمل صالح و پاك و نيك .

 ولي انسان به حكم اينكه مختار و آزاد خلق‏ شده ميدان عمل وسيعي دارد ،

 

: سلام استاد فرق بین حق ( با خداست) با (حق از خداست )چیه ؟ اینجا هم مطلق بودن حق از جانب خدا رو یادآوری میکنه ؟

و( مطلق عمل) هم لطفا ؟

-حق و حقیقت یکی است و آن خداوند است.پس هرچه که منوط به این حقیقت مطلق و خدایی باشد محق است .

و هر چه در مقابل آن قرار گیرد باطل است. قرآن كريم تعبيري دارد كه مي‏فرمايد : بگو حق از خداست ، قرآن نمي‏گويد حق با خداست ، مي‏گويد حق از خداست . خداوند بالاتر است از اينكه بگوييم حق با او و او با حق است ، او ذاتي است كه همه حقها از او منشا میگیرد

در سوره ی عصر ، دارندگان جز 4خصلت زیانکارند

-ایمان -عمل درست -تشویق و وادارکردن افراد به حق -توصیه و تشویق صبر

1-ایمان:

انسان بدون ایمان نمی تواند آرامش بیابد زیرا انسان اگر در حد حیوانات و غرایز خود را ببیند دچار پوچی می شود. پس حرکات انسان نیز نیاز به تکیه گاهی دارد که از آن به عنوان ایمان یاد می شود.

شعاع حرکات انسان باید فراتر از طبیعت و غرایزش باشد.

عدالت ، انصاف ،عفت ، ایثار و... چیزهایی است که انسان دوست دارد اما خلاف غرایز اوست اما او نسبت به انچام آن احساس وظبفه میکند.

2-عمل صالح:

که مسلما از ایمان و عقیده است. اما اعمال برخی مبتنی بر عقیده اشان نیست و ضعف در عمل دارند و برخی که عمل صالحی ندارند ضعف در ایمان دارند.

3- تشویق افراد به انجام حق و عمل صالح و ایمان:

 باید جامعه را به گونه ای بسازند که افراد تحت تلقین کارهای خیر قرار بگیرند

4- توصیه به صبر و بردباری در مقابل مشکلات و حوادث.چون هیچوقت باد به کشتی موافق نمیخورد.و خدا در قران به صابران وعده های خوب داده

📚حکمت هاواندرزها ص 105📚

قرآن کریم میفرماید امانتی را بر آسمان و زمین عرضه داشتیم همه از تحمل آن امتناع کردن جز انسان......)

آن امانت بزرگ، تکلیف و مسئولیت است.هیچ کمالی بدون اراده انسان حاصل نمیشود.

بسیاری افراد به نام آزادی میخواهند خود را از قید تکالیف آزاد سازند، اگر اینگونه باشد آدمی ابتدا باید از انسانیت استعفا دهد.

امیرالمومنین بعداز فبول خلافت فرمود:بندگان خدا رادر نظر بگیرید.....شما نسبت به همه چیز مسئولیت دارید...

درجای دیگر میفرمایند:مبادا مانند حیوان درنده به جان مردم بیفتی زیرا افراد رعیت، یامسلمانند واگر مسلمان نباشند لا اقل انسان اندو همنوع تو.. )

شناخت حق به این است که ببینیم به چه چیزهایی مدیونیم ونزدیک ترین امور اعضا جوارح و بعد  پدرو مادر وفرزندو معلم و همسایه و خویشان و همکیشان واجتماع.... هستند.اگر خودمان و خدای خودمان وجهانی راکه در آنیم بشناسیم میتوانیم ادعا کنیم ماهم  اهل حقیم وهم اهل حقیقت.

خواری معصیت عزت وطاعت

رسول اکرم (ص) فرومود:هرکس که میخواهد بدون مال وعشیره عزیز باشد راهش اینست که خودرا از شر گناه خارج کندهرچند داشتن مال ومنال وقدرت اجتماعی وفامیل عزت واحترام محسوب میشود ولی ازجنبه فردی نیز جز وبال ونکبت وتحمل رنج چیزی نیست چونکه ادم را از زیبایهای دنیا ونعمتهای ان غافل میکندبه قول امام علی (ع)اصول زندگی وحرکت در صراط مستقیم زندگی که انبیا بهترین راهنمای ان هستند تا انسان در گرداب حرص وطمع نیفتدوانسان به هرچیزی که میرسد سیر نمیشود وهمیشه ارزوی به رسیدن به چیز بالاتر رو دارد.اری این اسا معنای اینکه انسان ازجاده راست وصراط مستقیم زندکی خارج شود ودر گرداب بیماریهایی نظیر بخل وحرص وحسد وطمع وجنون شهرت وشهوت بیفتد که بزرگان با هدایتشان خواستند که ما از این گرداب رهایی پیدا کنیم

💥حکمت ها و اندرزها   🌠ص179🌠💭😇آرزوهای دراز😇💭

شخصی نزد امیرالمومنین ع آمد و از ایشان طلب چند نصیحت کرد؛ امیر ع فرمود: از افرادی نباش که آرزوی سعادت آخرت دارن اما بدون سعی و عمل؛از افرادی نباش که میدونه راهی که میره اشتباهه باید توبه کنه برگرده ولی همیشه به امید اینکه وقت هست این کارو به عقب میندازه؛درباره از بین رفتن مادیات و ماندگاری معنویات قشنگ حرف میزنه ولی در عمل در امور مادی حریصه و حرفاشو فراموش میکنه جوری که هیچ وقت سیر نمیشه و وقتی دنیا به وی پشت کنه تن به ذلت میده شکرخدارو بجا نمیاره طماع میشه؛صالحین را دوست داره ولی مثل اونها عمل نمیکنه گناهکارانو دشمن میدونه در حالی که تو حزب هموناس از مرگ میترسه  و همین که در بستر بیماری میوفته از کرده هاش پشیمون میشه ولی بمحض بهبودی دوباره دچار غفلت میشه؛و همیشه توبه رو به تاخیر میندازه گناههای کوچک دیگران پیشش بزرگن درحالی که خود مرتکب گناهای بدتر و بزرگتر از اونا میشه ودر عوض  طاعتهای کوچکش در نظرش بزرگ جلوه میکنن ولی همان طاعتهارو اگر دیگری انجام بده به چشمش کوچک میان*بالطبع همچین آدمی غفلت با اغنیارا بر بیداری با فقرا ترجیح میدهد*(1)

نهج البلاغه؛حکمت150

قرآن کریم میفرماید؛ برای انسان جز به مقداری که سعی کرده و عمل نشان داده نیست؛

💥اساس سعادت بشر در دنیا و اخرت عمل و سعی و کوشش است.💥

📚حکمت ها و اندرزها📚ص 48 ارزش سرمایه عمر💫

☀در بین سخنان عالی پیامبر که به صورت  وصیت و نصیحت بوده و ما در کتاب ها نیز می بینیم مخاطب پیامبر.امیر المونین علی(ع) و عبدالله محمود و ابوذر غبارگرفته اند از این جهت مهم بوده است که این اشخاص پیام ها را ضبط و حفظ کرده و انتقال میدهند.

حالا به وصیتی که

🍃 پیامبر به ابوذر غفاری کرده اند میپردازیم ،که می گویند: ای ابوذر از آن بپرهیز که خیالات و آرزو ها سبب شود که کار امروز را به فردا بیفکنی🍃

این ها همه به خاطر غنیمت شمردن دین است. علامه حلی یکی از فقه های علوم اسلامی شاگرد ریاضیدان بزرگ خواجه نصیر الدين بوده است، و می دیدند که ایشان چگونه وقت خود را روز و شب تنظیم می کردند.حتی زمانی هم که می خواستند تفریح کنند به طور درست و شرعی از وقت خود استفاده می کردند.یکی از شرایط موفقیت انسان درک کردن زمان و وقت است.گاهی اوقات متعجب از افرادی که به خود اجازه می دهند که وقت افراد را تلف کنند در حالی اگر فردی مالی از شخصی ببرد می تواند از مال خود بردارد و به او بدهد اما اگر وقت او را تلف کند چگونه می تواند وقت از دست رفته او را به او باز گرداند.

