مدیریت فرهنگی
همه ی شور جشن های انقلاب ما مال وقتی بود که بچه مدرسه ای بودیم. کم کم سیاستهای آموزشی رقت به طرف کمرنگ کردنش. حالا که از سیتم آموزشی خارج شدیم هیچ نماد خارجی ازش نمیبینیم . ما در صحنه ی جشن های ملی خیلی ضعیفیم. کاش مردم جشنهای خوبی ترتیب بدن تا مسئولین بفهمن مردم ظرفیتشون زیاده. از جشنهای خشک و بی مفهوم صدا و سیما که فقط خواننده ها نقش ایفا میکنن خیلی بهتر میشه. من مطمئنم مردم ما ایده های خوبی دارن. بهتر از صدای نخراشیده ی خیلی از خواننده ها که حتی آدمو فراری میده. آیا همه ی زیبایی ها در صدا نهفته است. چرا سراغ مفاهیم زیبا نرویم . چرا جامعه را از مفاهیم زیبا لبریز نکنیم. کاش در دانشگاهها رشته ی مدیریت فرهنگی تدریس میشد. که حالا هم داره میشه. البته نه مدیریت فرهنگی که از غرب در بیاد و با فرهنگ و ارزشهای ما هیچ همخوانی نداشته باشه . ایده هایی که از باور ناب و زلال جوانهای مسلمان ومتعهد وارزشی ما دربیادُ هرجا که باشه قدرتش از صدتا بمب اتم بیشتره . من بهش اعتقاد دارم. کاش شروع کنیم ایده های نو بدیم و در اختیار اهلش و مدیرش قرار بدیم تا خوب اجرا کنن. کاش جایی بود تا این نخبه های فرهنگی رو شناسایی میکرد و برای فکرشون هزینه می پرداخت. کاش..... کاش..... البته یادمون نره روایت داریم بزرگترین خیانت به علم سپردن اون به غیر اهلشه... به نظر من هرکسی باید از همون جایی که هست شروع کنه.اولین گام توسعه ی جاییه که توش زندگی میکنیم. جالبه بگم رهبرمون وقتی قبل انقلاب تبعید رفته بود یکی از روستاهای عقب افتاده ی سیستانُ اونقدر اونجا منشا تاثیر بود که سالهای بعد میدیدن این روستا نسبت به روستاهای اطرافش خیلی باسواد و تحصیل کرده و به نسبت آدمای بافرهنگ تری داره..... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل........
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 11:17 توسط زینب شریفی
|