شبه جزيره را مهد تمدن و زادگاه اسلام =حدود جغرافيايي شبه جزيره را مي خواهيم- شبه جزيره عربستان بزرگترين شبه جزيره جهان است و حدود سه ميليون متر مكعب مساحت دارد.
در جنوب غربي آسياست. يك سوم كل اروپا – (مساحتي) شش برابر فرانسه- نه برابر آلمان- هشتاد برابر كشور سوئيس. از شرق درياي عمان خليج فارس، از غرب= درياي سرخ از جنوب و درياي عرب – خليج عدن
از سه ضلع آن را آب فرا گرفته است. تقريباً تمام ساحل شرقي جزيره را فرا گرفته يعني درياي سرخ از شمال بيابان هاي وسيعي آن را فرا گرفته است.
باب المندب-= حد حلقه اتصال قاره آسيا يعني جنوب= جنوب شبه جزيره يمن
با قاره آفريقا= سودان= حبشه
دو تنگه مهم در جنوب عربستان وجود دارد. تنگه هرمز درياي عمان را به خليج فارس متصل مي كند. مرزي حساب مي شود. جزيره العرب در آستانه ظهور اسلام كه شبه جزيره از آن ياد مي شود شامل هفت كشور كنوني است. عربستان- كويت- قطر- بحرين- يمن- عمان- عمارات متحده كه عربستان(چهار پنجم خاك شبه جزيره را به خود اختصاص داده است).
شبه جزيره عربستان از سه طرف آب آن را در بر گرفته و از مناطق گرم جهان به حساب مي آيد با اين كه آب زياد دارد. چون بايد به خاطزر آب مرطوب باشد ولي درياي سرخ(كه از نقاط شمال تا جنوب و جنوب شرق را در بر مي گيرد كل غرب) كه آن را كوهستان هاي طويلي فرا گرفته است و نمي گذارد كه آب و رطوبت نوظ كند يعني در واقع اين كوهستان ها مانع رسيدن رطوبت شده اند و باعث شده اند آّ و هواي عربستان اين قدر گرم و خشك باشد.
تقسيمات ديگر شبه جزيره عربستان: به سه بخش 1. صخره اي 2. صحراي 3. سعيده تقسيم مي شوند.
اين تقسيم از يوناني هاست.
از خود عرب ها: حجاز،‌نجد، عروض، تهامه، يمن
تقسيم ديگرش شمالي، جنوبي، از لحاظ مردم شناسي و جغرافيايي و هم از لحاظ جغرافيايي كه بخش شمالي ، شامل صخره اي و شني و بخشي دشت ها و صحراها= مركزي و باديه؛ مركزي-= باديه به طرف شمال كشيده شده است.
شمال و شمال عربستان- مكه- طائف- جده- رياض اين ها در شمالند. يمن در عربستان سعيده است.
در عربستان شمالي: نوع زندگي در عربستان شمالي، بيابان گردي- صحرا گردي- چادر نشيني چيزي به عنوان شهر آن جا نمي بيني، شغل مردم دامداری- پرورش شتر- بهشون مثلین اعرابی یعنی بیابان نشین- قبیله ای- چادر نشین- آب و هوای خشک و گرمی دارد.
عربستان جنوبی: آب و هوای بارانی و امکانات مناسبی داردٰ زندگی خوبی دارند- زندگی شهری دارند- شغل آن ها- کشاورزی، صنعت، مهندسی
آن چه در اکتشافات به دست می آید یمن به شهر کاخ ها معروف شده است( جنوب شبه جزیره) کاخ هایی که دو طبقه بوده و تا روزگار عثمانی ها بود(کاخ صنعا)
سد المعرب در قرآن آمده= در سده هفت قبل از میلاد در اثر استیلای حبشی از بین رفته- ساختار متمدنی در جنوب عربستان حاکم است- صنعت و مهندسی در اینجا هست که در شمال نیست.
عربستان جنوبی بسیار پر ناز و نعمت است بر خلاف عربستان شمالی

جلسه5
عربستان شمالی که نظام حاکم و ساختار حاکم بر آن قبیله ای است صحبت کنیم و آن چه مد نظر قرآن است هم همین عربستان شمالی است اگر بخواهیم ارتباطی بدهیم به جلسات قبل، اعراب عدنانی همان اعراب شمال هستند و تا حدی مرکزی هستند. آیات قرآن هم که بیشترش در این رابطه یعنی از اعرابی صحبت می کند منظورش عرب های شمالی هستند. حالت حکومتی ندارند که بخواهد تعریف خاصی داشته باشند. حالت قبیله ای دارند که با هم زندگی می کنند که پدری واحد دارند همان رئیس قبیله.
یک حسب، نسب، عصب سه چیز معروف قبیله است.
1. حسب قبیله رکن اصلی قبیله است.
مفاخری که اعرابی برای خود داشته آن افتخارات در جنگ ها و به اصطلاح صفات نیکی که برای خود داشته اند از این حسب داشته اند.
در آستانه زندگی پیامبر جنگ های مجاز داشته ایم(قرآن نام برده است) جنگ های زیادی داشته اند، به خونریزی می انجامید- سالهای جنگی طول می کشید- غارت و هزاران مسائل دیگر مه همه باعث شدند این جنگ ها بیشتر طول بکشد و حسب آن ها محسوب می شد و به آن افتخار می کردند
2. نسب= نیای هر فردی- جد و اجداد آن ها به کی بر می گردد، نسب برای یک قبیله خیلی مهم بود که تا چند نسل باید آبا و اجدادشان متخص باشند. دانش نسب شناسی بسیار مهم بود.
3. عصب یا همان تعصب: ارقي خاصی که هم نسب و حسب و. هم به نسب داشتند، مرحله به مرحله تعصب داشتند یعنی اگه برادرش جنایت کار هم بوده از او دفاع می کردند مثلاً اگر بین غریبی و عمو و پسر عمویش اختلافی پیش می آمد او موظف بود که ازعمویش و پسر عمویش دفاع کند هر چند حق با آن ها نبوده.
طبقات برای نسب ذکر کردن مانند سه چهار – مولا- شریک
رسوم قبیله:
حلف- هم پیمانی بین دو قبیله که هم قسم می شدند به هم می پیوندند.
جوار= همسایگی بین قبایل برقرار بوده که قبیله ضعیف تحت پوشش قبیله قدرتمند قرار می گرفته و در جوار آن ها شاید با پرداخت پولی قرار می گرفته
استلحاق= فردگیری رو با آن چیزهایی که وجود داشته به خودش ملحق می کرده مثلا حسب و نسب .
آن چه مهم است: شیخ قبیله که از میان افراد مسن و با تجربه شخصی را انتخاب می کردند و بعد او کسی که به عنوان شیخ قبیله معرفی می شود شش خصلت می بایست داشته باشد.
1. سخاوتمند 2. اهل یاری و کمک به دیگران 3. صبور 4. حلیم 5. تواضع 6. اهل بیان
از قیس ابن عام پرسیدند چگونه خبر داشته باشم رئیس قبیله شده ای؟ همین خصایص را بر شمرد ( مهمان نواز بودم- حلیم بودم)
تجربه- پختگی- سخاوتمندی- شجاعت- ثروتمندی- تواضع- بیان یک نفر را آماده می کرد که شیخ قبیله شود.


توسط:زهرا حسنزاده سرتختي