🍃رسول اکرم :حرمت عمر بالاتر از حرمت مال است🍃

🍃امیر المؤمنين علی(ع):ببینید به چه سرعتی روز ها در ماه ها و ماه ها در سال ها و سال ها در  عمر می گذرد🍃این ها قطعاتی هستند که از عمر ما جدا می شوند.و حالا بعد از مرگ حاضرم برای یک ماه نه یک روز و حتی یک ساعت به این دنیا برگردیم و کار های خود را به درستی انجام دهیم و آن وقتی ارزش عمر خود را می فهمیم که دیر شده است.و امید المؤمنين می فرمایند این جملاتی مانند هنوز وقت هست و یا اینکه هنوز دیر نشده را کنار بگزاریم☀

نکته🍃پیامبر اکرم خطاب به ابوذر غفاری:مبادا به خاطر آرزو های دراز فکر این که هنوز دیر نشده و هنوز وقت باقی است،در کاری که باید بکنی تاخیر کنی.تو مرد زمان حالی و متعلق به زمان حالی، تو از زمان ماضی و گذشته جدا شده ای و به زمان مستقبل و آینده هنوز نرسیده ای.فکر کن و مواضب باش که زمان حال را به خوبی دریابی.🍃

💫تربیت علی علیه السلام.مقام نهج البلاغه💫

✨رسول اکرم از کودکی حضرت علی را نزد خود آورده بود و حضرت علی از همان کودکی نزد پیامبر تربیت شده بود.دلایلی برای اینکه پیامبر حضرت علی را نزد خود آورده بود وجود دارد،که البته باهم در تناقضهستند و معلوم نیست که اساسی داشته باشند.

ابن ابی حدید از فضل بن عباس نقل میکند که از پدرم عباس پرسیدم که پیغمبر کدامیک از فرزندان خود را بیشتر دوست میداشت؟او فرمود علی را.گفت پیغمبر به اندازه ای که علی را دوست میداشت هیچ کدام از فرزندان خود را دوست نمیداشت.

✨آن عنایت مخصوص پیامبر به علی از زمان کودکی.میرساند که علت اصلی این تکفل و تحت نظر گرفتن تربیت آن حضرت مناسبات معنوی بوده.او را تربیت میکرد که در اینده سمت او مانند هارون برای موسی قرار بگیرد.و معاون و وزیرش بوده باشد.خود حضرت علی میفرمایند:خداوند متعال فرشته ای بزرگ همراه پیغمبرش کرد و او را به فضایل و مکارم رهبری میکرد.من مانند کودکی که به دنبال مادرش می رود همیشه او را دنبال میکردم و هر چه از تایید الهی میگرفت به من بهره می رساند...

✨سید رضی در مقدمه نهج البلاغه میگوید:سخنان علی نشانه ای از علم الهی و بویی از سخنان رسول خدا دارند.که این ناشی از هم ریشگی و هم اصلی است

نهج البلاغه یک گنجینه نفیس از معارف اسلامی است.کلمات امیرالمومنین از همان صدر اسلام مورد توجه دوست و دشمن بوده .عبدالحمید کاتب معروف اموی ها میگوید:استاد من در این فن علی بن ابی طالب است.

✨مجموع موضوعاتی که در این کتاب نفیس هست اگر شمرده شود در حدود صد موضوع است.مانند:توحید،معاد،صبر و شجاعت،راجع به فتنه ها و علل انها،وظایف مردم نسبت به یکدیگر،و ...

بعضی از موضوعات بیشتر در کلام امام مشاهده میشود و توجه ویژه ای به آنها داشته.مانند توحید و صفات ربوبی.

مساله زهد و ترک دنیا هم زیاد مورد عنایت حضرت قرار گرفته.سید رضی می گوید:از مختصات امیرالمومنین این است که وقتی ادمی غرق در مواعظزاهدانه اش میشود گمان میکند این کلمات را کسی گفته که جز زهادت و ترک دنیا نصیبی نداشته.ادمی باور نمیکند که اینها را مردی گفته که در عین حال یک سرباز دلیر میدان جنگ است.

موضوعاتی مثل عدالت و حقوق اجتماعی هم زیاد مورد توجه ایشان است.و این موارد در عمل و قول خود ایشان هم رعایت میشد.

✨هماهنگی و همعنایی قول و عمل در زندگی آن حضرت بسیار نمایان است .

✨هماهنگی و همعنایی قول و عمل بزرگترین فضیلت انسانی است و این است رمز محبوبیت علی علیه السلام✨

🌿دنیامزرعه آخرت🌿

 رسول اکرم ( ص) میفرماید،، ((دنیامزرعه ی آخرت است )) خداوند درسوره ی بنی اسراییل میفرمایند: کسانی ک سعادت زندگی خویش را در امور زودگذر وموقت میبینندوتنها همین چیزها را طلب میکنندمانیز به آنهامیدهیم . وهمچنین کسانی ک خواسته های بسیار وهمت عالی  داشته باشند آنهاراهم به هدفشان میرسانیم.  🍀    بازمیفرمایند:ماهر دودسته را یاری میکنیم بخشش وکرم پروردگار ازهیچ موجودی دریغ نمیشود وطبق استعدادی ک دارند یاری میکنیم. 💫پروردگارمیفرمایند: ماخالق عالم هستیم وهمه را در راه خودتقویت وتکمیل میکنیم. 🍀  جهان مزرعه ایست ازاعمال نیک وبد ما. پیغمبراکرم ( ص ) :هیچ عملی درجهان گم نمیشود بلکه محفوظ میماندودر زمان خود پدیدار میشود. 💫آیه ی قرآنی درخصوص جدل میان گروهی ازمسلمانان ویهودیان نازل میشود ک :هرکس رابا اعمالی ک دردنیا انجام داده اید محاکمه میشوید چه خیر چه شر این کاشته ی خودشماست.پیغمبران آمدند تاراه سعادت خیررا به مانشان دهند . 🌿  ازهسته ی خرما درخت خرماو ازهسته ی زردآلو درخت زردآلو میروید.پس ای انسان بدانیدهر کار خیرو شری ک انجام دهید ثمره ی تلخ وشیرینش از آن توست ، هیچکس از اعمال دیگری نصیبش نمیشود🌿    💫  پیغمبر ( ص )به یگانه دخترش( س ) میفرمودند:   دخترم عزیزم خوددر دنیاکار خیر ونیک انجام بده که من نمیتوانم از ثمره یعمل من بچشی.  رسول اکرم(ص) بعداز بعثت درمیان بستگان نزدیکش فرمود:ای فرزندانعبدالمطلب گمان نکنیدونگویید محمدازخانواده ی ماست هرکاری کنیم اومارا شفاعت میکند در ترازوی عدالت ذره ای خیروشر گم نمیشود، پس هرکس بفکراعمال نیک خویش باشد. 💫شخصی از مولای متقیان تقاضای پندوموعظه میکند، حضرت فرمودند:ازآن دسته ازمردم مباش ک بدون کارخیرآرزوی رسیدن به درجات معنوی را دارند، بدون عمل سعادتی بدست نمی آید. 🌿  نابرده رنج گنج میسر نمیشود                       مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد🌿

💫انسان مربی خود💫

این مبحث به این مسىله اشاره دارد که هر انسانی قبل از آنکه به حسابش برسند بهترآن است که خودبه حساب خویش رسیدگی کند وانسان دارای یک دوگانگی است واین به معنای داشتن دوروح ویادونفس نیست بلکه وجود نفس اماره است که انسان را از اعمال زشت وگناه باز میدارد ودرصورت عمل به کارهای نادرست انسان رامورد سرزنش قرارمیدهد وانسان باتوجه به داشتن تعقل واراده وتصمیم باید روح ونفس خود را پرورش دهد واز گناه بازدارد.

: 📚کتاب حکمتهاواندرزها  79📚 

رسول خدا (ص): درآخرین خطبه ای که برای مردم خواند بحثی راجع به توبه وبازگشت بنده از گناه ومعصیت کرد وفرمود هرکس یک سال قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد ،سپس فرمودند یک سال زیاد است ،کمتر از یک سال بعد فرمودند بازهم زیاد است یک ماه وبعد فرمودند کمتر از یک ماه وپس از آن یک روز وبعد فرمودند کمتر از یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه اورا می پذبرد سپس فرمودند یک روز هم زیاد است یک ساعت وبعد فرمودند حتی اگر یک لحظه قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.

توبه رجوع وبازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است والبته ممکن نیست بنده ای واقعا وحقیقتا راه کج وناراستی را که قبلا می رفته رها کند وبه سوی راه راست ومستقیم بازگردد واز عمق باطن خود به سوی خدا بیاید وخداوند توبه اورا نپذیرد.

💥آن چیزی که در توبه رکن است ندامت وپشیمانی از کاربد وتصمیم بر ترک گناه است.💥

 ندامت وپشیمانی از گناه دونوع است.1-یک نوع پشیمانی از گناه تصمیم کاذب است که هرگاه خطاکاری با کیفر وچوب قانون مواجه می گردد پشیمان می شود و آرزو می کند که ای کاش آن عمل زشت را مرتکب نمی شدم. 2-ترک گناه آنوقت توبه است که که آدمی خودگناه را نقل وحاضر ببیند وکیفر گناه را نسیه وغایب بداند وآنگاه به ملاحظه کیفر آینده ویا به خاطر اجر وثواب آینده ویا به ملاحظه احساس زشتی وپلیدی که در خود گناه می کند از ارتکاب گناه منصرف می شود.

💢پس توبه حقیقی یعنی انصراف جدی وبازگشت واقعی ازگناه به سوی صلاح وارشاد ،که اگر انصراف جدی وواقعی باشد ومعلول مشاهده کیفر نقد وحاضر نباشد،البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می پذیرد.💢💥

👆دردو موقف توبه پذیرفته نیست :در هنگام نزول عذاب وعقوبت طبق آیه 85 سوره مومن،ودیگری درقیامت وآن دنیا جای تحرک وتکامل نیست.وتوبه پذیرفته نیست.💢

          📋ص175📋     😊 روحیه سالم😊

💢درختی را فرض کنیم که از لحاظ ریشه و تنه سالم است اما در اثر سرما شکوفه هایش ازبین رفته اند بااینکه جای تاسف دارد ولی نگرانی ندارد چون درخت سالم است و دوباره ثمر میدهد. 💢

🌟🌟انسان نیز مانند درخت است اگر سالم باشد سالها طول میکشد تا دسترنجی تهیه کند ولی طی حوادثی ان دسترنج ازبین میرود بازهم جای تاسف دارد ولی نگرانی ندارد چون برای ادمی که امیدوار است روحیه سالم دارد جای جبران وجود دارد. مشکل اصلی وقتی است که آفت به ریشه بزند یعنی درناحیه روح و قلب و احساسات و بالاتر اینکه انسان امیدخود را ازدست بدهد و این مساوی است با از دست رفتن ایمان. زیرا ایمان منبع امید است. ازطرفی ایمان امیدرا قوت میدهد و ازطرفی جلوی یه سری ارزوها را میگیرد. در ارزوهای آدمی هیچ محدودیتی وجود ندارد و ارزوها منطق و قاعده ای ندارند بهمین دلیل لازم است تحت نظم و قاعده باشند چون ارزوهای بی نظم و قاعده در دین ”آمال شیطانی ” نامیده شده اند که باعث فریب ادمی میشوند. 🌟🌟

 

💫خداوند در قران کریم میفرماید: شیطان وعده هایی میدهد و ارزوهایی را در مردم برمی انگیزد اما آن آرزوها امیدهای صادق و واقعی نیست فقط غرور است و فریب.💫

از همان ابتدا که علي عليه السلام زمام امور را به دست گرفت، بعضي از دوستان و علاقه مندان آن حضرت راجع به دو موضوع پيشنهادهايي داشتند و در حقيقت به  علي عليه السلام ایراد میگرفتند: یکی نحوهع تقسیم کردن بیت المال: اطرافیان حضرت دوست داشتند همانند سیره خلفای قبلی، به برخی مزیتهایی داده شود. درحالی که آن حضرت همه - عرب و عجم، غلام و مولا و...- را به یک اندازه از بیت المال سهیم میدانستند. نمونه آن داستان برخورد آنحضرت باعقیل برادرشان که از ایشان درخواست یهم بیشتری از بیت المال داشتند.و دیگری: عدم بکار بردن صراحت، و صداقت در سیاست بود. در حالیکه حضرت علی علیه السلام علاوه بر آنکه خودشان اهل هیچگونه نیرنگ و دغل در سیاست نبودند، بلکه به کارگزارانشان هم دستور میدادند بر همین سیره عمل کنند. بر خلاف آن حضرت، معاویه بسیار در این زمینه سرآمد بود. و انواع نیرنگ و دروغ و... را برای پیشبرد اهدافش در سیاست به کار میبرد.

📚حکمتها و اندرزها، جلد1📚

💥روش سیاسی امیرالمومنین صفحه 135به بعد💥

حکمتها واندرزها📚محاسبه ی نفس.صفحه ی71تا74📚

قران کریم میفرماید:تقواداشته باشیدکه خدابرهمه ی کارهااگاه است.اعمال انسان مثل متاعی است که قبل ازانسان به اخرت میرودواخرت خانه ی عمل است.کالای اصلی سعادت.شقاوت وطرز کارونیت واخلاق ماست امام علی میفرماید:ازنفس خودحساب بکشیدقبل ازاینکه ازنفس شماحساب بکشندفرق مومن وغیرمومن درخطاکردن وخطانکردن نیست مومن کسی است که خطای خودراتکرارنمیکندبیش ازیکبارخطانمیکند.اماغیرمومن بارهاصدمه کاری رامیخوردوبازبصیرت نداردکه تکرارنکند.ازخداوندمسیلت داریم که به ماتوفیق دهدازخطاها ولغزش های خودپندبگیریم.

 

📋موضوع:استغناء و بی نیازی حافظ کرامت آدمی ص۸۴

 

📝از فرمایشات حضرت علی (ع): اگر به کسی نیکی و خوبی کنید نسبت به آن شخص فرمانده خواهی بود و اگر بی نیازی بورزی همانند او خواهی بود و چنانچه استمداد بطلبی بنده و زیر دست او خواهی بود.

 

 برای انسان در دنیا موهبتی بزرگتر از احساس عزت و شرافت و رنجی بالاتر از احساس بندگی و اسیر بودن نیست و ترجیع آزاد مردان بر مردن است نه اسیر و بندگی دیگران!

 

امام علی(ع) خطاب به فرزندش حسن (ع)

فرزندم:” هرگز بنده دیگران نباش خداوند تو را حر و آزاد آفرید.”

 

 هنگام رویارویی سپاه حضرت علی (ع) با معاویه درجنگ صفین زمانی ک به گوش حضرت رسید که معاویه آب را بر سپاهش بست ب معاویه اینچنین پیغام داد:

 

«ما آمده ایم که مذاکره کنیم و کار به خونریزی نکشد اما تو از انسانیت خارج شدی و می خواهی ار تشنگی سپاه من برای سپاه خود کمک بگیری اگر از این تصمیم ناجوانمردانه منصرف نشوی یاران من نخواهند نشست و مردانه تو و سپاهیانت را از آب دور خواهند کرد» اما سخنان حضرت بر معاویه ای که مغرور شده و این شیوه را برای خود پیروزی می دانست تأثیری نگذاشت.

 

سپس حضرت علی(ع) خطاب به یارانش فرمودند: «همانا معاویه گروهی از نادانان را دور خود جمع کرد و از جهالت آنان استفاده و آب را بر شما گرفته است.

آیا می دانید به چ وسیله ای سیراب می شوید؟

همانا این شمشیرها را با خون کثیف گمراهان‌سیراب کنید تا خودتان از آب گوارا سیراب شوید.

 

مردنی هست و زندگی ای ٬ مردن در این است که زنده بمانید و مغلوب و محتاج باشید و زندگی در این است که بمیرید اما با فتح و ظفر!»

کلام مولا (ع) چنان موثر افتاد که در اندک زمانی دشمن از محل آب دور افتاد.

یاران امام(ع) قصد انتقام داشتند تا مانع آب برداشتن دشمن شوند اما حضرت راضی نشد و فرمود:«هرگز دست به این کار ناجوانمردانه نمی زنم.»

 

حضرت علی(ع) می فرماید: محتاج بودن شرافت انسان را لکه دار می کند و بی نیازی حافظ کرامت و شرافت آدمی است پس هر چیزی که که انسان را از هم نوع خویش رفع می کند مقام مقدسی پیدا می کند چرا که آبرو و حیثیت آدمی مقدس است.

 

🌟رسول خدا(ص) می فرماید: از رحمت خدا به دور است آنکس که سنگینی زندگانی خود را روی دوش اجتماع بیندازد و آن کسی که برای عائله خود زحمت می کشد و

 رنج می برد مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.🌟

دوران خلافت إمام على (ع)📚

دوران خلافت امام ع كوتاه وسرشار از فتنه كه برخاسته از يك جريان انحرافي عظيم در كشور اسلامي بود. أين فتنه ها از طرف خود إعراب ومسلمين اولين شروع شد بعد از رسول الله مسلمين فتوحات زيادي داشتند و تقسيم عادلانه نبود عده أي محروم ماندند وانتقام نشان دادند وقتي أمام به خلافت رسيد سخنانش در مورد ناهمواري ها وناهماهنكي ثروت و فقر دور ميزد

أمام در دوران خلافتش مورد دو اتهام قرار كرفت،يكي قتل عثمان وديكري حكمين كه در هر دو بري تر از همه ي مردم بود.

در جريان عثمان إمام به نوعي رابط بين أو و مردم بود ولي عثمان به توصيه هاي أمام عمل نكرد وبه اميد معاويه بود،معاويه هم منتظر مرك عثمان بود.

ودر ج.ريان حكميت در جنك صفين أمام به بيروزي نزديك بودن كه به حيله معاويه و عمروعاص قرانها را بر نيزه كردند و ياران أمام كه خود را از قرآن مي دانستند از أمام سلب اختيار كردند ونماينده أي انتخاب كردند فريب خورد به أين فكر رسيدند كه در دين حكميت جايز نيست توبه كردند واز أمام خواستند توبه كند و خوارج را تشكيل دادند و از بشت به هدف هاي أمام خنجر زدندو دشمن سر سخت حضرت شدند ودر نهايت ايشان را به شهادت رساندند

عامل أصلي و بزرك در همه ي أين جريانها مؤثر بوده جهالت و بي خبري عامه ي مردم بوده است.

📚رعایت جنبه های معنوی واخلاقی درانفاق صفحه ی231 تا234📚

روزی امام علی (ع) برای شخصی که ازایشان طلب خوراک نکرده بود خرمای زیادی برد فردی به امام گفت این مردازشماتقاضای غذانکرده واین خرمابرای اوزیاداست امام فرمودخدامسلمانان مانندتوراکم کندزیراکه بخل توزیاداست بنده فقط بایددربرابرخداسجده کندنه بنده ی خدا انفاق کردن این نیست که دربرابرتقاضای بنده ی خدابه اوکمک کنیم بلکه بایدطوری کمک کنیم که ریاکاری نباشدوازنظرروحی  فردانفاق شده خردنشود ایمه علیهم السلام مخفیانه کمک میکردند مانیزبایدمخفیانه کمک کنیم تاعملمان ضایع نشودوفی سبیل الله باشد. خدامیفرمایند:کسانی که درراه خدا انفاق میکنند مانند خوشه ی گندمی هستندکه به زمین پاشیده میشودوازان بوته ی دارای هفت خوشه پدیدمی اید که هرخوشه صددانه داشته باشدوخدابرای هرکس که بخواهدبیشترقرارمیدهد.

0:48،‏ 8 فوریه - زینب محمودی21م بانکی: حقیقت زهد:

🔹مقصود زهد و ترک دنیا از نظر دین⬅به کار بردن يک نوع اصول خاص در زندگي مبني بر مقدم داشتن فضيلت و اخلاق بر مطامع مادي است.

🔸 مقصود از دنياي مذموم و مردود، علاقه به دنيا و محبت به دنياست؛ دنيا بد نيست، علاقه و محبت به دنيا بد است، و همان علاقه را بايد ترک کرد؛ معناي اينکه دنيا را ترک کنيد يعني علاقه و محبت دنيا را ترک کنيد.

✔ مقصود از اينکه مي‌گويند علاقه دنيا و محبت دنيا مذموم است، آن علاقه و ميل فطري نيست؛ آن ممدوح است. در قرآن کريم اين علاقه‌ها و محبت‌ها به عنوان آيت و نشانه حکمت خداوند ذکر شده⬅آیه 21 روم

➕ خود انبيا و اوليا از اين محبت‌ها بهره‌مند و سرشار بودند و اين کمال آنها بود نه نقص آنها.

✅ ؛اگر این علائق گرفته شود از بشر،اجتماع انسانی می خوابد،دیگر نه برای زندگانی دنیا زمینه ای باقی می ماند و نه برای

زندگی آخرت و اما سرگرم شدن به آن علائق و رضایت و قناعت و اکتفا کردن به آنها ،نه تنها موجب پیشرفت و ترقی نیست، موجب رکود و توقف است

✳ پس زاهد آن کسی است که دنیا را به حسب روح و مقامات روحی خود طی کرده و به آخرت رسیده است.

بشر وقتی زندگی دنیا را خوب اداره می کند و مدینه اش

مدینه ی فاضله می شود که غلام وعبد دنیا نباشد  و اگر بنده شد و طوق عبودیت به گردن انداخت تا او زنده است تابع امواج دریای خروشان طبیعت است

 

❇ همه پستي‌هاي اخلاقي از دروغ و ريا و تملّق و ظلم، ناشي از دنياپرستي است و همه فضايل عاليه انساني معلول بي‌اعتنايي و زهد و عدم قناعت به زندگاني دنياست

💟 علي عليه السلام مي‌فرمايد: : دنيا به هر حال گذشتنگاه است و کسي جاويدان در او باقي نمي‌ماند، ليک مردم در اين بازار دنيا که مي‌آيند و عبور مي‌کنند دو دسته‌اند: يک دسته در اين بازار خود را مي‌فروشند و اسير و محبوس مي‌کنند و يک دسته ديگر خود را مي‌خرند و آزاد مي‌سازند؛ يک دسته از اين دنيا مي‌روند در حالي که هزار قيد بندگي در گردن دارند و يک دسته مي‌روند در حالي که بنده هيچ کس جز خداوند نيستند، نه بنده زرند و نه بنده سيم و نه بنده شهوتند و نه بنده غضب، نه بنده جاهند و نه بنده مال، آزاد و آزاده‌اند. حقيقت زهد همين است

-ظلم به نفس

در قرآن در آیات زیادی به ظلم نفی پرداخته مثل (توبه 70) "همانا خدا به آنها ظلم نمیکند، آنها خودشان بر خودشان ظلم می کنند"

چطور ممکن است؟ چون کسی بد خود را نمیخواهد. پس علت یا غفلت است یا جهالت.

گاهی اوقات هم انسان به خیال خیرخواهی به خودش ،شر و ضرر میرساند در اثر جهالت ک نادانی(با دوعلت فاعلی و قابلی)

انسان هم عقل  دارد و هم شهوت و شهوتش باعث میشود به عقلش ظلم کند و حق عقل را که علم آموزی است پایمال می کند و به آنها ستم میکند.

مثل فروشنده ی دروغگو، که شاید در ظاهر منفعت مادی بیشتری کند اما به وجدان و ضمیر ملکوتی خویش ظلم کرده. و این، ظلم به خویشتن است

 موجبات کاهش تاثیر تعلیمات دینی.ج 1

🔹وقتي که زمان خودمان را با زمان رسول اکرم مقايسه مي‌کنيم مي‌بينيم از حيث تحت تأثير واقع شدن مردم نسبت به دين، تفاوت از زمين تا آسمان است،علتش چیست؟

⬅ دين جزو اساس روح زندگي است نه جزو ابزار زندگي که قابل تعويض و تبديل به چيز ديگر باشد

🔹 طرز فکر يک عده ديگر از مردم که بعضي از آنها خودشان معتقد و متدين هستند اين است که علت کم شدن تأثير دين در اين عصر مثلاً اين است که بشر طبعاً ميل به شهوت و آزادي دارد و دين برخلاف مقتضاي ميل و رغبت طبيعي انسان است، براي انسان قيد و محدوديت است.⬅ اين جواب هم ناصواب و ناتمام است

🔹 آدم جاهل كه از درك حقیقت محروم است همیشه می خواهد با

قلاّب جهل و وهم، خود را با اشیاء مربوط كند و به همین جهت فاصله اش با حقیقت زیادتر می شود و همین باعث می شود كه از عمل، از استفاده از حقیقت محروم می ماند، می بینیم كه یك عده میل دارند خود را با قلاّب جهل با قرآن مربوط كنند⬅ علاقه مند به قرآن، ولی دوست نمی دارند عظمت اعجازآمیز این كتاب مقدس را از نزدیك ببینند، در آیات روشن این كتاب مقدس تدبّر و تفكر كنند. میل به از دور دیدن دارند به بهانه ی اینكه فقط ائمه ی اطهار هستند كه حق نزدیك شدن به قرآن را دارند، در صورتی كه خود ائمه ی اطهار همیشه مردم را به تدبّر و تفكر در قرآن دعوت می كرده اند

⬅ این فكر یك دیوار و یك حجاب ضخیمی است بین قرآن و صاحب آن فكر، و مانع تأثیر و نفوذ این كتاب كریم است در دل او

💟 پس معلوم می شود یك علت اینكه تأثیر دین در نفوس كم شده این است كه مردم بین خودشان و قرآن و رسول اكرم حجابی و دیواری از جهل و خیال قرار داده اند و آن دیوار است كه جلو نفوذ دین را گرفته است

         …فقر معنوی✏

📝چنانچه فقرهای مادی خیلی واضح و محسوس هستند و انسان همواره از آن گریزان است و در پی تلاش برای مبارزه با فقر مادی است.

حتی گاهی این تلاش به حدی می رسد که به صورت حرص و طمع در می آید و باعث ظلمها و حق کشیهای در اجتماع می گردد.

اما فقر های معنوی قابل ادراک برای خود شخص نیستند و چه بسا اگر کسری ای را در خود دارد که در اجتماع معمول باشد رفتار خود را نیز قابل تحسین می داند.

 

 فقر معنوی از طریق تلاش و کوشش در تحصیل صحیح علم و دانش رفع می گردد از همین رو فقر علمی و فکری انسان جاهل باعث می شود که او هرگز احساس جهالت و کم خردی نکند.

لذا توجه به فقر علمی و نادانی از لازمترین توجه ها برای بشر هست و هر اندازه پایه علم و معرفت انسان بالاتر رود بیشتر جهالت و نادانی خود را احساس می کند و در تلاش برای رفع این کمبود است.

 📝ص195💖قلب سلیم💖

💥آنچه در دو جهان برای آدمي سودمند است قلبي سليم است! قلبي سليم يعني دلي كه هيچ بیماری روحي. كينه غضب حسادت.... نداشته باشد! قلبي ك منور باشد به معرفت و نور خدايي قلبي ك بداند اين جهان خالقي داردعلت و معلولي دارد و صاحبي!

سرمايه هاي اين جهان فاني است و آدمي تمام داشته ها و سرمايه هايش را روزي ميگذارد و میرود ولي قلب سليم صفات عالي انساني عدالت خداشناسي راستي و.... همه سرمايه هاي آخرت اوست!

قلبي سليم و نيت پاک و دلي نوراني دنيا را بسعادت آخرت متصل مي كند و آدمي را از دنياي محدود خارج و براي خداوند خالص مي كند! 💥

🌸رسول اكرم ص مي فرمايند:”چه بهتر از اینکه مال حلال و پاک در دست آدم صالح و شایسته باشد”.

 

سرمایه خلق نیک

رسول اکرم (ص)فرمود:شما قادر نیستید

که همه مردم را با پول ومال ازخود راضی کنیدولی میتوانید با اخلاق ورفتارهمه مردم را راضی کنیدرسول خدا فرمودمسلمان کسی است که سایر افراد مسلمانان از دست و زبان او در اسایش بوده باشندیعنی اینکه اعمال وافعالش در جهت خیر مسلمانان بوده باشدادمی که گرفتار حرص وطمع است نمیتوانددر فکرسایر افراد مسلمانان بوده باشدزیرا رسول اکرم فرمودنداگر کسی صبح از بستر برخیزدودر نیتش اصلاح امور مسلمانان نباشداو مسلمان نیست رسول اکرم میفرماید اگر میخواهید وجود شماخیرخواه جامعه باشدنیک خو وپاک سرشت باشیدومطیع امرحق باشیداوالیای دین خیر خواهی مسلمانان را فریضه وذمه خویش میدانستندودر مقابل کاری را که اندکی صدمه به جامعه مسلمانان را داشت بی نهایت از ان احتراز داشتند

💫لزوم هماهنگی کار و دانش💫

✨قران کریم یک روش و سبک خاصی دارد که گاهی مطلبی را که میخواهد به عمومدامت بگویید و عموم را مخاطب قرار بدهد ،شخص رسول اکرم را به عنوان سخن گو و سخن شنوی امت انتخاب میکند.البته این قایده کلی نیست.

(و قل رب زدنی علما"پروردگارا بر علم و دانش من بیفزا)

وقتی که پیامبر که با وحی سر و کار دارد موظف است که از خداوند افزایش معلومات بخواهد،حال دیگران معلوم است.پس همه ی امت اسلامی باید علم و دانش از خداوند بخواهند.البته فقط گفتار مهم نیست بلکه باید بخواهیم و جستجو کنیم.رسول اکرم فرمودند:علم را جستجو کنید ولو اینکه تا چین بروید.

در آثار دینی ما به این موضوع اشاره شده که علم است که به عمل ارزش میدهد.در اسلام دو چیز محترم است:کار و دانش.و دو چیز مردود است:بیکاری و نادانی.

کار و دانش از هم جدا نیستند.اگر یکی عالم باشد و گوشه نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل ،مثل این است که در شب تاریک یک چراغ به دست بگیرد و گوشه ای بنشیند و دیگری راه پیمایی کند ولی چراغ نداشته باشد.

اسلام میفرمای علم بدون عمل مانند درخت بدون ثمر است.کار،هرنوع کاری باشد همینکه صحیح باشد باید با دانش توام شود تا ارزش زیاد پیدا کند.اگر کار از علم جدا شود حداکثر ارزش کار این است که کارگر از زمین جو و گندم و پنبه تولید میکند و از معدن زغال و فلزات استخراج میکند.ولی اگر کار و دانش به کمک یکدیگر آمدند از همان پنبه پارچه های گران قیمت و از فلزکم قیمت ماشین های گران قیمت بوجود می اورد.این است معنای اینکه دانش اثر کار را بالامیبرد.

💫تاثیر کار در تهذیب اخلاق💫

💫روزی امام صادق (ع) جامه زبر کارگری خود را برتن کرد و بیل در دست گرفت و در حال کار کردن بود که شخصی او را می بیند و فکر می کند به خاطر این که کسی نبوده که این کار را انجام بدهد خود انجام می دهد به همین خاطر نزدیک می رود و به امام می گویند که بیل را به او بدهد اما ایشان نمی پذیرند و بعد ایشان می گویند من خود دوست دارم کار کنم زیرا کار برای انسان عزت می آورد و به او شخصیت می دهد به همین و هم چنین باعث می شود ذهن انسان مشغول باشد و در حال خود سازی خود و کارش شود.

اما در مقابل بیکاری باعث خرد شدن شخصیت فرد در مقابل خودش و دیگران می شود و انسان بیکار باعث می شود به فکر گناه بیفتد و هم چنین باعث غیبت می شود برای این که همان طور که جسم انسان نیاز به غذا دارد روح او نیز نیاز به غذا دارد و این کار با خوردن غذای مردار و همان خوردن گوشت برادر مرده اوست.و انسان بیمار دارای بیماری های اخلاقی، روانی و عصبی است .

افرادی در دوران امامان ما کار را مخالف با ستایش پروردگار می دانستند روزی یک فرد ازهد مسلک فردی را می بیند که در هوای گرم که به کمک خویشان خود راه می رود در حال سرکشی مزارع خود است وقتی نزدیک می رود می بیند امام باقر هستند و به ایشان می گویند اگر در چنین حالی بمی رید چه می شود و امام گفتند در حال عبادت از دنیا رفته ام .

و گفتند من فردی عیال مند هستم اگر در خانه بنشینم تو خرج آنها را می دهی.💫

✨نکته:کار موجب عزت و همچنین دوزی از گناه و مشغولی ذهن می شود✨

📚فقر فكري و روحي📚

در سأل آخر عمر رسول الله،ايشان أمام على ع را به سوى مردم تازه مسلمان يمن فرستاد تا أحكام و تعاليم إسلامي را كامل به أنها تعليم دهد وبقاياي بت برستي را از انجا محو كند.

به أمام على ع فرمودند كه اكر خداوند يك نفر را به دست تو هدايت كند بهتر از أين است كه تمام ثروتهاي دنيا را داشته باشي و در رآه خدا إنفاق كني.

و قرآن هدايتي است برأي مردمان با تقوا كه با علمهايشان ديكران را بهره مي دهند و أنها را هدايت ميكنند.

هيج هديه أي با ارزش تر از دستورالعملي صحيح برأي زندكي ديكران نيست.

فقر روحي و فكري بالآتر از فقر مالي است.إنسان خودش فقر مالي را حس ميكند ولي فقر روحي معنوي كه عوارض فقر مادي را ندارند احساس نميكنند و انهايي كه از ثروت معنوي بهره دارند بهتر احساس ميكنند.مثل توجه بيامبران كه به رفع نواقص معنوي و روحي معطوف بوده است.

أمام على ع :فقر مالي بهتر از بيماري تن و سخت تر از بيماري تن بيماري روحي مانند عجب بخل و... است.

بالآخرين حقي كه كسي به كس ديكر بيدا ميكنند حق تعليم و إرشاد و هدايت است. و ميفرمايد:اكر كسي يك حرف به من بياموزد مرآ بنده خويش ساخته است .

در اسلام حق استاد از حق بدر بالاتر است.

📚ساده زیستی و پرهیز از تکلف ⬇

بدترین دوستان آن کسی است که آدمی مجبور است در معاشرت با او خود را به زحمت و تکلف اندازد،از خصائص پیامبر اکرم ( ص) این بود که ساده و بی تکلف زندگی میکردند، سخن میگفتند، غذا میخورند، لباس میپوشیدن و در قید اینها همیشه پاکیزه و نظیف و معطر باشند،اصول زندگی آن حضرت سادگی و پرهيز از تکلف بود.قرآن کریم مخصوصا به این نکته تصریح می کند که حدود الهی را محترم بشمارید و از آن تجاوز نکنید.اصول زندگی موجب گشایش و آسایش و رفاه است، ولی قیود و تکلفات موجب سنگین باری و ناراحتی است. گفتیم پیامبر در عین ساده پوش بودن هر روز صبح به آیینه نگاه میکردن و بعد از خانه بیرون میرفتند او نسبت به اصول نظافت لاقید بودند و نه برای خود تکلفاتی درست کرده بودند که مدتی از وقت عزیز خود را صرف قیود کند.ولی مردمی هستند یا افراطی یا تفریطی،برخی از مردم آنقدر تنبل و بیکار و نسبت به همه چیز لاقید و لاابالی هستند و برخی دیگر کاملاً بر عکس هزارها قید و شرط و تکلف دارند که باید ساعتها وقت صرف آن کنند تا خودشان را به شکل عروسک بسازند. رسول اکرم همیشه به اصحاب میگفتند دایره وار بنشینید تا که مجلس بالا و پایین نداشته باشد در قرآن کریم میفرماید در مجالس جاها را باز کنید یعنی مقید نباشید که یک نقطه معین را اشغال کرده باشید. بعضی مردم به خاطر کمبودهای خود و حقارتها با تظاهر کردن ظاهر میشوند،ولی مردم عالم و علمی نیازی به تظاهر ندارند،برعکس افرادی که از این جهت عقب مانده هستند بیشتر به القاب و عناوین و تظاهر اهمیت میدهند، به طور کلی کار و فعالیت و مثبت بودن با تکلف و خودبندی و اسیر عادات و رسوم شدن سازگار نیست. امام صادق علیه السلام خواست به حمام برود حمامی اجازه خواست که حمام را برای امام خلوت کند و در زمانی که امام آنجاست کسی نرود امام اجازه نداد و فرمودند مومن سبک بارتر و بی تکلف تر از اینهاست،

دلا راه تو پر خاک و خسک بی        گذرگاه تو بر اوج فلک بی

گر از دستت بر آید پوست از تن     بر آور تا که بارت کمترک بی

حقوق مردم بر یکدیگر📝ص113📚

علی ع در خطبه ی صفین، پس از بیان حقوق متقابل حاکم و مردم به بیان چند نکته در مورد حق پرداختند:

1حق، آسانترین چیزها در زبان و سخت ترین هاست در عمل(تا مردم گول حرف بقیه را نخورند و عمل را ملاک قضاوت قرار دهند.)

2حقوق مردم به هم دوطرفه است. انسان در مقابل هرکس که حقی دارد تکلیفی هم دارد(تنها خداست که یکطرفه حق دارد و طلبکار است)

-دامنه ی این حق فرا انسانی است و زمین و حیوانات و محیط را هم شامل می شود.

-اما در این بین، مهمترین حقوق، حقوق متقابل والی و حاکم با مردم است که سبب اصلاح امور میشود.

اما حق مردم بر والی:-در نعمتها رفتارش را تغییر ندهد-مغرور نگردد-پرهیز از فاصله بین خود و مردم-نزدیک شدن به مردم-عدم پنهانکاری با مردم مگر در جنگ(تا نقشه ی حمله لو نرود)-مشورت در غیر از اموری که دین مشخص کرده-عدالت-پیشوای حق، باید آماده شنیدن اعتراض و انتقاد باشد.

💫اختیار.امتیاز بزرگ انسان💫

اختیار وقدرت تعقل وتفکر سبب بالارفتن مرتبه ی انسان از سایر جاندارن شده است درحالی که جاندارن مثل زنبور بسیار منظم ودقیق زیست میکنند ودارای یک سیستم پیوسته وشرایطی که هریک داری وظیفه ایست ولی انسان داری قدرت اختیارباتوجه یه این آیه که بیان میکند به انسان دوچشم و یک زبان ودولب دادیم تا از دوارتفاع بالارود منظور از ارتفاع حق وباطل است که انسان باتوجه به داشتن قدرت اختیار و تعقل انسان با پاسخ به نفس خود میتواند به سمت حق یاباطل رود و همین داشتن قدرت اختیاروانتخاب سبب برتری انسان نسبت به سایر جاندارن شده است.

📚نعمت زبان ونطق.ص 219📚  نعمت الهی هرچقدر بزرگتر باشد شکر بیشتری را ایجاب می کند. معنای شکر کردن ذات مقدس الهی این نیست که مانند مردم متملق وچاپلوس فقط زبان خودرا با لفظ (شکر)گردش دهیم . بلکه        1⃣ باید اولا احساس شکر وامتنان درقلب ما پیداشود . 2⃣   توجه داشته باشیم که کسی را که میخواهیم شکر اورا به جا آوریم ذات مقدس الهی است .که از مخلوقات بی نیاز است.                      نکات جالب توجه⬅  شکر واقعی یک نعمت به این است که ما بدانیم وظیفه وتکلیفی که درمورد آن نعمت داریم چیست . مثلا یکی از نعمتهای بزرگ پروردگار نسبت به ما آدمیان نعمت زبان ونطق است وبیان .

حکما بیشترین ممیز انسان را از سایر جانداران نطق وبیان می دانند. زیرا سخن گفتن انسان که ازروی فهم ودرک است بهترین مظهر تعقل وفکر انسان است. اگرداین نعمت نبود برای بسر زندگی اجتماعی مقدور نبود.                        ✳  این نعمت شکری دارد وشکر این نعمت به این است که زبان وسیله حقیقت گویی وراستگویی باشد نه دروغ وتهمت وغیبت وسخن چینی و دشنام گویی .            این  زبان که بزرگترین نعمت الهی است موضوع بزرگترین گناهان نیز هست . پس شکر این نعمت همان تکلیعی است که دربرابر آن داریم وآن نگهداری آن از گناهان است .

تکلیفی

 تقوا و روش بینی✏

📝قرأن کریم  می فرماید: «اگر پاک و پرهیزگار باشید خداوند به شما روش بینی  می دهد و بر بصیرت شما می افزاید».

پس بین تقوا و پرهیزگاری و روش بینی و افزایش نور بصیرت رابطه مستقیم وجود دارد هر اندازه که انسان پرهیزگارتر باشد زودتر در مقابل حقایق تسلیم می شود.

 انسان با ایمان همواره دل و روح خود را از آلایشها پاک نگه می دارد. عقل و تقوا و حکمت رمز سعادت انسان است. دل کانون عواطف و احساسات و عقل کانون ادرکات اوست.

 اگر عقل را در منطق و استدلال کنار بگذاریم و حسادت ٬ کینه توزی و طمع را درنظر بگیریم باید بدانیم که فضای روح ما تیره می شود و این تیرگی چشم عقل را می گیرد.

 

🌟امام علی (ع): ”خود بینی و بزرگ بینی انسان نسبت به خود یکی از حاسدان عقل و خرد اوست”.🌟

📚اهمیت عمل درزندگی بشر ،حکمتها واندرزهاص234📚 

درحدیث است که مردم را به سوی خیر ونیکی بخوانید ولی با غیر زبان یعنی بوسیله عمل وپیشقدم شدن. فرزندان آدم با آنکه صاحب فکر وقدرت تشخیص هستندو می بایست همیشه مستقل فکر کنند ومستقل عمل کنند اما کم وبیش تحت تاثیر عمل دیگران هستند. پس بیشتر کارهای مابرپایه حس تقلید وپیروی از دیگران قراردارد. این حس اختصاص به کارنیک یابد ندارد بلکه هردورادربرمی گیرد . به همین دلیل است که پیشقدم در کار خیر مزدوپاداشی برابرپیروان دارد وهمینطور پیشقدم درکاربد مزدی بدابر پیروان دارد.  حالا که چنین حسی دربشر هست که از عمل دیگران پیروی می کنند پس چه بهتر که علاقمندواقعی به نبکی وخیروصلاح از همین حس عمومی استفاده کنند ودرکارخیر پیشقدم شوند.

هرگز گفتن به اندازه عمل کردن تاثیر ندارد.که بزرگان گفته اند : ✳دوصد گفت چونیم کردار نیست✳

☝فرق میان مکتب انبیا وفلاسفه وحکما هم دراین است که حکما تنها اهل نظریه وتعلیم وتدریس می باشند ولی پیغمبران به آنچه می گویند قبل از آنکه ازدیگران تقاضای عمل کنند خودبه آن عمل می کنند.

خطر تحریف در اسناد دینی

تحریف بر 2قسم است

1.قسم تحریف این است که گفتاری یا نوشته ایی را کم یا زیاد کنندکه افرادی هستند که دست به تحریف نوشته ها وکتابها وحتی دیوان اشعار نیز میبرند که به این نوع تحریف 《تحریف لفظی》میگویند.

اما تحریف معنوی این است که از لفظ چیزی نمی کاهند وبران چیزی نمی افزاینددر تفسیروتوجیه وتاویل معانی انقدر دور میشوند که ان الفاظ را عوض می کنندکه این نوع تحریف خیانت است گاهی خیانت به جان وگاهی به ابروست وگاهی هم به فکر ونظر ومقصود است گاهی وقتها کتاب مقدس اسمانی را تحریف میکنندکه این نوع تحریف گناه نابخشودنی است.در فن منطق صناعتی است که نام ان صناعت مغالطه است.که بهترین اثر منطق شناختن انواع مغلطه کاریها برای اجتناب واحتراز از انهاست .بیشترزمینه تحریف جهل ونادانی مردم است مردم بالاخص نسبت به اسنتد دینی واخلاقی خودشان خیلی باید بیدار باشندکه دچار تحریف نشوندخطرناکتر  از هرنوع تحریف در اسناد دینی است یعنی در احادیث واثار ایمه اطهار ولی در قران کریم هیچ گاه تحریفی رخ نداده است اما درمورد تحریف معنوی وتاویلهای بیجا را چیزی نگرفته است ودر این راه چقدر صدمه دیده است برای کند کردن لبه تیغ این کتاب مقدس هیچ چیزی به اندازه این تتویل وتفسیرهای لیجا موثر نیست.این کتاب مقدس ضامن حفظ مسلمانان است بشرط انکه مسلمانان نیز متقابلاان را در یک ناحیه حفظ کنندوان ناحیه تحریف معنوی یعنی تفسیرهاوتاویلهای بیجاست.

✳🌹ازسخنان حضرت علی )ع( که فرمودند:میدان حق برای سخن وسیع ترین میدان است .ولی برای عمل تنگ ترین میدانهاست .یعنی اگر انسان بخواهد درخصوص حقیقت وعدالت وراستی ودرستی سخن بگوید ازهرموضوعی بهتر می شود دادسخن داد ولی اگر بخواهد عمل کند چون مستلزم این است که خودراجمع ومقید سازد واز حدود خود تجاوز نکند ومتعرض حقوق دیگران نشود ،آنوقت می بیند که مثل اینست که میخواهد از جای تنگی عبور کند وبرایش زحمت است.✳

📚مرگ در نظر مردان خدا📚

ترس از مرگ در جانداران غریزی و طبیعی است.شنیدن خبر بیماری مهلک هم انسان را فرو میریزد.

مرگ چون شکل و صورت عدم و نیستی و فنا دارد، باعث وحشت است. زیرا آنچه وحشتناک است عدم و نیستی است. ولی با تغییر شکل آن دیگر وحشتناک نیست.

برای مردان خدا، مرگ، قیافه ای جذاب و گیرا دارد و مردان خدا به استقبال آن می روند.

مانند امیر ع که وقتی ضربت خورد فرمود:"به خدای کعبه رستگار شدم." پس  مرگ هم کاخ آرزوهایش را خراب نکرد چون افکار عالی و نورانی داشت .

ماهیت تعالیم دینی ما اینگونه است که افکار و اندیشه های متعالی دارد مانند سفارش به یتیم و کودک و زن و اسیر و پرداخت زکات و رفتن به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ... که همگی بیانگر متعالی بودن افکار دینی و به بازی گرفتن مرگ در راه تحقق دین است . از این رو مردان خدا نه تنها از مرگ نمیترسند که با آغوش باز می پذیرند

       

   📜ص163📜 👽دشمنان عقل👽

امیرالمومنین میفرماید: 🌟یکی از اموری ک باعقل انسان حسادت میورزد و دشمن است خودپسندی است.🌟امام صادق ع میفرماید: 💫هوا و هوس دشمن عقل است. 💫

هوسرانی خودپسندی طمع تعصب لجاج خشم همه دشمنان عقل می باشند. یعنی اثر عقل را خنثی , روح بشر را تاریک, جلو بصیرت و نور قلب را می گیرند. این همان نزاع و تصادم جهان بزرگ است ک در وجود بشر است.

قرآن کریم می فرماید:✨گوش دارند و نمی شنوند دل دارند و نمی فهمند! ✨

یعنی یه سری حالات روحی وجود دارد که  اثر عقل و دانش و بینش را خنثی میکند.

بزرگترین دشمنان بشر احساسات سرکش و نفس اماره است و همین نفس اماره مخربترین دشمن است.

امیرالمومنین ع می فرماید:💫دشمنان تو سه نوع اند. یکی ان است که مستقیما باتو دشمن باشد دیگری دوست دشمن توست و سومی دشمن دوست توست. !💫

: 💟موجبات کاهش تاثیر تعلیمات دینی 2           

1⃣يکي از آثار تسلط قوه خيال و ضعف قوه عاقله در انسان اين است که يک بي ميلي در انسان نسبت به مطالعه از نزديک درباره امور پديد مي‌آيد⬅ قوه خيال تابع تمايلات و آرزوهاي مکتوم و مکنوني است که در ضمير انسان نهفته است

2⃣ آدمي که محکوم و مقهور قوه خيال است، خواه ناخواه از مواجه شدن با قيافه حقيقت که ممکن است براي او کريه باشد متنفر است. اما قوه عاقله تابع ميل و آرزو نيست، قاعده و قانون و حساب دارد، قادر نيست از آن تخلف کند

3⃣ فايده عقل و علم و دين صرفا این نیست که به انسان سعادت و آرامش و آسايش بدهد اينها مقدمه آسايش و آرامش مي‌باشند

↙همان سعادت و آسايشي که عقل و فهم مي‌بايد به انسان بدهد، همان را جهل و خيال مي‌دهد نباید آن را برهم زد ، چون اين آسايش معلول جهالت و قوّه خيال است پس نبايد به بهانه اينکه معتقدات آنها و طرز تفکر آنها مطابق با واقع نيست آسايش خيال آنها را برهم زد

3⃣ اساس عالم بر حقيقت است نه بر مَجاز، و نمي‏توان نظام راستين جهان را به بازي گرفت و با فلک حقّه باز بنياد مکر نهاد

4⃣ رنج و دردي که ناشي از حساسيت ضمير و وجدان است بر بي دردي و آسايش ناشي از لَختي و بي حسي و افسردگي و جهالت ترجيح دارد

5⃣ هيچ وقت عقل دشمن نمي‌شود. صديق ترين و صميمي‌ترين دوستان آدمي همان عقل اوست

6⃣ آن رنجي است که براي خلق خدا و به خاطر آنها باشد، رنجي است که از حساس بودن و درّاک بودن باشد

✨تاثیر گناه و معاشرت با بدان در سیاه دلی✨

💫چيزي به اندازه خطا و لغزش و گناه روح آدم را بيمار و فاسد می کند.

وقتی روح پشت سر هم کار سياه انجام مي‏ دهد تا  زمانی که یکسره زیر و رو بشود .روح انسان سفید است زمانی که گناهی انجام میدهد یک نقطه تیره بر روی قلب انسان بوجود می آید.و زمانی که استغفار می کند این تیرگی از بین می رود اما اگر استغفار نکند و به گناه خود ادامه دهد این جا تیره و تیره تر می شود.گاهی تنها اعمال نیستند که روح انسان را سیاه می کنند بلکه گاهی معاشرت ها نیز گاهی ممکن است سبب سیاهی دل شود.و اخلاق نادرست اطرافیان طوری بر افراد تاثیر بگذارد که افراد متوجه نشوند و کم کم بر او نیز تاثیر گذار است و فساد از فردی به فرد دیگر انتقال می یابد.

امام علی (ع) کوچک ترین ریا نیز شرک به خداوند محسوب می شود.و هم نشینی با هواپرستان فراموش خانه ایمان است.💫

 

نکته:اشخاص مراقب هم نشينان خود باشند.

📚تعصب باطل ⬇

گروهی از مردم منکر قرآن بودند میگفتند خدایا اگر این قرآن حق است یک سنگی از آسمان بر سر ما بفرست که ما یک آن زنده نمانیم، خیلی عجیب است بشر به حالتی در بیاد که حقیقت آنقدر برایش تلخ و غیر قابل تحمل باشد که بگوید خدایا اگر این حق است من را ببر تا نبینم، در صورتی که مردم باید جوری باشند که بگویند خدایا اگر این حق است قلب مرا برای درک و فهم آن باز و آماده پذیرش کن. بله چنین است که بشر گاهی مزاج روحی و اخلاقی اش منافات با حق و عدالت دارد و حاضر است بمیرد ولی حقیقت را نبیند در عرف ما شایع است که میگویند با حقیقت تلخی روبرو شدم.از امام علی علیه السلام سوال شد اسلام را توصیف کند فرمودند اسلام تسلیم است، یعنی حقیقت اسلام لجبازي نداشتن با حق است، اسلام این است که بشر درباره حقیقت تسلیم باشد، علی علیه السلام بعد از آن که مذمت شدیدی از تعصب میکنید میفرماید اگر فرضاً میخواهید غرور ملی و تعصب داشته باشید نسبت به فضایل و مکارم و صفات حسنه تعصب داشته باشید با خود بگویید چرا فلان ملت عالم است و ما عالم نیستیم یا چرا آن ملت با اخلاق است باید بکوشند تا از آنها جلوتر بزنند تعصب شما در جهت نزدیک شدن به حقیقت باشد نه در جهت دور شدن از آن.

بگمان اینکه هیچ قدرتی در جهان قادربه خوشبخت رابدبخت کندوبلعکس آن.  اگربشرکمی فکرواندیشه وعقل خودرا بکاربگیرد میفهمدک مساله ی شانس وبخت یک خیال پوچ وشیطانی ست . بخت هرکس همان روح وآیینه ی قلب خوداوست وقابل سیقل دادن است وهم سیاه وکدر شدن . 💫علم ومعرفت ،ایمان وتقوا باعث جلای این آیینه میشودوجهل ونادانی وخرافات ،گناه آنراسیاه وتاریک میکند.💫خداونددرسوره ی دهرمیفرمایند:مابشررا آفریدیم ازنطفه ای ک آن ترکیبی از تواناییهای مختلف.💫 انسان آزادومختارآفریده شده واین خود اوست ک راه راست راازکج تشخیص میدهد. 🍀خداوندمیفرمایند:هرموجودی رابااستعدادوتجهیزاتی ک وسیله ی سعادت آنهااست آفریده. 🍀  یعنی افرادهستن بانبوغ وخلاقیت بالاامابراثر نداشتن صبرمانع ازپیشرفت ونبوغ خودمیشوند . صبروحوصله درهر کاری باعث پیشرفت وحتی بلوغ میشود همانطور که مولا علی (ع) میفرماید:💫آدم با حوصله ظفر رابه چنگ می آورد ولوبعداز زمان طولانی 💫

🍃صبر وظفر 🍃

 💫امیرالمومنین میفرماید: آدم صبوروپرحوصله پیروزی راازدست نخواهدداد هرچندمدت درازی برای رسیدن به آن طول بکشد💫             همه ی افراد بشرطالب رسیدن به موفقیت هستن ودراندیشه ی رسیدن به آن درتلاشند. همه ی مردم درتشخیص راه موفقیت یکسان نیستند، افرادی که هیچ واقع بینی دروجودشان نیست فکرمیکنندهمه چیزدست شانس واقبال است. 🍃به گمان اینکه هرکس بابخت وشانس بدنیامی آیدهمه چیزبروفق مرادآنهاست .وبلعکس اگرکسی مشکلاتی درزندگی داشته باشدبدشانس وسیاه بخت است. 🍃

روح اجتماعی مومن📚227تا230

📚رسول خداازیارانشان پرسیدندمحکمترین دستگیره های ایمان چیست؟پاسخ ها:نماز.روزه.حج.زکات پیامبرفرمودند:دوست داشتن بخاطرخداودشمن داشتن بخاطرخداست شایدانسان هاازروی عادت به نماز.روزه.حج وزکات عمل کنندامادوستی ودشمنی بخاطرخدانوعی کمال عرفانی وغیرعادت است انسان هابایدهرچه برای خودمیپسندندبرای دیگران نیزبپسندندانسان هاماننداعضای بدن هستنددرزمان امام صادق خشکسالی درشهرافتادامام پرسیدچقدرگندم داریم وحال مردم چطوراست پاسخ امدگندم کافی داریم مردم هم نان میخرنداماگندم وجو باهم است امام فرمودگندم هارابفروشیدبااینکه میتوانم ازگندم کامل استفاده کنم امامانندمردم گندم وجوازنانوایی میخرم

💫تعارف های دروغین💫

✨اگر کودک چشمش به یک خوردنی بیافتد بی محابا علاقه مندی خود را اظهار میکند.در صورتی که بزرگسالان تحت تاثیر عرف و به خیال خود حفظ شخصیت ممکن نیست اینگونه احساسات خود را نشان دهد.

زندگی که عاری از عواطف باشد خشک و بی روح است.و از ادب عاطفه و محبت این است که مکتوم نماند و به طرف اظهار شود تا محبت او جلب شود.

تعارف تا آنجا که به صورت تبادل عواطف باشد خوب است.اما تعارف های دروغین خیر.

نفاق و دورویی از مختصات بشر است اما این بدین معنا نیست که باید از آن سواستفاده شود.زیرا دورویی یک نوع سواستفاده ای است از یک استعداد کمال بشری.آنچه کمال است قدرت بر رازداری و مکتوم نگه داشتن عقاید است واین عیبی ندارد.زیرا ممکن است دیگران استعداد پذیرش آن را نداشته باشند.

دورویی نقص است از آن جهت که آدمی از آن برای فریب دیگران استفاده میکند و اسم آن را میگذارد زرنگی...

غافل از اینکه طبع عالم بر درستی و صداقت استو قرآن کریم همواره از راستی و صداقت دم میزند.✨